English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
open-plan coach U طرحبازوگن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Open-plan <adj.> U سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
open-plan U ساختمانیکههرطبقهآنفقطداراییکمحوطهوسیعاستودارایاتاقنیست
to buy something on a deferred payment plan [on a time payment plan] [on deferred terms] U چیزی را قسطی خریدن
coach U مربی
coach U رهبری عملیات ورزشی را کردن
coach U مربی ورزش
coach U واگن راه اهن
coach-and-four U درشکهقدیمی
coach U کالسکه
coach U اماده ساز
coach U معلمی کردن
coach U کمک مربی کمک استاد
playing coach U مربی
player coach U مربی
coach-house U ساختمان خدمه [در کنار ساختمان اصلی]
assistant coach U کمک مربی
coach park U مکانپارکینگاتوبوسو درشکه
motor coach U مینی بوس سفری
coach box U جای کالسکه ران
coach built U چوبی
coach dog U یکجورسگ که برای رفتن دنبال درشکه تربیت میکنند
coach house U کالسکه خانه
coach house U درشکه خانه
coach screw U پیچ خودکار
coach varnish U لاک
coach varnish U جلا
coach varnish U رنگ
coach's box U محل ایستادن مربی در پایگاه 1 و 3 بیس بال
coach station U پارکینگوایستگاهدرشکه
stage coach U دلیجان
slow coach U ادم قدیمی مسلک
slow coach U ادم بیحال یا کودن
coach connection U کلاجمتصل
head coach U سرمربی
coach fellow U یک لنگه اسب کالسکه
mail coach U دلیجان پستی
hackney coach U کالسکه یا درشکه کرایه درشکه چهارچرخه ودو اسبه
coach and pupil method U روش مربی و شاگرد دراموزش
motor coach jack U جک اتومبیل
coach and pupil method U روش استفاده ازکمک مربی
plan U برنامه
plan U پیش بینی کردن
plan U طرح کردن
plan U طرح ریزی کردن
plan U خیال
plan U طرح
plan U تدبیر اندیشه
plan U نقشه
plan U نقشه کشیدن طرح ریختن
plan U زبان برنامه نویسی سطح پایین
E-plan U [طرح خانه های ویلایی انگلیس به شکل حرف ای انگلیسی]
plan U برنامه ریزی کردن
plan U پلان
the better plan is to U بهتر این است که .....
plan U هامن
plan U نقشه مسطحه برنگاره
K-plan U [طرحی به شکل اچ انگلیسی در خانه های سبک الیزابت]
plan U نقشه کف
plan U طرح کشیدن یا ریختن
plan U تدبیر
plan U طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
to foil a plan U نقش بر آب کردن نقشه ای
american plan U مسافرخانهای که مسافرین پول غذا و اطاق را یکجاپرداخت میکنند
approval of plan U تصویب نقشه
lesson plan U طرح درس
game plan U استراتژی بازی
investment plan U برنامه سرمایه گذاری
it was no part of my plan U کی جزو نقشه من بود
interim plan U برنامههای موقت
barrier plan U طرح موانع
cargo plan U طرح بارگیری ناو
it was no part of my plan U ابداجزو طرح یا نقشه من نبود
key plan U نقشه راهنما
financial plan U برنامه مالی
economic plan U برنامه اقتصادی
entry plan U طرح ورود به بندر
entry plan U طرح دخول به سر پل
europen plan U نرخ ثابت هتل جهت اتاق وسرویس مهمانان
fire plan U طرح اتش
fire plan U طرح اتش توپخانه
flight plan U طرح یا نقشه پروازهواپیماها
floor plan U نقشه اشکوب
frequency plan U طرح فرکانس
to foil a plan U عقیم گذاردن نقشه ای
general plan U نقشه کلی
general plan U نقشه عمومی
to foil a plan U خنثی کردن نقشه ای
he thought out a plan U تدبیری اندیشید
he thought out a plan U فکری بنظرش رسید
draft plan U پیش نویس برنامه
collection plan U طرح جمع اوری اخبار
collection plan U طرح جمع اوری
colombo plan U طرح کلمبو
colombo plan U طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
installation plan U نقشه ی نصب
contingency plan U طرح عملیات احتمالی
contingency plan U برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
contingency plan U طرح احتمالی
illumination plan U طرح روشنایی منطقه
deck plan U صفحه پل کشتی
deck plan U افق پل کشتی
detailed plan U برنامه تفصیلی
development plan U برنامه توسعه
development plan U طرح گسترش
development plan U طرح ارایش زمین
illumination plan U طرح روشن کردن منطقه نبرد
docking plan U نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
installment plan U خرید یا فروش اقساطی پرداخت اقساطی
ordnance plan U طرح تهیه جنگ افزار ومهمات
plan of the day U برنامه روزانه ناو
plan range U در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
plan targets U اهداف برنامه
plan view U دید از بالا
plan view U نمای بالا
plan view U نقشه کف
prestowage plan U طرح باربندی کالاها
project plan U طرح پروژه
pursuance of a plan U اجرای نقشه یا طرحی
pursuance of a plan U تعقیب اندیشه یا نقشهای
rolling plan U برنامه غلتان
secondary plan U طرح ثانوی
sheer plan U نقشه ساختمانی ناو
site plan U نقشه جایگاه
site plan U نقشه محل
plan of maneuver U طرح مانور
plan of campaign U طرح پیکار
ordnance plan U طرح اردنانس
outline plan U طرح مبنا
parking plan U طرح پارک کردن هواپیماها
part plan U نقشه جزیی
partial plan U برنامه جزئی
perspective plan U برنامه بلند مدت
prospective plan U برنامه بلند مدت
plan frame U چارچوب برنامه
plan implementation U اجرای برنامه
plan implementation U عملی کردن برنامه
plan of action U طرح عملیات
ground-plan U [نقشه همتراز با زمین]
centralized plan U پلان مرکزی
butterfly plan U طرح پروانه ای
block-plan U نقشه اولیه ساختمان
sliding plan U برنامه لغزان
stowage plan U طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
strategic plan U طرح جنگ
layaway plan <idiom> U قرض راکم کم پرداختن
national plan U برنامه ملی
marshall plan U طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
master plan U نقشه کلیات
master plan U نقشه مجموعه
marshall plan U برنامه مارشال
marshall plan U طرح مارشال
loading plan U طرح بارگیری خودرو
ground plan U نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
ground plan U شالوده
ground plan U طرح اساسی
ground plan U نقشه مسطحه
The plan landed . U هواپیما بزمین نشست
working plan U نقشه اجرا راهنمای کار
ground plan U برنگاره
strategic plan U نقشه جنگ
tactical plan U طرح عملیات تاکتیکی
tactical plan U طرح عملیات نظامی
tentative plan U طرح ازمایشی
test plan U طرح ازمایش
prestowage plan U طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
to plan a building U نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
to plan a building U عمارتی راطرح ریزی کردن
to pursue a plan U مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
to suggest a plan U طرحی راپیشنهادکردن
to pursue a plan U نقشهای را دنبال کردن
war plan U نقشه جنگی
war plan U طرح جنگی
The plan is now in action ( underway ) . U طرح اکنون بمرحله عمل درآمده است
negative tax plan U طرح مالیات منفی
restrictive fire plan U طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
negative tax plan U برنامه مالیات منفی
plan position indicator U صفحه رادار ناو یا هواپیما
air fire plan U طرح اتش هوایی
annual food plan U برنامه غذایی سالیانه
artillery fire plan U طرح اتش توپخانه
class improvement plan U طرح توسعه ناو
class improvement plan U طرح بهبودناو
constant helm plan U نقشه زیگزاگ
documented plan figures U ارقام مستند برنامه
disaster recovery plan U طرح یک واکنش به هنگامیکه خطری نرم افزار و سخت افزار را تهدید میکند
coordinated fire plan U طرح اتش هم اهنگ شده
on the installment plan [American English] U به اقساط
His plan miscarried . He missed the target U تیرش بخطا رفت
to buy something on the installment plan [system] U چیزی را قسطی خریدن
the open U ملا عام
open U روباز
to open out U گستردن
to open out U بسط دادن
open U مهربان رک گو
open U :باز
open U مفتوح
open U گشوده سرگشاده
open U دایر
to open out U توسعه دادن
open U نوار مغناطیسی در نوردی که هنوز در کارتریج یا کاست بسته شده است
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com