English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 122 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
minimum wage U حداقل دستمزد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
minimum U کمترین
minimum U مینیموم
minimum U سیستم کدگذاری که سریع ترین دستیابی و زمان بازیابی را برای داده ذخیره شده دارد
minimum U کوچکترین مقدار چیزی
the minimum value U law by prescribed stolengoods of نصاب در مال مسروقه
at a [the] minimum <adv.> U کم کمش [حداقل] [برای آگاهی اندازه یا شماره]
minimum U مینیمم
minimum U دست کم
minimum U کهین
minimum U حداقل
minimum U کمینه
minimum U حداقل کمینه
minimum mortality U حداقل مرگ و میر
minimum price U کمترین قیمت
minimum range U حداقل شعاع عمل دستگاه یا برد حداقل
We'll need 10 years at a [the] minimum. U ما کمکمش به ۱۰ سال [برای این کار] نیاز داریم.
minimum mortality U کمینه مرگ و میر
double minimum U جفت کمینه
global minimum U حداقل مطلق
minimum clearance U حداقل حاشیه امنیت بالای مانع
minimum down payment U حداقل میزان پیش پرداخت
minimum elevation U حداقل درجه
minimum elevation U حداقل ارتفاع لوله
minimum elevation U حداقل درجه مربوط به مانع
minimum price U حداقل قیمت
minimum range U حداقل برد
minimum size U اندازه حداقل
single minimum U تک کمینه
relative minimum U حداقل نسبی
relative minimum U می نیمم نسبی
minimum thermometer U حداقلمیزانحرارت
minimum charge U حداقل قیمت
minimum charge U حداقل هزینه
minimum flow U اب کاستی
minimum energy orbit U مدار انرژی می نیمم
minimum subsistence level U سطح حداقل معیشت
minimum stock level U موجودی
minimum standard of living U حداقل سطح زندگی
maximum and minimum thermometer U گرماسنج حداقل و حداکثر
minimum stock level U حداقل
minimum durability date [MDD] U تاریخ مصرف [روی غذا یا دوا]
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something U حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
specified wage U اجرت المسمی
wage U مزد
wage U اجر
wage U اجیر کردن
wage U جنگ برپا کردن
wage U حمل کردن
wage U کار مزد دسترنج
wage U اجرت
wage U دستمزد
just wage U مزد عادلانه
wage U اجرت کارمزد
wage U ضمانت حسن انجام کار
wage policy U سیاست دستمزد
wage funds U وجوه دستمزد
wage level U سطح مزد
wage index U شاخص دستمزد
wage income U درامدمربوط بکار
wage good U کالای مزدی
wage income U درامد بشکل دستمزد
wage market U بازار دستمزد
wage good U کالائی که نقش مزد را ایفا میکند
wage funds U مایه دستمزد
wage rate U نرخ مزد
wage rate U نرخ دستمزد
wage rigidity U انعطاف ناپذیری مزد
to wage a campaign U لشکرکشی کردن
wage-packet U پاکتیکهحقوقرادرآنمیگذارند
wage tax U مالیات بر مزد
wage incentive U انگیزه مزد
cash-wage U دستمزد نقدی
wage system U نظام پرداخت دستمزد
wage standard U دستمزد استانده
wage stabilization U تثبیت مزد
wage stabilization U ثبات دستمزد
wage share U سهم مزد
wage freeze U ثابت نگهداشتن دستمزد
living wage U مزدکافی برای امرار معاش
wage ceiling U سقف دستمزد
wage bill U لیست حقوق
wage bargain U چانه زنی دستمزد
wage agreement U موافقت نامه دستمزد
wage agreement U قرارداد دستمزد
to wage war U دست بجنگ زدن
real wage U مزد واقعی
rate of wage U نرخ دستمزد
nonflexible wage U مزد انعطاف ناپذیر
nominal wage U مزد اسمی
money wage U مزد پولی
daily wage U مزد روزانه
annual wage U دستمزد سالانه
living wage U مزد امرارمعاش
living wage U مزد معیشت
wage ceiling U حداکثر دستمزد
wage freeze U انجماد دستمزد
wage flexibility U انعطاف پذیری دستمزد
wage earners U حقوق بگیران
wage earners U مزد بگیران
wage earner U اجیر
wage differentials U اختلاف در دستمزد
wage determination U تعیین دستمزد
wage cuts U کاهش دستمزد
wage costs U مخارج دستمزد
wage control U کنترل دستمزد
to wage war U جنگ کردن
wage constraint U محدودیت دستمزد
wage price spiral U قیمت
wage push inflation U تورم ناشی از فشار مزد
base wage rate U حداقل دستمزد
wage price spiral U دور تسلسل دستمزد
iron law of wage U قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
minimim wage law U قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد
wage price guideline U قیمت
wage price guideline U راهنمای مزد
wage compution day U دستمزد ساعتی
rate of money wage U نرخ مزد پولی
rate of wage increase U نرخ افزایش دستمزد
wage profit ratio U نسبت دستمزد به سود
reasonable of average wage fair U اجرت المثل
wage fund theory of wages U نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com