English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 115 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
music to one's ears <idiom> U صدایی که شخص دوست دارد بشنود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
up to the ears U غرق سرا پا فرو رفته
ears U خوشه زائده
I'm up to my ears <idiom> U فرصت سر خاراندن ندارم
by the ears U مخالف
by the ears U در ستیزه
by the he and ears U بزور
all ears <idiom> U سراوپا گوش
It is for your own ears. U پیش خودت بماند ( بکسی چیزی نگه )
over he and ears U تاکردن
to be all ears U سراپا گوش بودن
to p up the ears U گوشهاراتیزیاراست کردن
ears U گوشواره
ears U خوشه دار یاگوشدار کردن
ears U گوش
ears U دسته
ears U هرالتی شبیه گوش یا مثل دسته کوزه خوشه
ears U شنوایی
ears U گوشه
walls here ears U دیوار موش دارد موش گوش دارد
To be up to ones ears in debt. U تا خرخره درقرض بودن
I pulled him by the ears. U گوشش را کشیدم ( بعنوان تنبیه )
To be in debt up to ones ears. U غرق بدهی بودن
Walls have ears <idiom> U دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
to set by the ears U بهم درانداختن
my ears burn U گویی کسی از من سخن می گوید
walls have ears U دیوار
up to one's ears in work <idiom> U کارهای زیاد برای انجام داشتن
wet behind the ears <idiom> U نابالغ ،دهانش بوی شیر میدهد
My ears are ringing . U گوشم صدا می کند
asses' ears U نوعی گوشه [نوعی شاخه]
he is not yet dry behind the ears <idiom> U دهنش بوی شیر می دهد
clear one's ears U متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
walls have ears U گوش دارد
to set by the ears U باهم بدکردن باهم مخالف کردن
to set by the ears U بهم انداختن
Walls are ears. <proverb> U دیوارها گوش دارند .
I'm up to my ears with work. U خیلی سرم با کارهایم شلوغ است.
little pitchers have long ears U کودکان غالبا گوششان تیزاست
The sound rings in the ears. U صدا در گوش می پیچد
To set people by the ears. U مردم را بجان هم انداختن
The dog pricked up his ears U سگ گوشهایش را تیز کرد
From your lips to God's ears! <idiom> U امیدوارم که حق با شما باشد، اما من کمی شک و تردید دارم.
to go [fall] together by the ears [outdated] <idiom> U شروع به دعوی کردن
little pitchers have big ears <idiom> U دیوار موش داره موش هم گوش داره
to grate on somebody's eyes [ears] U چشم های [گوش های] کسی را آزار دادن [چونکه ناپسند است]
To bring something to someones ears . U مطلبی را به گوش کسی رساندن
To box someones ears . U تو گوش کسی زدن
He is stI'll wet behind the ears. U هنوز دهانش بوی شیر می دهد
To box someones ears. U تو گوش کسی زدن
music U موزیک
music U موسیقی
music U اهنگ
music U خنیا رامشگری
music U در رهگیری هوایی به معنی پخش پارازیت دردستگاههای الکترونیکی است
To be all ears . To lend an avid ear . U سرا پ؟ گوش بودن
To lend ones ears . To listen attentively . U گوش فرادادن
play music U آهنگ ساختن
make music U آهنگ ساختن
play music U موزیک ساختن
make music U موزیک ساختن
play music U موسیقی ساختن
make music U موسیقی ساختن
to let music wash over somebody U به موسیقی متن گوش دادن [اصطلاح روزمره]
music halls U سالن موسیقی
an airy music U ساز یا موزیک با روح
computer music U موسیقی کامپیوتری
ambient music U موسیقی متن
music hall U اطاق ساز ورقص
music hall U سالن موسیقی
music halls U اطاق ساز ورقص
music track U تیتر موسیقی [روی محیط ضبط صوت]
music track U تیتر آهنگ
background music U موسیقی پس زمینه
ambient music U موسیقی پس زمینه
background music U موزیک متن
ambient music U موزیک متن
background music U موسیقی متن
devotion to music U دلبستگی به موسیقی
ear for music U گوش
music stool U کرسی پیانو زنان
music synthesizer U ایجادکننده موسیقی
music therapy U موسیقی درمانی
program music U موزیکی که نماینده یک رشته رویدادهاو منظره ها باشد
range of music U حدود یا میدان علم موسیقی
rock music U موسیقیRock
piped music U موسیقیکهبابلندگودرمکانهایعممیپخششود
to a ones voice to music U صدای خودراباسازجفت کرد
soul music U سول
soul music U موسیقی مذهبی سیاهپوستان
sheet music U نتهای موسیقی که روی صفحات جدا از هم چاپ شده است
music stands U میزی که نت های موسیقی را روی آن گذاشته و جلو نوازنده قرار میدهند
chamber music U موسیقی مجلسی
to face the music U دلیرانه با چیزی روبرو شدن
music of the spheres U اهنگ حرکات افلاک
music of the spheres U اهنگ جنبش سیارات
ear for music U موسیقی
electronic music U موسیقی الکترونیکی
indiental music U ساز و اوازی که با نمایشی همراه باشد
indiental music U موزیک همراه
instructor of music U مشاق موسیقی
face the music <idiom> U پذیرش نسخه
martial music U مزیک جنگی یا نظامی
music box U جعبه محتوی ساز کوکی
music rest U خروجموزیک
music chip U مدار مجتمع قادر به تولید صوت موسیقی و tane
music mistress U بانویی که موزیک یاد میدهد معلمه موسیقی
to perform a piece of music U ساز زدن
to set a poem to music U اهنگ برای شعری ساختن
college of [music, technology,...] U دانشگاه فناوری
Beautiful music ( weather ) . U موسیقی ( هوای ) قشنگ
To compose music (potery) . U آهنگ ( شعر ) ساختن
to perform a piece of music U قطعه موسیقی رادرست درساز ادا کردن
To accpt the consequences . to face the music . U پای لرزش نشستن ( عواقب کاری را پذیرفتن )
high fidelity music reproducing system U سیستم بازیابی موسیقی باکیفیت عالی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com