English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
maximum stock U حداکثر موجودی انبار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
maximum value U مقدار حداکثر
maximum U ماکزیمم
maximum U بیشترین حجم داده که قابل ذخیره سازی است
maximum U بزرگترین حجم داده که هر لحظه ارسال میشود
maximum U بزرگترین عدد کاربران که سیستم در هر لحظه می پذیر
maximum U بزرگترین عددی استفاده میشود یا مجاز است
maximum value U مقدار بهره برداری
maximum value U جریان بیشینه
maximum U بالاترین مقدار ماکسیمم
maximum U بزرگترین وبالاترین رقم
maximum U بیشین
maximum U بیشترین
maximum U بالاترین ماکسیمم
maximum U بیشینه
maximum U حداکثر
maximum U منتهی درجه بزرگترین
maximum moment U حداکثر لنگر
maximum load U بار گذاری حداکثر
maximum load U بار حداکثر
maximum liklihood U درست نمایی بیشینه
maximum gradeability U حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
maximum frequency U فرکانس حداکثر
maximum flood U سیل بیشینه
maximum gain U تقویت حداکثر
maximum natality U حداکثر زاد و ولد
maximum profit U حداکثر سود
maximum price U حداکثر بها
maximum price U بیشینه بها
maximum deviation U انحراف حداکثر
maximum performance U کارایی حداکثر
maximum performance U عملکرد حداکثر
maximum output U خروجی حداکثر
maximum ordinate U حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
maximum of intensity U حداکثر شدت
maximum natality U بیشینه زادو ولد
maximum moment U لنگر بیشینه
maximum flood U طغیان بیشینه
maximum deflection U انحراف حداکثر
maximum current U جریان حداکثر
maximum current U جریان پیک
maximum capacity U فرفیت حداکثر
maximum available powere U توان حداکثر
maximum amplitude U دامنه حداکثر
intensity maximum U پیشینه نور ماکسیمم نور
intensity maximum U حداکثر شدت
global maximum U حداکثر مطلق
maximum demand U تقاضای بیشینه
maximum demand U پیک بار
maximum demand U بار پیک
maximum flexibility U خمش پذیری حداکثر
maximum energy U انرژی حداکثر
maximum energy U انرژی بیشینه
maximum efficiency U راندمان بیشینه
maximum efficiency U راندمان حداکثر
maximum efficiency U حداکثر کارائی
maximum duration U زمان حداکثر
maximum detector U اشکارساز حداکثر
maximum density U حداکثر تراکم
maximum demand U بار حداکثر
maximum slope U حداکثر شیب
maximum slope U بیشترین شیب
maximum temperature U دمای ماکزیمم
maximum speed U حداکثر سرعت
relative maximum U حداکثر نسبی
maximum work U کار حداکثر
maximum wavelength U طول موج حداکثر
maximum take off weight U حداکثر وزن برخاستن
maximum temperature U درجه حرارت حداکثر
relative maximum U ماکزیمم نسبی
maximum thermometer U گرماسنج حداکثر
maximum scale value U مقدار درجه بندی حداکثر
maximum ratings U مقدار حداکثر
maximum range U حداکثر برد جنگ افزار
maximum ratings U مقدار نامی حداکثر
maximum range U بردنهایی اسلحه
to have a maximum limit [of something] U [به] حداکثر [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
maximum water level U ترازطبیعی مخزن
maximum water level U تراز بیشینه طرح شده مخزن
maximum water level U بیشینه تراز
maximum undistorted output U بیشینه صدای غیر مغشوش
maximum flood discharge U بده بیشینه طغیان
maximum flood discharge U بده حداکثرطغیان
maximum landing weight U حداکثر وزن فرود
maximum r.m.s. on state current U جریان رفت موثر حداکثر
maximum current relay U رله جریان زیاد
maximum allowable concentration U حداکثر غلظت مجاز
maximum and minimum thermometer U گرماسنج حداقل و حداکثر
maximum power operation U کار با توان حداکثر
maximum circuit breaker U کلید جریان زیاد
maximum demand indicator U کنتور بار پیک
maximum current rating U جریان نامی حداکثر
maximum demand meter U تقاضاسنج
maximum demand meter U حداکثر مقدار سنج
design maximum weight U حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
maximum control current U جریان کنترل حداکثر
maximum security prison U زندان فوق امنیتی
maximum asymmetric three phase U current short-circuit جریان اتصال کوتاه ضربهای سه فازه
maximum direction finding U جهت یابی حداکثر
maximum demand pointer U عقربه مصرف حداکثر
actual maximum flowline U ماکزیمم خط ابدهی حقیقی
maximum modulating frequency U فرکانس حداکثر مدولاسیون
maximum sound pressure U فشار صوت حداکثر
maximum recording attachment U دستگاه ضبط کننده حداکثر
maximum scattering angle U زاویه پراکندگی حداکثر
maximum operating voltage U ولتاژ کار حداکثر
maximum safe temperature U درجه حرارت مجاز حداکثر
maximum permissible voltage U ولتاژ مجاز حداکثر
maximum prr ermissible U مجاز حداکثر
maximum output voltage U ولتاژ خروجی حداکثر
maximum reverse r.m.s. voltage U ولتاژ سد موثر حداکثر
maximum load rating U قابلیت بارگیری نامی حداکثر
maximum power demand U مصرف حداکثر
maximum permissible load U بار مجاز حداکثر
maximum probility detection U تعیین احتمال حداکثر
maximum power gain U تقویت توان حداکثر
maximum in power gain U تقویت قدرت حداکثر
maximum input frequency U فرکانس ورودی حداکثر
maximum powerpoint voltage U ولتاژ در نقطه توان حداکثر
maximum light transmission U انتقال نور حداکثر
maximum likelihood method U روش حداکثر درست نمایی
maximum liklihood method U روش حداکثر احتمال
maximum limited stress U تنش حداکثر
maximum surface temperature U درجه حرارت سطحی حداکثر
maximum current circuit breaker U کلید قطع کننده جریان حداکثر
maximum power point current U جریان در نقطه توان حداکثر
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something U حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
maximum forward r.m.s. on state current U جریان رفت موثر حداکثر
maximum permissible temperature rise U حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
maximum gate trigger voltage U ولتاژ احتراق حداکثر
maximum gate trigger current U جریان احتراق حداکثر
maximum junction to case thermal impedan U مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه
out of stock <adj.> U غیر موجودی کالا [در انبار]
to take stock of U برانداز کردن
out of stock;ex stock U از موجودی یاذخیره
stock still U بی حرکت
stock still U بی جنبش
in stock <idiom> U روی بورس
take stock of <idiom> U شمردن فرصتها
to have in stock U موجود داشتن
take stock <idiom> U جمع بندی کردن
stock U دسته ابزار و اسلحه
stock U ته ساقه
stock U بدنه رنده
stock U دسته حدیده
stock U جامع نسب
stock U دودمان
stock U موجودی موجودی کالا
stock U عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
stock U مال التجاره
stock U ذخیره
stock U سهام
stock U رها کردن پرنده دست اموز برای شکارقنداق تفنگ
stock U ماده اولیه
stock U موجودی ذخیره
stock U مواشی پیوندگیر
stock U قنداق تفنگ
stock U پایه دسته ریشه
stock U انباشته انباره
stock U نیا
stock U سهام سرمایه
stock U تنه
stock U کنده
stock U موجودی انبار
stock U ازادکردن ماهی پرورشی در اب میله عرضی لنگر
stock U دسته چوب ماهیگیری
stock U عادی ازلحاظ مدل
stock-still U بی حرکت
stock U :حاضر
stock U سهم
stock U به موجودی افزودن
stock U ذخیره کردن
stock U انبارکردن
stock U اماده
stock-still U بی جنبش
stock U درانبار
stock U دم دست
stock U موجود
stock U اماد ذخیره
stock U جوراب ساق بلند
stock U موجودی کالا ذخیره
stock U موجودی
stock U : مایه
stock U ذخیره اولیه
stock U میله لنگر
stock U انبار
stock U ذخیره ذخیره کردن
stock U قبضه جنگ افزار قنداق تفنگ
stock adjustment U تعدیل موجودی
stock accounting U حساب کالاهای موجود
stock adjustment U تطبیق موجودی
stock accounting U حسابداری موجودی
stock and die U دسته حدیده و حدیده
stock audit U حسابرسی موجودی
stock bottle U شیشه ذخیره
stock check U کنترل موجودی
stock broker U دلال سهام
stock broker U کارگزار بورس
stock broker U دلال بورس
stock certificate U گواهی موجودی کالا در انبار گواهی سهم
stock account U حساب موجودی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com