Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
medicine ball
U
توپ چرمی
medicine ball
U
توپ پر تمرینی مدیسین بال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
medicine
U
دارو
medicine
U
دوا
medicine
U
پزشکی
medicine
U
طب
medicine
U
علم طب
take one's own medicine
<idiom>
U
پذیرش محاکمه بدون شکایت
medicine man
U
حکیم
patent medicine
U
داروی دارای جواز وزارت بهداری
student of medicine
U
شاگردیامحصل طب
legal medicine
U
طب قانونی
legal medicine
U
پزشکی قانونی
ancient medicine
U
پزشکی عهد عتیق
f.for practising medicine
U
پروانه پزشکی
alternative medicine
U
روش معا لجه که در آن از روشهاییمانند طب سوزنی استفاده شود
aviation medicine
U
سیستم پزشکی هوایی
aviation medicine
U
طب هوایی
forensic medicine
U
پزشکی قانونی
forensic medicine
U
طب قانونی
tonic medicine
U
داروی نیرو بخش یامقوی
medicine man
U
پزشک قبیله
internal medicine
U
طب داخلی
patent medicine
U
داروی ثبت شده
patent medicine
U
داروی اختصاصی
space medicine
U
پزشکی فضانوردی
physical medicine
U
طب توان بخشی
physical medicine
U
درمان بدنی و توان بخشی
socialized medicine
U
بیمه پزشکی همگانی
social medicine
U
پزشکی اجتماعی
practice of medicine
U
کار پزشکی
practice of medicine
U
طبابت
preventive medicine
U
پزشکی پیشگیر
preventive medicine
U
طب پیشگیری
profession of medicine
U
پیشه پزشکی
psychosomatic medicine
U
پزشکی روان تنی
space medicine
U
پزشکی فضایی
ENT medicine
U
پزشکی گوش و حلق و بینی
[پزشکی]
medicine man
U
جادوگر
sports medicine
U
طب ورزشی
patent medicine
U
داروی اسپسیالیته
society for computer medicine
U
انجمن پزشکی کامپیوتر
on the ball
<idiom>
U
باهوش
have something on the ball
<idiom>
U
باهوش ،زرنگ
into a ball
U
نخ راگلوله کنید
ball
U
گلوله
no ball
U
اصطلاحیدرورزشچوگان
three ball
U
مسابقه گلف بین سه بازیگر باسه گوی
to a. the ball
U
اماده انداختن
four ball
U
مقایسه امتیازهای تیم دونفره در هر بخش باامتیازهای تیم حریف
to a. the ball
U
توشدن
to a. the ball
U
توپ رانشان دادن
have a ball
<idiom>
U
روزگارخوش داشتن
ball
U
توپ بازی مجلس رقص
ball
U
توپ
ball
U
توپ دور از دسترس توپزن
ball
U
ساچمه
ball
U
بال
[رقص]
ball
U
مجلس رقص
ball
U
بقچه
[کاموا ]
ball
U
ساچمه توپ
ball
U
گلوله توپ
ball
U
ایام خوش
ball
U
گوی
best ball
U
بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
ball
U
رقص
ball
U
گلوله کردن
ball
U
گرهک
ball
U
بیضه
ball
U
کانون
[کاموا]
to open the ball
U
پیش قدم شدن
to open the ball
U
اول رقصیدن
to muff a ball
U
از بی دست و پایی توپ رانگرفتن
to kick a ball
U
زدن
bowling ball
U
توپبولینگ
ball game
U
مسابقه
ball game
U
گوبازی
movement off-the-ball
U
بازی بدون توپ
[تمرین ورزش فوتبال]
ball game
U
ورزش یا بازی با توپ
wash ball
U
صابون دستشویی
volley ball
U
والیبال
track ball
U
گوی پیگردی گوی شیار
track ball
U
گوی نشان
working ball
U
گوی با سرعت و چرخش کافی
ball game
U
هماورد
to kick a ball
U
توپی را
to kick a ball
U
توپ زدن
sour ball
U
کلوچه سخت ترش مزه
straight ball
U
پرتابی در بولینگ که گوی باچرخش مستقیما حرکت میکند
running with the ball
U
با توپ دویدن
snow ball
U
با گلوله برف زدن
snow ball
U
گلوله برف
small ball
U
پرتاب بی حالت
sit on the ball
U
بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد
sit on the ball
U
بازی محافظه کارانه
get the ball rolling
<idiom>
U
شروع چیزی
spot ball
U
گویی که از نقطه معین هدف ضربه با گوی اصلی بیلیاردقرار می گیرد
to keep the ball rolling
U
رشته سخن رانگسیختن پشتش را امدن
to block a ball
U
نگهداشتن توپ در بازی
to play ball
U
توپ بازی کردن
squat under the ball
U
توپگیری با شیرجه
ball is in your court
<idiom>
U
[نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
short ball
U
شوت کردن کوتاه توپ
[فوتبال]
long ball
U
[شوت کردن بلند توپ]
[فوتبال]
square ball
U
پاس عرضی
shadow ball
U
تمرین گوی اندازی
high ball
U
شوت کردن بالا توپ
[فوتبال]
ball pen
U
روان نویس
[نوشت افزار]
ball pen
U
خودکار
[نوشت افزار]
to pass the ball to somebody
U
توپ را به کسی پاس دادن
play ball with someone
<idiom>
U
شرکت منصفانه
to keep the ball moving
U
توپ را به جایی غلت دادن
[فوتبال]
keep the ball rolling
<idiom>
U
اجازه فعالیت دادن
keep one's eye on the ball
<idiom>
U
ball pens
U
خودکار ها
ball pens
U
روان نویس ها
low ball
شوت کردن پائین توپ
[فوتبال]
The ball is in your court.
<idiom>
U
حالا نشان بده که چند مرد حلاجی!
The ball is in your court.
<idiom>
U
حالا نوبت تو است.
The ball was out of bounds.
U
توپ خارج
[از زمین بازی]
بود.
to stay on the ball
<idiom>
U
تند ملتفت شدن و واکنش نشان دادن
Now that you're here, it's a whole new ball game.
U
حالا که اینجایی قضیه خیلی فرق می کند.
a whole new ball game
<idiom>
U
یک ماجرای کاملا متفاوت
ball-flower
U
[ابزار تزئینی به سبک گوتیک ثانوی]
That's the way the ball bounces.
<idiom>
U
موضوع اینطوری است.
[اصطلاح روزمره]
to let the ball do the work
U
توپ را به جایی غلت دادن
[فوتبال]
carry the ball
<idiom>
U
قسمت مهم وسخت را به عهده داشتن
black ball
U
توپسیاه
ball winder
U
نخپیچ
ball stand
U
محلتوقفتوپ
ball peen
U
توپکنوکچکش
ball of clay
U
توپبرایساختسفال
to swat the ball away
U
با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن
[دربازه بان]
ball assembly
U
توپمجمع
beach ball
U
توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
ball games
U
شرایط وضعیت
ball games
U
هماورد
ball games
U
مسابقه
ball games
U
گوبازی
ball games
U
ورزش یا بازی با توپ
blue ball
U
توپآبی
brown ball
U
توپقهوهای
cork ball
U
توپچوبپنبهای
She is a ball of fire.
U
دختر آتش پاره ای (زرنگ وپرتحرک )
to give the ball away
U
توپ را
[از دست]
دادن
tennis ball
U
توپتنیس
squash ball
U
توپاسکوآش
rugby ball
U
توپلاستیکی
red ball
U
توپقرمز
pink ball
U
توپصورتی
lead ball
U
کلاهکتوپی
ivory ball
U
توپعاجی
hockey ball
U
توپهاکی
green ball
U
توپسبز
cricket ball
U
توپبازیگریکت
ball game
U
شرایط وضعیت
racket ball
U
گوی کوچکی که ازپنبه وریسمان درست میکنند)
drop ball
U
انداختن توپ بین دو بازیگر برای شرع مجدد
ball printer
U
چاپگر توپی
ball printer
U
چاپگری که از توپ فلزی کوچک روی سط حی که حروف شکل می گیرند تشکیل شده است
ball player
U
بازیگر با توپ
ball park
U
زمین بازیهای با توپ
ball of toe
U
گوشت زیر پنجه پا
ball of the eye
U
تخم چشم
ball mill
U
اسیاب ساچمهای
ball mill
U
سنگ شکن گلولهای
ball joint
U
سیبک
ball joint
U
توپی اتصال
ball joint
U
توپی
ball hawking
U
کار خوب بازیگرمحوطه دوردست
ball return
U
بازگشت گوی بولینگ
ball test
U
ازمون ساچمهای
banana ball
U
برش بیش از حد گوی
drop ball
U
دراپ بال
dead ball
U
توپ خارج ازبازی
dead ball
U
توپ مرده
darning ball
U
زیر رفویی
cue ball
U
گوی سفید اصلی که با ان ضربه به گویهای دیگربیلیارد زده میشود
corn ball
U
شیرینی چس فیل
canon ball
U
گلوله توپ
called ball
U
گوی تعیین شده از طرف بازیگر
break ball
U
اخرین گوی مانده روی میزبیلیارد
big ball
U
ضربهای در بولینگ که تمام میله ها را می اندازد
ball bearings
U
یاطاقان ساچمهای
belovedby ball
U
محبوب همه
basket ball
U
یکجورتوپ بازی
ball hawking
U
دفاع خوب
ball hawk
U
مدافع خوب بازیگر در محوطه دوردست
ball hawk
U
مدافع پرقدرت
ball bearings
U
بلبرینگ
ball bearing
U
یاطاقان ساچمهای
ball bearing
U
کاسه ساچمه
ball bearing
U
بلبرینگ ساچمهای
ball bearing
U
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearing
U
بلبرینگ
masked ball
U
بال ماسکه
masked ball
U
رقص با هیئت مبدل
masked ball
U
رقص با نقاب
cannon ball
U
پرش با بدن جمع
cannon ball
U
سرویس چکشی
cannon ball
U
گلوله توپ
ball bearings
U
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com