Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
open ended question
U
پرسش باز پاسخ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
open ended
U
بی انتها
open-ended
U
بی انتها
open ended system
U
سیستم بی انتها
open-ended spanner
U
آچاردوطرفه
open to question
<adj.>
U
مورد شک
open to question
<adj.>
U
مشکوک
open-ended employment contract
[employment contract of unlimited duration]
U
قرارداد کار بدون مدت
ended
U
کد نشان دهنده انتهای خط
ended
U
میلههای تحت دفاع بازیگرمعین
ended
U
کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
ended
U
زمین حریف
ended
U
انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
ended
U
پایان یک دور
ended
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended
U
خاتمه یافتن
ended
U
غایت
ended
U
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ended
U
پایان
ended
U
انتها
ended
U
اخر
ended
U
خاتمه فرجام
ended
U
سر
ended
U
نوک
ended
U
طرف بپایان رساندن
ended
U
تمام کردن خاتمه دادن
ended
U
کد ارسالی که نشانه دهنده داده آدرس ارسال شده است
ended
U
روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
ended
U
کد نشان دهنده انتهای فایل داده ذخیره شده
ended
U
خاتمه
ended
U
کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
ended
U
ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
ended
U
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
ended
U
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
ended
U
نقط ه آخر یا بخش آخر
ended
U
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
ended
U
خاتمه دادن خاتمه یافتن
ended
U
کد نشان دهنده انتهای رکورد
ended
U
کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
ended
U
کد نشان دهنده انتهای رسانه فیزیکی قابل استفاده
ended
U
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
ended
U
نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
ended
U
در انتها یا پس از چندین مشکل
ended
U
توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
double ended
U
دوسر
double ended
U
دوطرفه
single ended
U
یکطرفه
single ended
U
یکسو
double ended spanner
U
اچار رینگی دوسر
single ended spanner
U
اچار یکسو
double ended machine
U
دستگاه برشکاری و منگنه کاری
There's a question mark
[hanging]
over the day-care clinic's future.
[A big question mark hangs over the day-care clinic's future.]
U
آینده درمانگاه مراقبت روزانه
[کاملا]
نامشخص است.
double ended box wrench
U
اچار رینگی دوسر
beside the question
U
پرت
question
U
سوال
question
U
پرسش
question
U
استفهام مسئله
question
U
موضوع
question
U
پرسیدن تحقیق کردن
question
U
تحقیق کردن از
question
U
مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
question
U
تردید پرسش
beside the question
U
خارج از موضوع
that is not of the question
U
این خارج ازموضوع است
that is not the question
U
موضوع این نیست
there is no question but that.
U
شکی نیست که) .00000
That's out of the question.
U
این غیرممکن است که عملی بشود.
this very question
U
دقیقا همین پرسش
to ask somebody a question
U
از کسی سئوالی پرسیدن
question
U
موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
I have a question.
U
من یک سئوال دارم.
in question
U
موضوع بحث
to p any one with question
U
کسی را از پرسش زیاد بستوه اوردن
in question
U
موردبحث
without question
U
بی شک بدون شک بی تردید محققا بی چون وچرا
Might I ask a question?
U
اجازه می دهید یک سئوال بکنم؟
to p any one with question
U
کسی را سوال پیچ کردن
out of question
U
خارج از موضوع
out of the question
<idiom>
U
غیرممکن
to have a question for somebody
U
از کسی سئوالی داشتن
to ask somebody a question
U
ازکسی سئوالی کردن
question
U
تردید کردن در
That is a separate question.
U
این جدا از موضوع بحث ما است.
question mark
U
پرسش نشان
the year in question
U
سالی که مورد بحث است
raise a question
U
مطرح کردن سوال
question mark
U
" که نشان دهنده این است که یک حرفی در این محل تط ابق ایجاد میکند
to beg the question
U
طفره رفتن از پرسشی
question marks
U
پرسش نشان
leading question
U
سوال تلقینی
leading question
U
پرسش راهنمایی کننده
question marks
U
علامت سوال
question mark
U
علامت سوال
buring question
U
مسئله هیجان اور
pose a question
U
سوال مطرح کردن
it is a question of money
U
پول است
i asked him a question
U
پرسشی از او کردم
i asked him a question
U
چیزی ازاو پرسیدم
it is a question of money
U
موضوع بسته به
indirect question
U
پرسش غیرمستقیم
oblique question
U
پرسش غیرمستقیم
This question is not at issue.
U
بحث روی این موضوع نیست.
previous question
U
موضوع کفایت یا عدم کفایت مذاکرات
essay question
U
سوال انشایی
call in question
U
تردید کردن در
cross question
U
استنطاق
cross question
U
بازجویی
cross question
U
سئوال بطریق استنطاق
question answer
U
صف
question answer
U
سئوال- جواب
put to the question
U
برای گرفتن اعتراف زجر دادن
i asked him a question
U
سئوالی از اوپرسیدم
put the question
U
مذاکرات را کافی دانستن ورای گرفتن
it is a question of money
U
موضوع پول است
That is a separate question.
U
این یک موضوع جدایی است.
to pose a question to any one
U
ازکسی سئوالی
the tax in question
U
مالیات موضوع بحث
to beg the question
U
نکته مورد منازعه رامسلم فرض کردن
to call in question
U
تردیدکردن در
There are two sides to every question .
<proverb>
U
هر مساله ای دو جنبه دارد.
trick question
U
سوالیکهجوابآننادرستاست
cross-question
U
استنطاق کردن
cross-question
U
بدقت جویاشدن از
To discuss a question with someone .
U
موضوعی را با کسی مطرح کردن
I don't think there's any question about it.
U
من فکر نمی کنم که در مورد آن تردیدی وجود داشته باشد.
pop the question
<idiom>
U
تقاضای ازدواج
to pop the question
U
پیشنهاد عروسی کردن
His honest is beyond question.
U
دردرستی اوحرفی نیست
Answer me this question.
U
جواب این سؤالم را بده
rhetorical question
U
مسئله مربوط بمعانی بیان سوالی که برای تسجیل موضوعی بشود
question tag
U
جملاتپرسشتفکیدی
to pose a question to any one
U
پرسیدن
the question referred to above
U
موضوعی که در بالا بدان اشاره شد
question marks
U
" که نشان دهنده این است که یک حرفی در این محل تط ابق ایجاد میکند
to beg the question
U
در پاسخ به پرسشی جاخالی دادن
question answer
U
صف بستن
question in dispute
U
موضوع متنازع فیه
question in dispute
U
مسئله متنازع فیه
sides of the question
U
اطراف موضوع
question-master
U
فردپرسشگردریکمسابقهیاامتحان
the eastern question
U
مسئله خاور
the goods in question
U
کالای موردبحث
the German question
U
مسئله آلمان
[تاریخ]
[بحث یکی سازی بین ۳۷ دولت آلمانی زبان در قرن ۱۹]
question answer
U
در صف گذاشتن
To bring up a topic(question).
U
سؤالی را پیش کشیدن
to put a
[big]
question mark over something
U
چیزی را نامشخص
[نامعلوم ]
کردن
I foud myself in opposition to my friends on this question .
U
در مورد این موضوع نظریات مخالفی با دوستانم داشتم
To raise a question . To bring up a matter .
U
موضوعی رامطرح کردن
Excepting
[With the exception of]
two students, no one could answer the last question correctly.
U
به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
The striker's injury puts a question mark over his being fit in time for the tournament.
U
آسیب مهاجم آمادگی سر موقع او
[مرد]
را برای مسابقات نامشخص می کند.
To come into the open.
U
آفتابی شدن (خود رانشان دادن )
the open
U
ملا عام
X/OPEN
U
ول ایجاد سیستمهای باز هستند
open out
U
توسعه دادن
open out
U
بسط دادن
to open out
U
گستردن
to open out
U
باز کردن
to open out
U
توسعه دادن
to open out
U
بسط دادن
the open
U
هوای ازاد
the open
U
ملاء عام
open
U
افتتاح کردن اشکارکردن بسط دادن
open
U
:باز
open
U
مروحه را باز کنید
open
U
سکی
open
U
وضع راکت نسبت به دیوار مقابل با سطح ان به طرف بالا
open
U
وزن ازاد
open
U
وضع زه هنگام کشیده شدن
open
U
خط بازبی دفاع
open
U
اشکار
open
U
قابل بحث
open
U
بلامتصدی
open
U
شکفتن
open
U
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
open
U
پروتکل شبکه ICP/IP که بستههای داده را دارد مسیر میکند که حجم داده کمتری داشته باشد
open
U
تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
open
U
صریح
open
U
نوار مغناطیسی در نوردی که هنوز در کارتریج یا کاست بسته شده است
open
U
برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
open
U
مفتوح
open
U
زمین باز گسترده
open
U
مفتوح شدن
open
U
گشودن گشادن
open
U
بازکردن
open
U
واریز نشده
open
U
روشن شدن خوشحال شدن
open
U
بی ابر
open
U
بی پناه
open
U
باز شدن
open
U
باز
open
U
فضای باز
open
U
مهربان رک گو
open
U
ازاد
open
U
بی الایش
open
U
ازاد اشکار
open
U
روباز
open
U
دایر
open
U
گشوده سرگشاده
open
U
دستورات اضافی لازم در برنامه که از ماکرو دستورات استفاده می کنند
open
U
درمعرض
open
U
کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com