English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ornamental wheel ring U رینگ چرخ تزئینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ornamental U گیاه ارایشی
ornamental U ارایشی
ornamental tree U درختتزئینی
ornamental garden U آرایشباغچه
ornamental motif U تکه یا قطعه تزیینی
ornamental glass U شیشه تزئینی
ornamental concrete U بتن تزیینی
ornamental door nail U گلمیخ
wheel measurement [ wheel measuring] U بازرسی چرخ [سنجش چرخ]
ring wall or ring fence U حصار گرد
ring wall or ring fence U پرچین یامحجرگرداگرد
wheel U ساسایی
wheel U اتحادیه ورزشی
wheel well U محفظهای که یک واحد ازارابه فرود را در حالتی که جمع شده است در خود جای میدهد
wheel U [همچنین علامتی در فرش چین به مفهوم چرخه زندگی]
wheel U چرخ سمباده
wheel U جاروب کردن با پا
wheel U چرخ
wheel U دور
wheel U چرخش
wheel U رل ماشین
wheel U گرداندن
wheel U چرخ طایر
wheel U گردش ناو
wheel U دوک نخ ریسی
third wheel U سومینچرخدنده
to be a fifth wheel [to be in the way] U آدم اضافه [بدون همسر] بودن [در جشنی که همه زوج دارند]
be a fifth wheel <idiom> U آدم اضافی یا زاید [در گروهی از آدمها]
He's a fifth wheel. U او [مرد] آدم زایدی است.
fifth wheel U جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
to take the wheel U پشت رل نشستن
fifth wheel U چرخپنجم
wheel U چرخیدن
wheel U چرخ نخ ریسی
four wheel U چهارچرخه
ring up <idiom> U تلفن زدن
x ring U دایره مرکزی هدف تیراندازی
ring up <idiom> U اضافه کردن آمار پولی
ring up U به کسی تلفن کردن
ring d. U قمری
ring off U قطع کردن تلفن
o-ring U حلقهoشکل
ring off U قطع کردن تلفن یا مکالمه تلفنی
ring with U منعکس کردن
ring d. U فاخته
o ring U واشر
there was no ring U کسی تلفن نکرد
ring U صحنه ورزش
ring U رینگ بوکس
ring U محوطهای باطناب محصور شده به اندازه 6 متر مربع
ring U صدا کردن
ring U طنین انداختن صدای زنگ
to ring off U قطع کردن
ring U انگشتر میدان
ring U تلفن حلقه
to ring the changes U کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن
ring U زنگ زدن
ring U ناقوس
ring U چرخ خوردن
ring U جسم حلقوی
ring U گود
ring U عرصه
ring U حلقه زدن
ring U گرد امدن
ring U احاطه کردن زنگ اخبار
ring U صدای زنگ تلفن طنین
ring U گروه
ring U محفل
ring U حلقه
ring U طوقه
to ring up U تلفن کردن به
ring U لیست داده که آخرین عنصر آن به اولین اشاره کند
to ring off U بریدن
ring U احاطه کردن
ring U تلفن زدن
ring U میدان
ring U نوعی شبکه که هر ترمینال آن در حلقه یکی پس از دیگری متصل هستند
ring U تویولوژی شبکه که در آن سیم پیچی به ترتیب ایستگاههای کاری را بهمم وصل میکند
to ring for U با زنگ صدا کردن
v ring U مثلث شکاف درجه
v ring U تصویر شکاف درجه تفنگ روی خال سیاه هدف برای نمره دادن به تیراندازی
to ring up U با زنگ فراخواندن
ring U سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
to ring up U کسیرا پشت تلفن خواستن
there was no ring U کسی زنگ نزد
rotating wheel U چرخهدوار
mill wheel U چرخ یا پره اسیاب
wheel tractor U فرمانتراکتور
ratchet wheel U چرخ ضامن
wheel pressure U فشار چرخ
ratchet wheel U چرخ دندانه دارمتحرک بوسیله موتور
ratchet wheel U اچار ضامن دار
pitch wheel U چرخکوککردن
press wheel U چرخفشار
rear wheel U چرخ عقب
modulation wheel U چرختعدیلصدا
spoked wheel U چرخاسبوکد
wheel head U سرچرخدنده
pin wheel U درساعت سازی چرخی که دندانههای استوانهای دارد
pin wheel U چرخ و فلک کوچک
persian wheel U دولاب
persian wheel U چرخاب
turning wheel U چرخهسفالگری
tracing wheel U چرخهترسیم
paddle wheel U چرخ پره دار متحرک کشتی بخار
two wheel tractor U تراکتور دوچرخه
turbine wheel U چرخ توربین
trailing wheel U چرخ عقب
planet wheel U چرخ دنده چرخان بدورمحور
wheel cylinder U سیلندرچرخدنده
overshot wheel U چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
striker wheel U چرخهضارب
toothed wheel U چرخ دنده
print wheel U چرخ چاپ
potter wheel U صفحه افقی گردنده که کوزه گر گل بران قالب میکند
wheel chock U مانعچرخ
potter's wheel U چرخ کوزه گری
trick wheel U اطاق اسکان
main wheel U چرخاصلی
the turn of a wheel U گردش چرخ
sprocket wheel U چرخ دندانه دار که سوراخ شده یا پیاپی قرار می گیرد
sprocket wheel U چرخ زنجیر
spoke wheel U چرخ پره دار
split wheel U چرخ نیمه یا نصفه
split wheel U نیم چرخ
wheel load U فرفیت بار یا تحمل وزن باندفرود در یک فرودگاه یامحوطه تاکسی کردن یا جاده اسفالت
wheel mode U ماهواره یا بخشی از ان که اغلب با سرعت کم بمنظورپایدارسازی وضعیت دوران میکند
wheel printer U چاپگر چرخ دوار
wheel puller U چرخ کش
wheel indicator U نشانگر سکان
wheel horse U اسب چرخ کش اسب نزدیک چرخ
wheel chair U صندلی چرخ دار
water wheel U چرخاب
wheel base U فاصله بین چرخ جلو و عقب در خودروهایی که از یک اکسل بیشتر دارند
water wheel U دولاب
the rim of a wheel U دوره چرخ
the man at the wheel U راننده
wheel bearing U بلبرینگ چرخ
suspension wheel U چرخ تعلیق خودرو
suspension wheel U چرخ یدک
wheel center U مرکز چرخ
wheel satellite U ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
wheel shaft U میله چرخ
chain wheel B U زنجیریچرخهیب
drive wheel U چرخدنده
escape wheel U دندهخلاص
toothed wheel U چرخه دندانه دار
fourth wheel U چهارمینچرخهای
front wheel U چرخجلو
to reinvent the wheel <idiom> U هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
hand-wheel U چرخدستی
large wheel U چرخبزرگ
chain wheel A U زنجیریچرخهیA
centre wheel U چرخهمیانی
banding wheel U چرخهچرخنده
wheel spanner U چرخ کش
wheel spoke U پره چرخ
short wheel U خودرو شاسی کوتاه
wheel sucker U دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
wheel wright U چرخ ساز
worm wheel U پیچ حلزونی
worm wheel U چرخ دنده حلزونی
catherine wheel U رجوع شود به pinwheel
adjustment wheel چرخ متحرک
worm wheel U دنده کرمی شکل
cog wheel U چرخ دندانه دار
cathedrian wheel U پنجره چرخی
chain wheel U چرخ زنجیر
capstan wheel U چرخ لنگر فلایویل
capstan wheel U چرخ دوار
dog-wheel U استوانه
dog-wheel U دماغه
buffing wheel U چرخ سنباده
buff wheel U چرخ سنباده
wheel barrow U فرغون [ساخت و ساختمان] [ابزار]
wheel barrow U فرقون [ساخت و ساختمان] [ابزار]
break wheel U چرخ قطع
spinning wheel U چرخ ریسندگی [این وسیله از یک چرخ چوبی شکل بزرگ و چند قطعه چوب بوجود آمده و توسط دست یا پا به حرکت در می آید.]
control wheel U صفحه کنترل
wheel brace U آچار چرخ خودرو
emery wheel U چرخ سمباده
driving wheel U چرخ گرداننده
driving wheel U چرخ محرک
steering wheel U چرخ سکان فرمان اتومبیل
daisy wheel U عضو چاپ کننده در یک چاپگرچرخ دوار
cup wheel U چرخ سمباده
crown wheel U چرخی که دندانههای ان نسبت به سطح ان عمودباشد
control wheel U صفحه تنظیم کننده
brake wheel U ترمز چرخها
steering wheel U غربالک
steering wheel U چرخ فرمان
steering wheel U رل
cogged wheel U چرخ دندانه دار
toothed wheel U چرخ دندانه دار
spare wheel U چرخ زاپاس
brake wheel U چرخ دندانه دار
spinning wheel U چرخ گرداننده چرخ هرزه گرد
spinning wheel U چرخ طیار
spinning wheel U دوک نخ ریسی
spinning wheel U چرخ نخ ریسی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com