Perdic | mother complex | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

✘ Close


Total search result: 149 (8 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
	mother complex U	عقده مادری

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	mother U	مام
	mother U	مادر
	mother U	سرچشمه اصل
	mother U	والده
	mother U	مادر ننه
	mother-to-be U	زنحامله
	mother U	مادری کردن
	mother U	ام
	After all, she is your mother.	هرچه باشد بالاخره مادرت است.
	mother U	پروردن
	mother board U	بردمادر
	mother craft U	بچه پروری
	mother craft U	مادری
	surrogate mother U	نامادری
	mother board U	تخته اصلی
	mother board U	برد اصلی
	Mother's Day U	روز مادر
	mother board U	برد مدار چاپی اصلی
	he was his mother's pride U	مایه سرافرازی یاافتخارمادرش بود
	mother liquid U	مادر اب
	mother ship U	ship parent
	Want is the mother of industry. <proverb> U	خواستن ,مادر صنعت و سازندگى است .
	She is shorter than her mother . U	از مادرش کوتاه تر است
	She sat beside ( next to ) her mother . U	کنار مادرش نشست
	foster mother U	مادر رضاعی
	grand mother U	مادر بزرگ
	grand mother U	جده
	mother hubbard U	لباس گشاد زنانه
	mother in law U	مادر زن
	mother's mark U	خال
	mother surrogate U	جانشین مادر
	mother wit U	هوش
	mother wit U	شعور
	mother wit U	ادراک
	Mother Superior U	رئیس بنیاد مذهبی
	Mother Nature U	طبیعت مهربان
	Mother Nature U	طبیعت
	the mother whom i sucked U	مادری که بمن شیرداد
	mother substitute U	جانشین مادر
	Mother Superiors U	رئیس بنیاد مذهبی
	mother in law U	مادر شوهر نامادری
	mother in low U	مادر شوهر
	mother in low U	مادر زن
	mother land U	میهن
	mother land U	وطن
	mother land U	سرزمین مادری
	mother liquer U	باز مادر
	mother liquor U	مادر اب
	mother of thyme U	سیسنبر
	step mother U	نامادری
	mother countries U	میهن
	mother country U	میهن
	mother tongue U	زبان مادری
	mother-in-law U	مادر زن
	mother tongues U	زبان مادری
	mother country U	کشور اصلی
	mother countries U	کشور اصلی
	mother figures U	مادر- نماد
	mother-in-law U	میله شماره 7 بولینگ
	mother figure U	مادر- نماد
	mother-in-law U	مادر شوهر
	Queen Mother U	ملکهای که دارای فرزندباشد مادرپادشاه که بیوه باشد
	mother-of-pearl U	صدف مروارید
	mother of pearl U	صدف مروارید
	mother goose stakes U	مسابقه کره مادیانهای سه ساله
	mother cary's chicken U	مرغ طوفان
	My mother togue is Persian. U	زبان مادری من فارسی است
	What wI'll happen if your mother finds out. U	اگر مادرت بفهمد چه می شود؟
	complex U	پیچیده
	complex U	مجتمع
	complex U	گروهه مجموعه
	complex U	عقده
	complex U	اچار
	complex U	هم تافت
	complex U	مرکب از چند جزء بغرنج
	complex U	مختلط
	complex U	عقده روانی
	complex U	مرکب
	complex U	:پیچیده
	complex U	بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
	complex U	طراحی CPU که در آن مجموعه دستورات حاوی چنیدن دستور طولانی و پیچیده است که برنامه نویسی را ساده تر میکند ولی سرعت را کم میکند
	complex U	همتافت
	complex U	کمپلکس
	Mother left me 500 tomans . U	مادرم برایم 500 تومان گذاشت
	Dont neglect writing to your mother . U	ازنوشتن نامه بمادرت غافل نشو
	The child [kid,baby] has taken after her mother.	بچه به مادرش رفته.
	Mother-daughter boteh design U	طرح بته جقه مادر و بچه [این طرح در فرش های قشقایی، خمسه و بعضی دیگر از طرح ها به چشم می خورد و شامل یک بته جقه بزرگ و یک بته کوچک در دل یکدیگر است.]
	A nany who has more sympathy than the real mother. <adj.> U	داءیه دلسوز تر از مادر
	superiority complex U	از خود راضی
	superiority complex U	خودبین
	superiority complex U	خود رای
	superiority complex U	خود سر
	superiority complex U	عقده ای
	Complex analysis U	نظریه توابع [ریاضی]
	universal complex U	عقده همگانی
	hydroelectric complex U	اجزایتبدیلآببهالکتریسیته
	guilt complex U	عذابوجدان
	complex dune U	ریگروانانباشته
	Complex analysis U	آنالیز مختلط [ریاضی]
	complex number U	عدد مختلط [ریاضی]
	complex conjugate U	عدد مزدوج مختلط [ریاضی]
	complex plane U	صفحه مختلط [ریاضی]
	sigma complex U	کمپلکس سیگما
	inferiority complex U	خود کم بینی
	complex multiplet U	چندتایی پیچیده
	complex number U	عدد مرکب
	complex number U	عدد مختلط
	complex power U	توان مختلط
	complex power U	توان موهومی
	complex indicator U	نشانگر عقده
	complex impedance U	ناگذرایی مختلط
	inferiority complex U	عقده حقارت
	activated complex U	کمپلکس فعال شده
	base complex U	مجتمع پایگاه هوایی یا دریایی یا زمینی و غیره
	complex admittance U	گذرایی مختلط
	complex circuit U	مدار مختلط
	complex fraction U	مخرج مشترک
	complex fraction U	برخه مشترک
	complex system U	سیستم پیچیده
	complex system U	سازگان پیچیده
	compound complex U	دارای دو قضیه اصلی ویک قضیه فرعی
	medea complex U	عقده میدیا
	medea complex U	عقده فرزند کشی
	complex number U	اعداد مختلط
	oedipus complex U	احساسات محبت امیزبچه نسبت به والدین جنس مخالف خود
	oedipus complex U	عقده ادیپ
	orestes complex U	عقده اورستس
	planar complex U	کمپلکس مسطح
	port complex U	مجتمع بندری
	port complex U	لنگرگاه
	intermediate complex U	کمپلکس واسطه
	labile complex U	کمپلکس تغییرپذیر
	edipus complex U	عقده ادیپ
	jocasta complex U	عقده یوکاستا
	inert complex U	کمپلکس بی اثر
	electra complex U	عقده الکترا
	electra complex U	حب دختر نسبت به پدر و بغض از مادر
	coordinated complex U	کمپلکس کوئوردینانسی
	diana complex U	عقده دیانا
	complex absolute value function U	تابع مختلط قدر مطلق [ریاضی]
	aircraft arresting complex U	وسایل مهار هواپیما
	spin paired complex U	کمپلکس اسپین زوج شده
	complex analytic function U	تابع تحلیلی [مختلط] [ریاضی]
	complex instruction set computer U	کامپیوتر مجموعه دستورالعملهای پیچیده
	The human brain is a complex organ . U	مغز انسان عضو پیچیده یی است
	theory of functions of a complex variable U	آنالیز مختلط [ریاضی]
	theory of functions of a complex variable U	نظریه توابع [ریاضی]
	She speaks French as if it were her mother tongue . She speaks Frinch like a native . U	فرانسه را آنقدر قشنگ صحبت می کند گویی زبان مادریش است

Recent search history

Forum search

more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)

Contact | Terms | Privacy