Perdic | office building | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	office building U	ساختمان اداری

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	building U	ساختمان
	building U	عمارت دیسمان
	building U	بنا
	capital building U	سرمایه سازی
	building work U	کار ساختمانی
	building up of generator U	پیش تحریک مولد
	building up alloy U	الیاژ مخصوص روکش کاری
	to demolish a building U	متلاشی کردن ساختمانی
	to pull down a building U	متلاشی کردن ساختمانی
	to tear down a building U	متلاشی کردن ساختمانی
	commercial building U	تیم
	commercial building U	سرای
	to tear down a building U	خراب کردن ساختمانی
	to pull down a building U	خراب کردن ساختمانی
	to demolish a building U	خراب کردن ساختمانی
	building unit U	جزء ساختمانی بخشی از یک ساختمان
	building unit U	واحد ساختمانی
	building inspectorate U	دفتر نقشه کشی
	building limes U	اهک ساختمانی
	building line U	امتداد
	building line U	راسته
	building line U	بر ساختمانی
	building log U	چوب گرد ساختمان
	building machinery U	ماشین الات ساختمانی
	building material U	مصالح ساختمان
	building material U	مصالح ساختمانی
	building official U	بازرسان ساختمان
	building operations U	عملیات ساختمانی
	building owner U	صاحب کار
	building permit U	پروانه ساختمان
	building plant U	وسایل ساختمان
	building sand U	خاک و ماسه ساختمان ماسه برای بنایی
	building system U	سیستم ساختمان
	building system U	اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
	building enterprise U	مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
	commercial building U	تیمچه
	nest building U	لانه سازی
	turbine building U	ساختمانتوربین
	slab building U	ساختلوح
	service building U	ساختمانسرویس
	reactor building U	ساختمانرآکتور
	containment building U	ساختمانمحدودشده
	administrative building U	ساختماناداری
	tower building U	ساختمان برجی
	to plan a building U	عمارتی راطرح ریزی کردن
	to plan a building U	نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
	to found a building U	عمارتی برپاکردن
	to found a building U	ساختمانی بینادکردن
	public building U	بنای همگانی
	the interior of a building U	اندرون عمارت
	situation of a building U	وضع قرارگرفتن بنا
	ship building U	کشتی سازی
	site building U	زمین زیربنا
	to shift to the new building U	اسباب کشی کردن
	model building U	الگوسازی
	intelligent building U	[ساختمانی با سرویس هوشمند]
	Industrialized building U	[تکنیک ساخت و معماری ساختمان های صنعتی پیش ساخته]
	building line U	خط کناری ساختمان
	exhibition building U	ساختمان نمایشگاه
	framed building U	ساختمان تیر پایهای
	gigantic building U	ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
	height of building U	بلندی ساختمان
	home building U	ساختمان مسکونی
	house building U	ساختمان مسکونی
	industrial building U	ساختمان صنعتی
	industrial building U	بنای صنعتی
	The building is in ruins . U	ساختمان خراب است
	They bombarded the building. U	ساختمان رابه توپ بستند
	sick building U	اشارهبهساختمانهایمدرن
	machine building U	ماشین سازی
	main building U	ساختمان اصلی
	building society U	شرکتوام دهندهمسکن
	site building U	زمین ساختمانی
	situation of a building U	موقعیت ساختمان
	body building U	ورزش زیبایی اندام
	to break into a building U	با زور [و غیر قانونی] وارد ساختمانی شدن
	administration building U	ساختمان اداری
	administration building U	قسمت اداری
	apartment building U	ساختمان اپارتمانی
	body building U	پرورش اندام
	body building U	بدنسازی
	body-building U	ورزش زیبایی اندام
	building contractor U	پیمانکار ساختمان [اقتصاد]
	building sites U	عرصه
	building line U	بر ساختمان
	building sites U	کارگاه ساختمانی
	building site U	عرصه
	building site U	کارگاه ساختمانی
	body-building U	بدنسازی
	body-building U	پرورش اندام
	building blocks U	واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
	bridge building U	پل سازی
	building block U	بنا کنده
	building block U	کنده ساخت
	building component U	اجزای ساختمان
	building connection U	انشعاب ساختمان
	building construction U	معماری
	building construction U	روسازی
	building costs U	هزینههای ساختمان
	building block U	واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
	building craftsman U	کارگر ماهر ساختمانی
	building blocks U	بنا کنده
	building blocks U	کنده ساخت
	road building U	جاده سازی
	machine building industry U	صنعت ماشین سازی
	local building inspector U	پلیس ساختمان
	In appiarance it is a strong building. U	بظاهر ساختمان محکمی است
	A multi-storey building. U	ساختمان چندین طبقه
	elvis has left the building <idiom> U	[تمام شده است]
	power house building U	ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
	basic building materials U	مواداولیهساختمان
	word building test U	ازمون واژه سازی
	road building machine U	ماشین جاده سازی
	building steel lathing U	اسکلت فلزی ساختمان
	building material dealer U	فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
	a building of small scale U	عمارت کوچک
	building trade worker U	تعمیرکار ساختمان
	road building slag U	شلاکه جاده سازی
	elvis has left the building <idiom> U	[نمایش به اتمام رسیده]
	building trade joinery U	نجاری ساختمان
	building block principle U	طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
	article of a building by law U	ائین نامه ساختمان
	building steel lathing U	بافت ساختمان فولادی
	bed building stage of river U	تراز سطح متوسط اب رودخانه
	his equitable savings and loan building U	[پس انداز عادلانه و ساختمان وام
	To make a forcible entry into a building. U	بزور وارد ساختمانی شدن
	to r. any one in an office U	کسی رادوباره به منصبی گماشتن
	office U	مسئولیت احرازمقام
	office U	اشتغال
	office U	کار وفیفه
	office U	مقام
	office U	استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
	office U	مناسب برای استفاده در شرکت
	office U	کامپیوتر کوچک
	office U	وفیفه
	office U	اطاق دفتر
	office U	اتاق یا ساختمانی که شرکتی کار میکند یا کار تجاری انجام میشود
	office U	شغل عمومی
	office U	شغل
	to i. anyone with an office U	به کسی منصب دادن
	office U	دفتر
	office U	منصب
	in office U	در دفتر
	office U	اداره
	office U	اطاق
	office U	محل کار
	office U	دفتر کار
	office U	خدمت
	office U	محل کار اداره
	little office U	نماز مخصوص حضرت مریم
	Near our office . U	نزدیک اداره ما
	to burgle [British E] / burglarize [American E] a building. U	با زور [و غیر قانونی] وارد ساختمانی شدن
	office-holder U	دیوان سالار
	placement office U	موسسهکاریابیبرایفارغالتحصیلان
	office-holder U	کارمند دولت
	office-holder U	صاحب مقام
	office-holder U	صاحب منصب دولت
	tenure of office U	تصدی
	ticket office U	باجه
	stationery office U	اداره انتشارات پارلمانی ورسمی
	subhome office U	شعبه دفتر اصلی
	ticket office U	محل فروش بلیت
	to solicit an office U	درخواست ازیک شرکت
	subhome office U	شعبه اصلی یک اداره
	the foreign office U	وزارت خارجه
	tenure of office U	زمامداری
	office-holder U	دیوان گر
	office-holders U	صاحب منصب دولت
	office-holders U	کارمند دولت
	Where is the post office? U	پستخانه کجاست؟
	Where is the booking office? U	باجه رزرو بلیت کجاست؟
	Where is the booking office? U	باجه بلیت فروشی کجاست؟
	Where is the ticket office? U	باجه بلیت فروشی کجاست؟
	information office U	دفتر اطلاعات
	ticket office U	باجه فروش بلیت
	government office U	اداره دولتی
	the relevant office U	اداره مسیول
	office grapevine U	سخن چینی [در دفتری یا شرکتی]
	booking office U	باجه رزرو بلیت
	ticket office U	باجه بلیت فروشی
	booking office U	باجه فروش بلیت
	office-holders U	صاحب مقام
	office-holders U	دیوان سالار
	office-holders U	دیوان گر
	office tower U	برجکارهایاداری
	booking office U	گیشهفروشبلیط
	out of [outside] office hours U	خارج از ساعات اداری
	sorting office U	مکانیکهدرآننامهها بستههاو....باتوجهبهآدرسگیرندهدستهبندیمیشوند
	Outside office hours. U	خارج از وقت اداری
	office chair U	مبل اداری
	To assume office . U	عهده دار مقامی ( سمتی ) شدن
	A new government wI'll take office . U	حکومت جدیدی سر کار خواهد آمد
	office chair U	صندلی اداری
	site office U	دفتر مشاوراملاک
	labour office U	اداره کارگزینی
	india office U	اداره امورهندوستان
	india office U	وزارت هند
	audit office U	دفتر حسابرسی
	audit office U	اداره حسابرسی
	office bearer U	بعدا پرسیده شود