Perdic | maximum permissible load | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	maximum permissible load U	بار مجاز حداکثر

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	maximum permissible voltage U	ولتاژ مجاز حداکثر
	maximum permissible temperature rise U	حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
	permissible load U	بار مجاز
	maximum load U	بار حداکثر
	maximum load U	بار گذاری حداکثر
	maximum load rating U	قابلیت بارگیری نامی حداکثر
	to have [or bear] a maximum [minimum] load of something U	حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
	permissible U	مجاز
	permissible U	روا
	permissible U	رخصت دادنی
	permissible U	مباح
	permissible U	جایز
	permissible stress U	خستگی قابل قبول
	permissible velocity U	حداکثر سرعت اب در یک کانال که ایجادفرایش نکند
	permissible deviation U	تفاوت مجاز
	permissible dosage U	دوز مجاز
	permissible velocity U	تندی مجاز
	permissible velocity U	سرعت مجاز
	permissible dosage U	میزان داروی مجاز
	maximum value U	مقدار بهره برداری
	maximum value U	مقدار حداکثر
	maximum value U	جریان بیشینه
	maximum U	بزرگترین عددی استفاده میشود یا مجاز است
	maximum U	حداکثر
	maximum U	بیشینه
	maximum U	بالاترین ماکسیمم
	maximum U	بیشترین
	maximum U	بیشین
	maximum U	بزرگترین وبالاترین رقم
	maximum U	منتهی درجه بزرگترین
	maximum U	بزرگترین عدد کاربران که سیستم در هر لحظه می پذیر
	maximum U	بزرگترین حجم داده که هر لحظه ارسال میشود
	maximum U	بیشترین حجم داده که قابل ذخیره سازی است
	maximum U	ماکزیمم
	maximum U	بالاترین مقدار ماکسیمم
	maximum price U	بیشینه بها
	maximum price U	حداکثر بها
	maximum performance U	عملکرد حداکثر
	maximum output U	خروجی حداکثر
	maximum ordinate U	حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
	maximum of intensity U	حداکثر شدت
	maximum natality U	بیشینه زادو ولد
	maximum natality U	حداکثر زاد و ولد
	maximum moment U	لنگر بیشینه
	maximum moment U	حداکثر لنگر
	to have a maximum limit [of something] U	[به] حداکثر [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
	maximum gain U	تقویت حداکثر
	maximum profit U	حداکثر سود
	maximum range U	حداکثر برد جنگ افزار
	maximum temperature U	دمای ماکزیمم
	maximum thermometer U	گرماسنج حداکثر
	maximum wavelength U	طول موج حداکثر
	maximum work U	کار حداکثر
	relative maximum U	حداکثر نسبی
	relative maximum U	ماکزیمم نسبی
	intensity maximum U	پیشینه نور ماکسیمم نور
	intensity maximum U	حداکثر شدت
	maximum temperature U	درجه حرارت حداکثر
	maximum take off weight U	حداکثر وزن برخاستن
	maximum range U	بردنهایی اسلحه
	maximum ratings U	مقدار حداکثر
	maximum ratings U	مقدار نامی حداکثر
	maximum scale value U	مقدار درجه بندی حداکثر
	maximum slope U	بیشترین شیب
	maximum slope U	حداکثر شیب
	maximum speed U	حداکثر سرعت
	maximum stock U	حداکثر موجودی انبار
	global maximum U	حداکثر مطلق
	maximum frequency U	فرکانس حداکثر
	maximum demand U	بار حداکثر
	maximum demand U	بار پیک
	maximum flexibility U	خمش پذیری حداکثر
	maximum demand U	تقاضای بیشینه
	maximum deviation U	انحراف حداکثر
	maximum deflection U	انحراف حداکثر
	maximum demand U	پیک بار
	maximum current U	جریان حداکثر
	maximum density U	حداکثر تراکم
	maximum detector U	اشکارساز حداکثر
	maximum duration U	زمان حداکثر
	maximum amplitude U	دامنه حداکثر
	maximum flood U	سیل بیشینه
	maximum flood U	طغیان بیشینه
	maximum energy U	انرژی حداکثر
	maximum energy U	انرژی بیشینه
	maximum efficiency U	راندمان بیشینه
	maximum efficiency U	راندمان حداکثر
	maximum efficiency U	حداکثر کارائی
	maximum current U	جریان پیک
	maximum liklihood U	درست نمایی بیشینه
	maximum capacity U	فرفیت حداکثر
	maximum gradeability U	حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
	maximum performance U	کارایی حداکثر
	maximum available powere U	توان حداکثر
	maximum input frequency U	فرکانس ورودی حداکثر
	design maximum weight U	حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
	maximum water level U	ترازطبیعی مخزن
	maximum water level U	تراز بیشینه طرح شده مخزن
	maximum safe temperature U	درجه حرارت مجاز حداکثر
	maximum water level U	بیشینه تراز
	maximum in power gain U	تقویت قدرت حداکثر
	maximum direction finding U	جهت یابی حداکثر
	maximum undistorted output U	بیشینه صدای غیر مغشوش
	maximum modulating frequency U	فرکانس حداکثر مدولاسیون
	maximum landing weight U	حداکثر وزن فرود
	maximum probility detection U	تعیین احتمال حداکثر
	maximum r.m.s. on state current U	جریان رفت موثر حداکثر
	maximum liklihood method U	روش حداکثر احتمال
	maximum flood discharge U	بده حداکثرطغیان
	maximum flood discharge U	بده بیشینه طغیان
	maximum prr ermissible U	مجاز حداکثر
	maximum light transmission U	انتقال نور حداکثر
	maximum likelihood method U	روش حداکثر درست نمایی
	maximum security prison U	زندان فوق امنیتی
	maximum demand pointer U	عقربه مصرف حداکثر
	maximum demand meter U	حداکثر مقدار سنج
	maximum demand meter U	تقاضاسنج
	maximum recording attachment U	دستگاه ضبط کننده حداکثر
	actual maximum flowline U	ماکزیمم خط ابدهی حقیقی
	maximum current relay U	رله جریان زیاد
	maximum current rating U	جریان نامی حداکثر
	maximum asymmetric three phase U	current short-circuit جریان اتصال کوتاه ضربهای سه فازه
	maximum limited stress U	تنش حداکثر
	maximum control current U	جریان کنترل حداکثر
	maximum circuit breaker U	کلید جریان زیاد
	maximum powerpoint voltage U	ولتاژ در نقطه توان حداکثر
	maximum power operation U	کار با توان حداکثر
	maximum power gain U	تقویت توان حداکثر
	maximum reverse r.m.s. voltage U	ولتاژ سد موثر حداکثر
	maximum power demand U	مصرف حداکثر
	maximum surface temperature U	درجه حرارت سطحی حداکثر
	maximum demand indicator U	کنتور بار پیک
	maximum operating voltage U	ولتاژ کار حداکثر
	maximum sound pressure U	فشار صوت حداکثر
	maximum allowable concentration U	حداکثر غلظت مجاز
	maximum scattering angle U	زاویه پراکندگی حداکثر
	maximum output voltage U	ولتاژ خروجی حداکثر
	maximum and minimum thermometer U	گرماسنج حداقل و حداکثر
	maximum current circuit breaker U	کلید قطع کننده جریان حداکثر
	maximum gate trigger voltage U	ولتاژ احتراق حداکثر
	maximum gate trigger current U	جریان احتراق حداکثر
	maximum forward r.m.s. on state current U	جریان رفت موثر حداکثر
	maximum power point current U	جریان در نقطه توان حداکثر
	maximum junction to case thermal impedan U	مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه
	load and go U	بار کنش و اجراء
	over load U	اضافه بار
	off load U	انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار میشود قراردادن داده ها در یکدستگاه جانبی
	load and go U	بارکنش و اجرا
	load U	برای انتقال برنامه به حافظه با گنجایش بالا
	load U	بار کردن داده ترتیبی در محلهای نامتمادی حافظه
	load U	فرفیت بارگیری
	load U	فرفیت
	load U	بار فشار
	load U	شارژ کردن
	load U	فشنگ گذاری
	load U	فشنگ
	load U	محموله
	load U	بارگیری کردن
	load U	برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
	load U	تعداد کارهایی که ماشین باید کامل کند
	load U	استفاده از بیش از یک کامپیوتر در شبکه حتی خارج از بار هر پردازنده
	useful load U	فرفیت مفید
	to load off U	خالی کردن
	to load off U	بار اندازی کردن
	useful load U	بار مفید
	get a load of <idiom> U	دیدن چیزی
	able to take a load <adj.> U	بار پذیر
	load U	فرمانی انتقال اطلاعات ازحافظه جانبی به حافظه اصلی
	load U	کاری که باید انجام شود
	load U	قرار دادن دیسک یا نوار در کامپیوتر تا اجرا شود
	load U	انتقال فایل یا برنامه از دیسک یا نوار به حافظه اصلی
	load U	بار زدن
	load U	بار
	load U	تفنگ یا سلاحی را پرکردن
	load U	بارزدن
	load U	بار گیری شدن
	load U	گذاشتن
	load U	فیلم
	load U	سنگین کردن
	load U	گرانبارکردن
	load U	بار کردن پر کردن
	load U	عمل پرکردن تفنگ باگلوله
	load U	عملکردماشین یا دستگاه
	load U	بارالکتریکی
	load U	فشار مسئولیت
	load U	کوله بار
	load U	بار خارجی
	load U	بار داشتن
	load U	بارمهمات هواپیما
	load U	پر کردن تفنگ یا توپ فشنگ گذاری کردن
	load U	بار کردن
	load U	بارگیری مهمات
	load U	خشاب
	load U	نیرو
	load U	خرج گذاری کردن
	load U	ذخیره گذاری کردن
	variable load U	بار متغیر
	work load U	فرفیت کار
	work load U	کاربار
	wind load U	بار باد