English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 73 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
objective reality U واقعیت عینی
objective reality U واقعیت برونی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reality U حقیقت
in reality U راستی
in reality U در واقع
in reality U در حقیقت
reality U واقعیت
reality U هستی
reality U اصالت وجود
reality U هستی اصلیت
subjective reality U واقعیت ذهنی
reality therapy U واقعیت درمانی
reality testing U واقعیت ازمایی
reality principle U اصل واقعیت
flight from reality U واقع گریزی
virtual reality U واقعیتخیالی
make a reality U اجرا کردن
make a reality U واقعی کردن
make a reality U عملی کردن
make a reality U واقعیت دادن
make a reality U صورت گرفتن
empirical reality U واقعیت تجربی
make a reality U به انجام رساندن
make a reality U انجام دادن
I give the programme zero [nought] out of ten for reality. U من به این برنامه در رابطه با حقیقی بودنش از ده امتیاز صفر را می دهم.
Life in not a problem to be solved, but a reality to be experienced. U زندگی مسئله ای نیست، که نیاز به حل کردن داشته باشد، بلکه حقیقتی است که باید تجربه کرد.
objective U حالت مفعولی
objective value U ارزش عینی
objective value U ارزش واقعی
objective U قابل مشاهده
objective U عدسی شیئی
objective U عملی
objective U اماج
objective U هدف
objective U واقعی
objective U معقول
objective U هدف منظور
objective U عینی
objective U برونی
objective U علمی و بدون نظر خصوصی
objective U بی طرف
objective U منظور ازعملیات
objective U چیزی که کسی سعی به انجام آن دارد
objective U برون ذات
objective U دارای وجود خارجی
objective U مقصود
objective language U زبان مقصود
successive objective U هدفهای متوالی
objective case U مفعولیت
stockage objective U هدف انبار
objective anxiety U اضطراب عینی
objective point U مقصد
objective point U سمت مورد توجه
limited objective U هدف نزدیک به جبهه دشمن
limited objective U هدف محدود
intermediate objective U هدف واسطه
stockage objective U هدف ذخیره انبار
objective case U حالت مفعولی
objective glass U عدسی شیئی
objective method U روش عینی
objective plane U سطح افق هدف
objective plane U افق هدف
objective psychology U روانشناسی عینی نگر
objective function U تابع هدف
objective data U دادههای واقعی
objective test U ازمون عینی
objective type U سنخ عینی
objective data U دادههای عینی
objective complement U مکمل موضوع
objective lens U عدسی شیئی
objective complement U اسم یا صفت یاضمیرمکمل صفت موضحه درمسندالیه
design objective U هدف طراحی
Please be unbiased(fair,objective). U تعصب بخرج ندهید
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com