Perdic | nuclear power plant | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	nuclear power plant U	تاسیسات انرژی هستهای
	nuclear power plant U	نیروگاه هسته ای

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	nuclear power U	نیروی هستهای
	nuclear power U	انرژی هستهای
	nuclear power production U	تولید انرژی هستهای
	nuclear power station U	نیروگاه هستهای
	nuclear power station U	نیروگاه هسته ای
	a declared [pronounced] opponent of nuclear power U	مخالف آشکار [اعلام شده] انرژی هسته ای
	power plant U	دستگاه تولیدنیروی
	power plant U	مرکز تولید نیرو
	power plant U	نیروگاه برق
	power plant U	تاسیسات جریان قوی
	power plant U	نیروگاه
	power plant U	پیش راننده
	power plant U	موتوربرق
	power plant U	دستگاه مولد نیرو
	power plant U	محرکه وسیله نقلیه
	power plant U	کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
	power plant U	نیروگاه موتور مولدنیرو
	tidal power plant U	کارگاهقدرتجزرومد
	power generating plant U	تاسیسات تولید نیرو
	cross section of a power plant U	قسمتعرضینیروگاه
	high tension power plant U	نیروگاه فشار قوی
	atomic power station [plant] U	نیروگاه هسته ای
	hunger for power [craving for power] U	میل شدید به قدرت
	nuclear U	هستهای
	nuclear U	مغزی
	nuclear U	اتمی
	nuclear U	مربوط به اتمی
	non-nuclear U	غیراتمی
	non-nuclear U	نااتمی
	non-nuclear U	ناوابسته به اتم و نیروی اتمی
	nuclear reactor U	راکتور هستهای
	nuclear reactor U	پیل اتمی
	nuclear structure U	ساختار هستهای
	nuclear reactor U	واکنشگاه هستهای
	nuclear submarine U	زیردریایی هستهای nuclear-poweredsubmarine : syn
	nuclear radiation U	تشعشع هستهای
	nuclear radius U	شعاع هسته
	nuclear strike U	تک اتمی
	nuclear number U	عدد جرمی
	nuclear families U	خانواده هستهای
	nuclear reactors U	واکنشگاه هستهای
	nuclear reactors U	راکتور هستهای
	nuclear reaction U	واکنش هستهای
	nuclear reactors U	پیل اتمی
	nuclear reaction U	فرایند هستهای
	nuclear size U	اندازه هسته
	nuclear family U	خانواده هستهای
	nuclear stalemate U	گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
	nuclear strike U	تک هستهای
	nuclear equipoise U	گلوله اتمی ممنوعه
	nuclear technology U	تکنولوژی هستهای
	nuclear engineering U	تکنولوژی هستهای
	nuclear energy U	انرژی هستهای
	nuclear electron U	الکترون هسته
	nuclear electricity U	الکتریسیته هستهای
	nuclear dud U	بمب عمل نکرده اتمی
	nuclear detector U	اشکارساز هستهای
	nuclear corrosion U	فرسایش هستهای
	nuclear configuration U	ترکیب هستهای
	nuclear chemistry U	شیمی هستهای
	nuclear charge U	بار هسته
	nuclear equipoise U	گلوله اتمی که نبایستی مورداستفاده قرار گیرد
	nuclear fission U	انشقاق هستهای
	nuclear pile U	پیل هستهای
	nuclear particle U	هستک
	nuclear parity U	قدرت اتمی یکسان
	nuclear parity U	همطرازی اتمی
	nuclear number U	عدد هستهای
	nuclear magneton U	مگنتون هسته
	nuclear fusion U	همجوشی هستهای
	nuclear fusion U	گداخت هستهای
	nuclear fusion U	گداز هستهای
	nuclear fusion U	ذوب هستهای
	nuclear forces U	نیروهای هستهای
	nuclear fission U	شکافت هستهای
	nuclear cell U	پیل اتمی
	nuclear transformation U	تبدیل هستهای
	nuclear warfare U	جنگ اتمی
	nuclear warfare U	میدان جنگ اتمی
	nuclear-free U	مکانیکهدرآناستفادهازسلاحوانرژیهستهایقدغنباشد
	nuclear winter U	زمستان اتمی
	nuclear membrane U	عضوهستهای
	nuclear whorl U	پیچهستهای
	nuclear magnetic resonance U	تشدید مغناطیس هسته رزونانس مغناطیس هسته
	civil nuclear powers U	کشوردارای قدرت اتمی
	nuclear powered submarine U	submarine nuclear
	nuclear fusion energy U	انرژی ذوب هستهای
	attack nuclear carrier U	ناو هواپیمابر افندی هستهای
	magnetic nuclear resonance U	تشدید مغناطیسی هسته رزونانس مغناطیسی هسته
	nuclear binding energy U	انرژی اتصال هستهای
	nuclear biological chemical U	شیمیایی میکربی هستهای
	effective nuclear charge U	بار موثر هسته
	nuclear boiler room U	اتاقکمولدبخارهستهای
	civil nuclear powers U	کشورهایی که توانایی استفاده از سلاح اتمی را دارند
	production of electricity from nuclear energy U	تولیدالکتریسیتهازانرژیهستهای
	plant out U	در فواصل معین کاشتن
	plant out U	نشا کردن
	to plant out U	درفاصلههای معین کاشتن
	plant U	ماشین
	f. plant U	گیاه برگی یابرگ دار
	in plant U	درحال رویش درحال رشد
	to plant out U	از گلدان در اوردن ودرزمین کاشتن
	in plant U	رویان
	plant U	محل کارخانه یا کارگاه
	plant U	گیاه نهال
	plant U	تاسیسات
	plant U	رستنی
	plant U	نبات کارخانه
	plant U	غرس کردن
	plant U	کارخانه
	plant U	دستگاه
	plant U	وسایل
	plant U	کارگاه
	plant U	ذخیره نتیجه در حافظه برای استفاده بعدا
	plant U	گیاه
	plant U	کاشتن
	plant U	کشت و زرع کردن نهال زدن
	plant U	واحد صنعتی
	plant U	تجهیزات کارگاه
	plant U	در زمین قراردادن
	plant U	مستقر کردن
	plant U	ماشین الات کارخانه
	manufactoring plant U	کارخانه تولیدی
	metallurgical plant U	کارخانه ذوب اهن
	mobile plant U	دستگاه متحرک
	plant pot U	دیگپلاستیکی
	gas plant U	fraxinella=
	bedding plant U	گیاهیگلدار
	structure of a plant U	ساختمانگیاه
	lighting plant U	تاسیسات روشنایی
	lemon plant U	یکجور گل شاه پسند که بوی ابلیمو میدهد
	indigo plant U	بوته نیل
	desalination plant U	واحدی جهت گرفتن املاح
	dressing plant U	تاسیسات تهیه سنگ معدن
	electric plant U	نیروگاه
	electric plant U	کارخانه برق
	energy plant U	نیروگاه
	energy plant U	کارخانه تولید نیرو
	foliage plant U	گیاهی که برای برگش پرورش دادن شود
	galvanizing plant U	واحد اب روی کاری
	generating plant U	کارخانه برق
	generating plant U	نیروگاه
	generating plant U	پست نیرو
	plant geography U	جغرافیای گیاهی
	plant-dyes U	رنگینه های گیاهی
	pot plant U	گیاهخانگی
	ice plant U	کارخانه یخ ساز
	granulating plant U	تاسیسات یا واحد گرانولاسیون
	indigo plant U	گیاهان نیل دار درخت نیل
	desalination plant U	واحد ملح گیری
	plant cell U	سلولگیاهی
	lubricants plant U	گیاهروغنی
	refining plant U	پالایشگاه
	humble plant U	گل ناز
	plant records U	امار تجهیزات کارگاه
	plant oneself U	مستقر شدن
	plant mixing U	امیختن در کارخانه
	plant mixing U	اختلاط در کارخانه
	plant mix U	مواد سنگی اغشته شده درماشین اسفالت
	plant louse U	شپشه
	plant louse U	شته
	plant food U	غذای گیاه
	plant food U	غذای گیاهی
	plant construction U	ساختمان کارخانه
	pilot plant U	واحد ازمایش صنعتی
	pilot plant U	کارخانه نمونه
	pilot plant U	کارگاه نمونه
	plant ecology U	بوم شناسی گیاهی
	ordnance plant U	کارخانجات اردنانس
	seed plant U	گیاه تخم دار
	seed plant U	بذر گیاه
	sensitive plant U	حساسه
	xerophylus plant U	گیاه خشک دوست
	vinegar plant U	بچه سرکه
	to pull up a plant U	گیاهی را ازریشه دراوردن
	to plant oneself U	مستقرشدن
	to plant oneself U	جابگیر شدن
	to plant down ther U	اینه کردن
	to plant down ther U	پول نقد دادن
	to plant down ther U	اخ کردن
	to miss plant U	سبز نشدن
	to lose plant U	پژمرده شدن
	to lose plant U	مردن
	the stem of a plant U	ساقه گیاه
	telephone plant U	تشکیلات مراکز تلفن خودکار
	smelting plant U	کارخانه ذوب
	treatment plant U	طرزعملدستگاهماشین
	sintering plant U	تاسیسات زینتر
	sensitive plant U	گیاه حساس
	ordnance plant U	کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
	batching plant U	مرکز اندازه گیری
	cotton plant U	بوته پنبه
	cotton plant U	درخت پنبه
	air plant U	گیاه هواخوریاهواروی
	concrete plant U	کارخانه بتن سازی
	concreting plant U	کارخانه بتن سازی
	cooling plant U	تاسیسات سردکننده
	egg plant U	بادنجان
	cooling plant U	سردخانه
	contractors plant U	ماشینهای ساختمانی