Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
open market
U
بازار ازاد
open market
U
بازار باز
open market
U
بازار ازاد بازاری که دارای رقابت کامل میباشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
open market operation
U
عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
open market operations
U
عملیات بازار ازاد
open market price
U
قیمت بازار ازاد
open market rate
U
نرخ بازار ازاد
Other Matches
market value
U
در بازار قیمت بازار
market
U
درمعرض فروش قرار دادن
market
U
در بازار دادوستد کردن
market
U
فروختن
market
U
مرکزتجارت
market
U
محل داد وستد
market value
U
ارزش
market value
U
قیمت بازار
market value
U
ارزش بازاری
market
U
به بازار عرضه کردن
outside market
U
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
market
U
بازار فروش
[اقتصاد]
in the market for
<idiom>
U
خواستن یا آماده خرید چیزی شدن
market value
U
قیمت مناسب برای خریداروفروشنده
off-market
<adj.>
U
خارج از بورس
[فروخته شده ]
market
U
بازار
down-market
U
رجوع شود به downscale
market leader
U
پیشرو بازار
market imperfection
U
نقص بازار
market imperfection
U
ناقص بودن بازار
market mechanism
U
طرز کار بازار
market leader
U
دارای رهبریت بازار
market structure
U
بنیان بازار
market information
U
اطلاعات و دادههای بازار
market leader
U
پیشقدم در بازار
market functions
U
وفائف بازار
market freedom
U
ازادی تجاری
market acceptance
U
پذیرش کالا توسط بازار
market appraisal
U
سنجش بازار
market channels
U
مجاری توزیع
market equilibrium
U
تعادل بازار
market demand
U
تقاضای بازار
market failure
U
ناتوانی بازار
market failure
U
شکست بازار نارسائی بازار
market forces
U
نیروهای بازار
market forces
U
عوامل موثردر بازار
market freedom
U
ازادی بازار
loan market
U
بازار وام
home market
U
بازار داخل کشور
dead market
U
بازار کم فروش
dead market
U
بازار کساد
credit market
U
بازار اعتباری
cornering the market
U
خرید کلی و یکجای کالاهای بازار
cornering the market
U
قبضه نمودن بازار
to put on the market
U
به بازار عرضه کردن
commodity market
U
بازار کالا
capital market
U
بازار سرمایه
buyers market
U
بازار خرید
buyer's market
U
بازار مناسب برای خریدار
buyer's market
U
بازاری که درکنترل خریدارست
domestic market
U
بازار داخلی
easty market
U
بازاراست تا
exchange market
U
بازار داد و ستد
labor market
U
بازار کار
commodity market
U
بازار مواد اولیه
imperfect market
U
بازار ناقص
idols of the market
U
اوهام ناشی از سخن وامیزش
home market
U
بازار داخلی
gold market
U
بازار طلا
futures market
U
بازار خرید و فروش سلف
foreign market
U
بازار خارج
falling market
U
بازار رو به زوال
fair market
U
بازار مکاره
fair market
U
هفته بازار
exchange market
U
بازار اسعار
buyer's market
U
بازار خرید
organized market
U
بازار سازمان یافته
the market is dull
U
بازار کساداست
to make a market of
U
معامله کردن
to make a market of
U
با کالای دیگرمعاوضه کردن
to rig the market
U
با احتکارویکجاخریدن کالاافزایش وکاهش مصنوعی دربهای کالافراهم کردن
wage market
U
بازار دستمزد
widening of market
U
گسترش بازار
cattle market
U
محلفروشاحشام
labour market
U
متقاضیکار
market garden
U
مزرعهکاشتسبزیجاتومیوهجاتجهتفروش
market gardener
U
باغکار سبزیکار
market gardening
U
شغلسبزیکاریوکاشتمیوه
the market is dull
U
بازار راکد است
target market
U
بازاری که سخت افزار یا نرم افزار مخصوصا برای ان طراحی شود
perfect market
U
بازار کامل
price market
U
وضع کردن قیمت در انحصار
rig the market
U
با احتکار کالا افزایش وکاهش مصنوعی در قیمت هاایجاد کردن
securities market
U
بازار اوراق بهادار
security market
U
بازار اوراق بهادار
seller's market
U
بازار فروشنده
seller's market
U
بازاری که در ان اختیار معامله وتصمیم گیری در دست فروشنده است
sharing the market
U
تقسیم بازار
soft market
U
بازار با تقاضای خوب
spot market
U
بازار نقدی
spot market
U
بازار معاملات نقدی
On the free market .
U
دربازار آزاد
To depress the market .
U
بازار را کساد کردن
There is no market for it in Iran .
U
درایران مصرفی ندارد
market survey
U
بررسی بازار
market review
U
بررسی بازار
market prices
U
قیمتهای تعیین شده در بازار
market prices
U
قیمتهای بازار
market price
U
قیمت بازار
market penetration
U
نفوذ به بازار
market overt
U
بازار عمومی محل خرید و فروش درفضای باز
market overt
U
بازار اشکار
market oriented
U
در جهت بازار
market oriented
U
بازاری
market opportunity
U
فرصت بازار
market risk
U
خطر بازار
market segmentation
U
تقسیم بازار
flea market
<idiom>
U
بازارمکاره (بازارکهنه فروشها)
carpet market
U
بازار فرش
oil market
U
بازار نفت
narrow market
U
بازار محدود
market trust
U
بازار انحصاری
market trends
U
روندهای بازار
market system
U
نظام بازار
market structure
U
ساخت بازار
market socialism
U
سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
market share
U
سهم بازار
market segmentation
U
تجزیه بازار
market mechanism
U
مکانیسم بازار
bullish market
U
بازار رو به رونق
Common Market
U
جامعه اقتصادی اروپا
Common Market
U
بازار مشترک
free market
U
بازار ازاد
stock market
U
بورس سهام وارز
stock market
U
بورس کالاهای مختلف
over-the-counter market
U
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
Common Market
U
بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
market research
U
بررسی بازار
market economies
U
اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
market economies
U
اقتصاد بازار
market economy
U
اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
market economy
U
اقتصاد بازار
market research
U
تحقیقات علمی در بازار ودادوستد کالا
financial market
U
بازار مالی
market research
U
بازارپژوهی
market research
U
تحقیقات درخصوص بازار مطالعه وضعیت بازار
Common Market
U
فرانسه لوکزامبورگ و هلند
Common Market
U
بلژیک
market places
U
بازار
black market
U
بازار سیاه
to place on the market
U
درمعرض فروش قرار دادن
to put on the market
U
درمعرض فروش قرار دادن
to place on the market
U
به بازار عرضه کردن
bearish market
U
بازار رو به افول
market place
U
بازار
commodity market
U
بازار کالای مصرفی
break into the market
U
در بازار رسوخ کردن
bull the market
U
بازار را گرم کردن
bullion market
U
بازار شمش
bullish market
U
بازار احتکاری
to put on the market
U
فروختن
to place on the market
U
فروختن
off-market purchases
U
خرید در بیرون از بورس
black market
U
دربازارسیاه معامله کردن
money market
U
بازار پول
flea market
U
سمساری
flea market
U
بازار مخصوص فروش اشیاء ارزان قیمت یادست دوم
market clearing price
U
قیمت تعادل در بازار
market directed economy
U
اقتصاد مبتنی بر بازار
kerb market
[British E]
U
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
market grades and grading
U
طبقه بندی بازار
market rate of interest
U
نرخ بهره بازار
The gold market is booming .
U
بازار طلااینروزها گرم است
mass market product
U
محصول پر فروش
curb market
[American E]
U
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
the islamic inspector of the market
U
محتسب
free market system
U
نظام بازار ازاد
demand and supply market
U
بازار عرضه و تقاضا
free market economy
U
اقتصاد بازار ازاد
foreign exchange market
U
بازار ارز
dual labor market
U
بازار کار دوگانه
aggregate market demand
U
تقاضای کل بازار
aggregate market supply
U
عرضه کل بازار
market demand schedule
U
صورت تقاضاهای خریدارجزء در بازار
black market operations
U
عملیات بازار سیاه
developed market economy countries
U
کشورهای توسعه یافته ازنظر اقتصادی
developed market economy countries
U
کشورهای مرفه
He eats bread at the ruling market price.
<proverb>
U
نان را به نرخ روز مى خورد .
open
U
مفتوح
open
U
بی الایش
open
U
:باز
open
U
مهربان رک گو
open
U
صریح
open
U
گشوده سرگشاده
open
U
دایر
open
U
روباز
open
U
ازاد اشکار
X/OPEN
U
ول ایجاد سیستمهای باز هستند
to open out
U
بسط دادن
to open out
U
باز کردن
to open out
U
توسعه دادن
to open out
U
گستردن
To come into the open.
U
آفتابی شدن (خود رانشان دادن )
the open
U
ملا عام
the open
U
ملاء عام
the open
U
هوای ازاد
open out
U
توسعه دادن
open out
U
بسط دادن
open
U
افتتاح کردن اشکارکردن بسط دادن
open
U
درمعرض
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com