English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 137 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
overhead costs U هزینههای بالاسری
overhead costs U هزینههای اضافی
overhead costs U هزینههای حاشیهای
overhead costs U هزینههای عمومی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
overhead U مدت زمان کامپیوتر برای فراخوانی و بررسی هر ترمینال شبکه
overhead U بیت تشخیص خطا در ارسال
overhead U کد اضافی که برای سازماندهی برنامه باید ذخیره شود
overhead U مقدار پردازش مورد نیازبرای اتمام یک کار معین بالاسری
overhead U بالا
overhead U سر ستون
overhead U در بالای سر
overhead U در هوا
overhead U هوایی
overhead U بالاسری
overhead U مخارج کلی سرجمع
overhead U دربالای سر
overhead U منابع حاشیهای
overhead U منابع انسانی و اقتصادی که درپشتیبانی غیر مستقیم یکانهابه کار می رود
overhead U بالای سر
overhead U ابشار
overhead U سر بالا
overhead cover U پوشش بالای سر روپوش بالای سر
overhead cover U حفاظ بالای سر
overhead conductor U خط هوایی
overhead conductor U سیم هوایی
overhead clearance U حاشیه امنیت بالای سر فاصله بالای سر
overhead beam U تیر سقف
overhead backhand U بک هند از بالای سر
overhead kick U ضربه قیچی به عقب
overhead forehand U فورهند از بالای سر
overhead gharges U هزینه اداری
overhead gharges U هزینه ثابت عمومی
overhead trolley U خطوط هوایی ترن برقی
overhead stroke U ضربه از بالای سر
overhead roadway U جاده هوایی
overhead rial U ریل اویزان
overhead product U محصول سبک
overhead personnel U پرسنل اضافی یا اضافه برسازمان
overhead pass U پاس با دو دست از بالای سر
overhead loop U گره حلقومی یا گره بالاتنه
overhead line U خط هوایی
overhead line U سیمکشی هوایی
system overhead U مازاد سیستم
overhead investments U سرمایه گذاریهای عمومی
system overhead U بالاسری سیتم
overhead roadway U پل هوایی
overhead expenses U به خرج
overhead charges U هزینه ثابت عمومی
overhead wires U کابلهایبالایی
overhead expenses U به هزینه
overhead guard U حافظبالایسر
overhead frame U قالببالایسر
overhead connection U اتصالبالایی
overhead switch panel U صفحهکلیدبالایسر
overhead transmission line U خط انتقال هوایی
overhead earth wire U قسمتبالاییتیربرق
costs U خسارت دادرسی
costs U هزینه دادرسی
overall costs U هزینه کامل
at all [any] costs <adv.> U در هر حال [بی شرط]
on costs U هزنههای ثابت
on costs U هزینههای غیرمستقیم
overall costs U هزینه کلی
with costs U بعلاوه هزینه دادرسی
with costs U با هزینه دادرسی
construction costs U هزینه های ساخت و ساز
valuation of costs U ارزش گذاری هزینه ها
spillover costs U عوارض منفی خارجی
supplementary costs U هزینههای اضافی
supplementary costs U هزینههای مکمل
storage costs U هزینههای انبارداری
standard costs U هزینههای نرمال
standard costs U هزینههای استاندارد
construction costs U هزینه های ساختمان
to carry costs U هزینه مرافعه دادن
taxation of costs U ارزیابی هزینههای دعوی
taxation of costs U مالیات هزینه دادرسی
tangible costs U هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
It costs quite a bit . U کلی پولش می شود
At all costs . At any price . U به هر قیمتی که شده
I must get hold of her at all costs. U بهر قیمتی شده باید گیرش بیاورم
What costs little is little esteemed . <proverb> U آنچه کم بهاست ارج کمترى دارد .
running costs U پرداختروزانهپول
total costs U هزینه کلی
wage costs U مخارج دستمزد
total costs U هزینه کامل
transaction costs U هزینههای معاملاتی
spillover costs U هزینههای خارجی
avoidable costs U هزینههای قابل اجتناب
historical costs U هزینه اولیه
fixed costs U هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
fixed costs U هزینههای سرمایهای
fixed costs U هزینههای ثابت
estimate of costs U تخمین مخارج
environmental costs U مضار زیست محیطی
design costs U هزینههای طراحی
costs of proceedings U هزینه دادرسی
costs of proceedings U مخارج عدلیه
costs arabicus U قسط شیرینی
comparative costs U هزینههای نسبی
carriage costs U هزینه حمل و نقل
carriage costs U هزینه باربری
average costs U معدل هزینه کل محصولات
building costs U هزینههای ساختمان
bill of costs U صورت هزینه دادرسی
historical costs U هزینه واقعی
holding costs U مخارج نگهداری
implicit costs U هزینههای ضمنی
secondary costs U هزینههای غیر مستقیم یاثانوی
recurring costs U هزینههای تکرار شونده
real costs U هزینههای واقعی
prime costs U هزینههای اولیه
ordering costs U هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
ordering costs U هزینههای مربوط به سفارش کالا
operational costs U هزینههای عملیاتی
security for costs U تامین هزینه دعوی
internalization of costs U داخلی کردن هزینه ها
material costs U هزینههای مواد
selling costs U هزینههای فروش
selling costs U هزینههای فروش کالا
joint costs U هزینه مشترک
joint costs U هزینههای مشترک
implicit costs U هزینههای نامرئی
free of shipping costs <adj.> U ارسال مجانی
additional costs [expenses] U هزینه های اضافی
additional costs [expenses] U هزینه نهایی
costs an arm and a leg <idiom> U [فوق العاده پرخرج یا گران]
costs and arm and a leg <idiom> U خیلی گرونه
free of forwarding costs <adj.> U ارسال مجانی
free of shipping costs <adj.> U ارسال رایگان
life cycle costs U هزینههای دوره عمر یک محصول
to fix a person with costs U هزینهای رابگردن کسی گذاشتن
direct materials costs U هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
measurement of benefits and costs U اندازه گیری منافع و هزینه ها
free of forwarding costs <adj.> U حمل رایگان
free of shipping costs <adj.> U حمل رایگان
free of forwarding costs <adj.> U ارسال رایگان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com