English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
microwave transmission lines U خطوط انتقال ریزموج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
microwave U میکروویو
microwave U میکروموج
microwave U ریز موج
microwave U ریز موج میکرو ویو
microwave U موج خیلی کوچک الکترومغناطیسی
microwave U کهموج
microwave U ریزموج
microwave hop U یک کانال رادیویی ریزموج میان انتن بشقابی که متوجه یکدیگر هستند
microwave radiation U اشعه میکروموجی
microwave oven U اجاقماکروفر
microwave transmitter U انتقالریزموج
microwave dish U بشقابریزموج
cosmic microwave radiation background U زمینه تشعشعی میکرو موجی کیهانی
outside lines U خطوط حمله
transmission U انتقال
transmission U سرایت اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود
transmission U عبور
transmission U ارسال
transmission U مخابره مخابرات
transmission U جعبه دنده
by-lines U کار یاشغل اضافی وزائد
transmission U ارسال داده یک بیت در هر زمان
lines U خط انداختن در
transmission U فرافرستادن
transmission U فرا فرستی
transmission U سخن پراکنی
transmission U وسایل ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دویی یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسال شده با سیگنال ساعت سنکرون شده است
transmission U اندازه گیری مقدار داده در زمان مشخص
transmission U وسایل ارسال داده مثل رادیو , نور ,..
transmission U خطای ناشی از اختلال در خط
transmission U ارتباط فیزیکی بین در نقط ه که امکان ارسال داده را فراهم میکند.
transmission U که پاس ولتاژ و ولتاژ صفر توسط اعداد دو دویی نشان داده می شوند
transmission U مجموعه خط وط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان اجرا می کنند
transmission U ارسال سیگنال ها از یک وسیله به دیگری
transmission U تراگسیل
transmission U ارسال پیام
transmission U مخابره
transmission U ارسال کردن
transmission U مخابره کردن
transmission U گیربکس
transmission U فرافرستی
transmission U مخابرات ارسال
lines U رسن
lines U طناب خط
lines U خط صف
lines U صفی در خط
lines U در سمت
lines U رشته بند
lines U ردیف
lines U لوله منفردی در سیستم سیالات
lines U رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
lines U نسب
lines U خط زدن
lines U خط
lines U ریسمان
lines U طناب سیم
lines U جاده
lines U دهنه
lines U لجام
lines U : خط کشیدن
lines U خط دار کردن
lines U بخط کردن
lines U اراستن
lines U ترازکردن
lines U استرکردن
lines U پوشاندن
lines U سطر
lines U سیم
lines U محصول
lines U شعبه
lines U اتصال فیزیکی به ارسال داده
lines U : خط
by-lines U خط دوم یافرعی
lines U لاین
lines U رشته
by-lines U خط فرعی راه اهن
lines U حدود رویه
lines U طرز
lines U جبهه جنگ
polar transmission U مخابره قطبی
stream lines U خطوط جریان
passage of lines U عبور از خط
passage of lines U عبور کردن ازخط یک یکان دیگر
to read between the lines U معنی پوشیده نوشته یا سخنی را دریافتن
synchronous transmission U مخابره همزمان
synchronous transmission U انتقال همزمان
positive transmission U پخش مثبت
power transmission U انتقال انرژی
symmetry lines U خطوط تقارن
spectral lines U خطوط طیفی
social transmission U انتقال اجتماعی
simplex transmission U مخابره ساده
side lines U محوطه بیرون از خط کناری
serial transmission U مخابره سری مخابره نوبتی
serial transmission U ارسال سری
retrace lines U خطهای بازگشتی
return lines U خطهای بازگشتی
power transmission U انتقال قدرت
synchronous transmission U مخابره همگام
parallel transmission U ارسال موازی
lines of force U خطوط قوا
lines of communication U خطوط مواصلاتی
lines man U سرباز صف
light transmission U انتقال نور
isostatic lines U خطوط ایزواستاتیک
isochronous transmission U ارسال داده آسنکرون روی خط سنکرون
information transmission U انتقال اطلاعات
image transmission U انتقال تصویر
heat transmission U انتقال گرما
lines of force U خطوط نیرو
load lines U علایم بارگیری
parallel transmission U انتقال موازی
parallel transmission U مخابره موازی
papillary lines U خطهای برجسته انگشتها
inside lines U خطوط حمله شمشیربازی
open lines U خطوط باز شطرنج
neutral transmission U مخابره خنثی
negative transmission U پخش منفی
marriage lines U گواهی نامه عروسی
hard lines U بدبختی
striped lines U خطوط راه راه [همچون نقش محرمات]
worm transmission U گیربکس با چرخ دنده حلزونی
wireless transmission U انتقال بی سیم
voltage between lines U ولتاژ بین خطوط
video transmission U ارسال ویدئویی
two parallel lines U دو خط موازی
transmission tower U برج انتقال
transmission system U دستگاه انتقالی
transmission system U سیستم انتقالی
hot lines U خط تلفنی بیست و چهار ساعته
transmission system U شبکه انتقال
hot lines U تلفن قرمز
electricity transmission U انتقالالکتریسیته
stepped lines U خطوط کنگره ای [خطوط شکسته] [در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.]
lazy lines U سفیدک [رشته تارهای نخ پود که در پشت فرش آزاد بوده و جزء گره قرار نگرفته اند.]
curvature lines U خطوط مدور
curvature lines U خطوط منحنی
read between the lines <idiom> U پیدا کردن مفهوم ضمنی
transmission cable U کابلانتقال
suspension lines U خطوطآویزان
lines of longitude U خطوططولجغرافیایی
lines of latitude U خطوطعرضجغرافیایی
fuel lines U خطوطسوخت
transmission shaft U شفت گیربکس
transmission shaft U محور انتقال
transmission line U خط مخابرهای
transmission limit U محدوده فرافرستی
transmission grease U گریس جعبه دنده
transmission grating U شبکه عبور
transmission gear U چرخ دنده انتقال
transmission factor U ضریب عبور
transmission facility U وسیله انتقال
transmission error U خطای مخابره
transmission dynamometer U توان سنج انتقالی
transmission case U گیربکس
transmission line U خط انتقال
transmission line U سیم انتقال
transmission security U تامین مخابره
transmission security U تامین ارسال
transmission security U تامین ارسال پیام
transmission ratio U نسبت تبدیل جعبه دنده
transmission rate U سرعت مخابره
transmission rate U نرخ مخابره
transmission oil U روغن جعبه دنده
transmission of sound U انتقال یاعبورصدا
transmission case U جعبه دنده
dark lines U خطوط تاریک
asymmetric transmission U روش ارسال داده که در مودم های سریع استفاده میشود
analog transmission U انتقال یا مخابره قیاسی مخابره انالوگ
analog transmission U مخابره قیاسی
afferent transmission U هدایت اورانی
adjacent lines U خطهای مجاور
active lines U خطهای فعال
absorption lines U خطوط دراشامی
absorption lines U طیف جذبی
punch-lines U جمله اساسی واصلی
punch-lines U لب مطلب
main lines U خط اصلی
asynchronous transmission U اطلاعات در فواصل زمانی بدون قاعده و نامنظم به وسیله قراردادن یک بیت شروع قبل از هر کاراکتر ویک بیت خاتمه پس از ان انتقال می یابند
asynchronous transmission U انتقال غیرهمزمان
cotidal lines U خطوط مدیکسان
cotidal lines U خطوط هم مد
contour lines U خط هم ارتفاع
contour lines U منحنی تراز
contour lines U خطوط میزان منحنی
buttock lines U نیمرخ تلاقی صفحات قائم باسطح اجسام صلب
boundry lines U خطوط اطراف زمین والیبال
baseband transmission U روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
balmer lines U خطوط بالمر
asynchronous transmission U مخابره غیرهمزمان
asynchronous transmission U مخابره ناهمگام
main lines U کانال اصلی
main lines U نهر مادر
main lines U نهر اصلی
assembly lines U خط تولید
assembly lines U خط کلی
assembly lines U خط مونتاژ
assembly lines U دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
assembly lines U تیمار خط
production lines U خط تولید
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com