Perdic | musical ability | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

✘ Close


Total search result: 53 (4 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
	musical ability U	توانش موسیقی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words

	seashore musical ability tests	آزمون های استعداد موسیقی سیشور
Other Matches

	musical U	موزیکال
	musical U	موسقی دار
	musical U	دارای اهنگ
	musical chairs <idiom> U	هر روز شخصی را سریککار گذاشتن
	musical instrument U	ساز
	musical instrument U	الت موسیقی
	musical instruments U	ساز
	musical instruments U	الت موسیقی
	A musical tone . U	مقام ( درموسیقی )
	musical chairs U	نوعی بازی که بازیکنان در حرکتاند و وقتی موسیقی متوقف شد مینشینند و هر کس بی صندلی باشد باخته است
	musical language U	زبان موسیقی
	musical advisers U	مشاورموزیکالی
	musical boxes U	جعبه ساز
	musical box U	جعبه ساز
	musical instrument digital interface U	واسط سریال که قط عات الکترونیکی را بهم وصل میکند
	musical instrument digital interface U	میانجی رقمی الات موسیقی
	to the best of ones ability U	بامنتهای توانایی
	ability U	استطاعت
	non ability U	عدم توانایی
	non ability U	ناشایستگی عدم صلاحیت
	ability U	لیاقت صلاحیت
	ability U	قابلیت
	to the best of ones ability	تا جایی که کسی توان آن را دارد
	ability U	توانش
	ability U	توانایی
	ability U	شایستگی
	ability U	قدرت
	spatial ability U	توانایی فضایی
	verbal ability U	توانایی کلامی
	mixed ability	کلاسی که درآن شاگردان سطح علمی وتوانائی متفاوتی دارند
	reasoning ability U	توانایی استدلال
	psi ability	توانایی فرا روانی
	general ability U	توانایی عمومی
	ability grouping	گروه بندی بر پایه توانایی
	ability test	آزمون توانایی
	special ability U	توانایی اختصاصی
	numerical ability U	توانایی عددی
	motor ability U	قابلیت حرکت
	mental ability U	توانایی ذهنی
	financial ability U	تمکن مالی
	I can see an innate ability in that follow .	دراو مایه و شایستگی می بینم
	To the best of my ability. For all I am worth . As far as in my lies U	تا آنجا که تیغم ببرد
	ability to pay principle of taxation U	اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
	brace scale of motor ability U	مقیاس توانش حرکتی بریس
	school and college ability test	آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
	pecuniary ability to justify a bait U	ملائت
	mac quarrie test for mechanical ability	آزمون توانایی فنی مک کواری
	terman group test of mental ability	آزمون گروهی توانایی ذهنی ترمن
	otis lennon mental ability test	آزمون توانایی ذهنی اوتیس-لنون
	otis quick scoring mental ability test	آزمون توانایی ذهنی اوتیس با نمره گذاری سریع
	He is a capable man . he is a man of ability .	بنظر او یک میلیارد تومان بی قابل [ناقابل] است

Recent search history

Forum search

more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)

Contact | Terms | Privacy