English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
minimum stock level U حداقل
minimum stock level U موجودی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
minimum subsistence level U سطح حداقل معیشت
stock level U سطح ذخیره انبار
stock level U سطح انبار
minimum U سیستم کدگذاری که سریع ترین دستیابی و زمان بازیابی را برای داده ذخیره شده دارد
minimum U کوچکترین مقدار چیزی
at a [the] minimum <adv.> U کم کمش [حداقل] [برای آگاهی اندازه یا شماره]
the minimum value U law by prescribed stolengoods of نصاب در مال مسروقه
minimum U مینیموم
minimum U دست کم
minimum U حداقل کمینه
minimum U کهین
minimum U حداقل
minimum U کمینه
minimum U کمترین
minimum U مینیمم
minimum mortality U کمینه مرگ و میر
minimum mortality U حداقل مرگ و میر
We'll need 10 years at a [the] minimum. U ما کمکمش به ۱۰ سال [برای این کار] نیاز داریم.
minimum price U کمترین قیمت
minimum flow U اب کاستی
minimum elevation U حداقل ارتفاع لوله
global minimum U حداقل مطلق
minimum elevation U حداقل درجه
minimum thermometer U حداقلمیزانحرارت
minimum down payment U حداقل میزان پیش پرداخت
minimum clearance U حداقل حاشیه امنیت بالای مانع
minimum charge U حداقل قیمت
minimum charge U حداقل هزینه
minimum price U حداقل قیمت
single minimum U تک کمینه
double minimum U جفت کمینه
minimum elevation U حداقل درجه مربوط به مانع
relative minimum U حداقل نسبی
relative minimum U می نیمم نسبی
minimum wage U حداقل دستمزد
minimum size U اندازه حداقل
minimum range U حداقل برد
minimum range U حداقل شعاع عمل دستگاه یا برد حداقل
minimum standard of living U حداقل سطح زندگی
maximum and minimum thermometer U گرماسنج حداقل و حداکثر
minimum energy orbit U مدار انرژی می نیمم
minimum durability date [MDD] U تاریخ مصرف [روی غذا یا دوا]
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something U حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
stock U مال التجاره
stock U موجودی انبار
stock U موجودی ذخیره
stock U عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
stock U دودمان
stock U ماده اولیه
stock U بدنه رنده
stock U جامع نسب
stock U دسته حدیده
out of stock <adj.> U غیر موجودی کالا [در انبار]
stock U عادی ازلحاظ مدل
out of stock;ex stock U از موجودی یاذخیره
to have in stock U موجود داشتن
to take stock of U برانداز کردن
take stock <idiom> U جمع بندی کردن
stock still U بی حرکت
in stock <idiom> U روی بورس
take stock of <idiom> U شمردن فرصتها
stock U ته ساقه
stock still U بی جنبش
stock-still U بی حرکت
stock U :حاضر
stock U موجود
stock U دم دست
stock U کنده
stock U درانبار
stock U اماده
stock U انبارکردن
stock U ذخیره کردن
stock U به موجودی افزودن
stock U مواشی پیوندگیر
stock U سهام سرمایه
stock U نیا
stock-still U بی جنبش
stock U دسته ابزار و اسلحه
stock U ازادکردن ماهی پرورشی در اب میله عرضی لنگر
stock U : مایه
stock U ذخیره
stock U موجودی موجودی کالا
stock U تنه
stock U قنداق تفنگ
stock U پایه دسته ریشه
stock U سهم
stock U انباشته انباره
stock U میله لنگر
stock U رها کردن پرنده دست اموز برای شکارقنداق تفنگ
stock U موجودی
stock U سهام
stock U قبضه جنگ افزار قنداق تفنگ
stock U موجودی کالا ذخیره
stock U ذخیره اولیه
stock U اماد ذخیره
stock U ذخیره ذخیره کردن
stock U انبار
stock U دسته چوب ماهیگیری
stock U جوراب ساق بلند
dead stock U کالای بدون خریدان
dead stock U کالای بنجل
dead stock U موجودی بی ارزش یا غیرقابل فروش سرمایه بیکار
debenture stock U سهام قرضه
seed stock U ذخیره بذرکاشتنی
dead stock U موجودی بی ارزش و غیرقابل فروش
die stock U بدنه رنده
seed stock U نیروی ذخیره
intermediate stock U موجودی کالاهای درحال ساخت
reserve stock U اماد ذخیره
earmarked stock U موجودی تخصیص یافته موجودی اختصاصی
inscribed stock U سهام نامدار
drill stock U مته نگهدار
drill stock U پایه مته
safety stock U موجودی ذخیره انبار
safety stock U موجودی تضمینی
dimension stock U چوب سختی که به ابعاد معینی تبدیل شده
die stock U دسته حدیده
consignment stock U کلاهای امانی
service stock U اماد و کالاهای جنگی
service stock U امادرزمی
stock adjustment U تعدیل موجودی
stock adjustment U تطبیق موجودی
stock and die U دسته حدیده و حدیده
stock audit U حسابرسی موجودی
stock certificate U گواهی موجودی کالا در انبار گواهی سهم
stock bottle U شیشه ذخیره
stock broker U دلال بورس
stock check U کنترل موجودی
stock accounting U حساب کالاهای موجود
stock clerk U انباردار
inscribed stock U سهام ثبت شده
spares stock U موجودی لوازم یدکی
stock broker U دلال سهام
cycle stock U موجودی که جهت تولید در انبار نگهداری میشود
cycle stock U موجودی فعال
stock account U حساب موجودی
stock accounting U حسابداری موجودی
consumable stock U موجودی مصرفی
stock broker U کارگزار بورس
head stock U جعبه هرزگردماشین تراش
government stock U اوراق بهاداردولتی
government stock U سهام دولت
general stock U سهام عمومی
reserve stock U موجودی ذخیره
inscribed stock U سهام با اسم
gazing stock U انگشت نما
gazing stock U مایه عبرت
gaping stock U چیزی که موجب خیره نگریستن گرد د
gaping stock U مایه حیرت
gun stock U قنداق
gun stock U قنداق تفنگ
head stock U قطعهای که قسمت مهم دستگاه بر ان قرار دارد
head stock U سردستگاه
head stock U کلاهک
head stock U راهنمای عملیات ورزشی دسته جمعی در مدارس وغیره
head stock U یاتاقان
head stock U بستر
head stock U پایه
he comes of a good stock U اوازخانواده اصیلی است
hard stock U اجر سخت
maximum stock U حداکثر موجودی انبار
live stock U مواشی وگاووگوسفندی که برای کشتاریافروش پرورش شود احشام
feed stock U مواد اولیه
intransit stock U اماد در حال حرکت یا جریان در سیستم توزیع
intransit stock U اماد سیال
preferred stock U سهم ممتاز
excess stock U موجودی مازاد
intermediate stock U کالاهای نیمه تمام
excess stock U ذخایر اضافی ذخیره کردن بیش از حد لزوم
excess stock U مواد اضافی
preferred stock U سهام ممتازه
feed stock U مواد اولیه که جهت تولید به کارخانه وارد میشود
money stock U عرضه پول
live stock U چارپایان اهلی
idle stock U موجودی بی مصرف
fixed stock U مالک انحصاری سهام
joint stock U سرمایه مشترک
joint stock U شرکت سهامی
finish stock U موجودی کالای ساخته شده
joint stock U سهامی
money stock U حجم پول در گردش
raw stock U موجودی مواد خام
stock piling U ذخیره کردن در انبار
stock trading U خرید و فروش سهام
stock valuation U ارزیابی موجودی
stock watering U سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
stock yard U حیاط طویله
surplus stock U موجودی اضافی
surplus stock U موجودی مازاد
to i. one's capital in stock U سرمایه حودرادرسهام گذاشتن
to lay in a stock U موجودی تهیه کردن
treasury stock U سهم منتشره شرکت که بعنوان سرمایه منظور میگردد
valuation of stock U ارزیابی موجودی
warehouse stock U موجودی انبار
stock talking U سیاهه برداری از موجودی
stock taking U رسیدگی به موجودی
stock solution U محلول ذخیره
stock record U سابقه موجودی
stock markets U بورس کالاهای مختلف
stock markets U بورس سهام وارز
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com