Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
maximum modulating frequency
U
فرکانس حداکثر مدولاسیون
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
maximum frequency
U
فرکانس حداکثر
maximum input frequency
U
فرکانس ورودی حداکثر
modulating
U
قیق کردن
modulating
U
تغییر موج ارسالی برای حمل داده
modulating
U
فرکانس ثابت و سیگنال نوسان که در یک حالت بخش شده برای ارسال داده به کار می رود
modulating
U
سیگنال ارسالی برای توابع منتقل شونده
modulating
U
میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
modulating
U
تعدیل کردن
modulating
U
سوار کردن
modulating
U
مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulating
U
سوار کردن موج
maximum
U
ماکزیمم
maximum
U
بیشترین حجم داده که قابل ذخیره سازی است
maximum
U
بزرگترین حجم داده که هر لحظه ارسال میشود
maximum
U
بزرگترین عدد کاربران که سیستم در هر لحظه می پذیر
maximum
U
بزرگترین عددی استفاده میشود یا مجاز است
maximum value
U
مقدار بهره برداری
maximum value
U
جریان بیشینه
maximum value
U
مقدار حداکثر
maximum
U
بالاترین مقدار ماکسیمم
maximum
U
بالاترین ماکسیمم
maximum
U
منتهی درجه بزرگترین
maximum
U
بیشینه
maximum
U
بزرگترین وبالاترین رقم
maximum
U
بیشین
maximum
U
بیشترین
maximum
U
حداکثر
maximum temperature
U
دمای ماکزیمم
maximum thermometer
U
گرماسنج حداکثر
maximum gradeability
U
حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
maximum take off weight
U
حداکثر وزن برخاستن
maximum gain
U
تقویت حداکثر
maximum stock
U
حداکثر موجودی انبار
maximum slope
U
بیشترین شیب
to have a maximum limit
[of something]
U
[به]
حداکثر
[چیزی یا مقداری]
اعتبار داشتن
[اقتصاد]
maximum flood
U
طغیان بیشینه
maximum flexibility
U
خمش پذیری حداکثر
maximum energy
U
انرژی حداکثر
maximum flood
U
سیل بیشینه
maximum liklihood
U
درست نمایی بیشینه
maximum load
U
بار حداکثر
maximum performance
U
کارایی حداکثر
maximum performance
U
عملکرد حداکثر
maximum work
U
کار حداکثر
maximum output
U
خروجی حداکثر
maximum ordinate
U
حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
maximum wavelength
U
طول موج حداکثر
maximum of intensity
U
حداکثر شدت
maximum natality
U
بیشینه زادو ولد
maximum natality
U
حداکثر زاد و ولد
maximum moment
U
لنگر بیشینه
maximum moment
U
حداکثر لنگر
relative maximum
U
ماکزیمم نسبی
relative maximum
U
حداکثر نسبی
maximum load
U
بار گذاری حداکثر
maximum speed
U
حداکثر سرعت
maximum slope
U
حداکثر شیب
maximum current
U
جریان پیک
maximum current
U
جریان حداکثر
maximum range
U
حداکثر برد جنگ افزار
maximum range
U
بردنهایی اسلحه
maximum deflection
U
انحراف حداکثر
maximum deviation
U
انحراف حداکثر
maximum demand
U
تقاضای بیشینه
maximum demand
U
پیک بار
maximum profit
U
حداکثر سود
maximum scale value
U
مقدار درجه بندی حداکثر
global maximum
U
حداکثر مطلق
intensity maximum
U
حداکثر شدت
intensity maximum
U
پیشینه نور ماکسیمم نور
maximum amplitude
U
دامنه حداکثر
maximum price
U
بیشینه بها
maximum price
U
حداکثر بها
maximum available powere
U
توان حداکثر
maximum capacity
U
فرفیت حداکثر
maximum demand
U
بار پیک
maximum demand
U
بار حداکثر
maximum ratings
U
مقدار حداکثر
maximum duration
U
زمان حداکثر
maximum detector
U
اشکارساز حداکثر
maximum efficiency
U
حداکثر کارائی
maximum efficiency
U
راندمان حداکثر
maximum density
U
حداکثر تراکم
maximum efficiency
U
راندمان بیشینه
maximum ratings
U
مقدار نامی حداکثر
maximum energy
U
انرژی بیشینه
maximum temperature
U
درجه حرارت حداکثر
maximum powerpoint voltage
U
ولتاژ در نقطه توان حداکثر
maximum probility detection
U
تعیین احتمال حداکثر
maximum safe temperature
U
درجه حرارت مجاز حداکثر
maximum water level
U
ترازطبیعی مخزن
maximum power operation
U
کار با توان حداکثر
maximum sound pressure
U
فشار صوت حداکثر
maximum undistorted output
U
بیشینه صدای غیر مغشوش
maximum power gain
U
تقویت توان حداکثر
maximum recording attachment
U
دستگاه ضبط کننده حداکثر
maximum reverse r.m.s. voltage
U
ولتاژ سد موثر حداکثر
maximum water level
U
بیشینه تراز
maximum surface temperature
U
درجه حرارت سطحی حداکثر
maximum prr ermissible
U
مجاز حداکثر
maximum scattering angle
U
زاویه پراکندگی حداکثر
maximum water level
U
تراز بیشینه طرح شده مخزن
maximum permissible load
U
بار مجاز حداکثر
maximum power demand
U
مصرف حداکثر
maximum permissible voltage
U
ولتاژ مجاز حداکثر
maximum limited stress
U
تنش حداکثر
maximum control current
U
جریان کنترل حداکثر
maximum flood discharge
U
بده حداکثرطغیان
maximum flood discharge
U
بده بیشینه طغیان
maximum current rating
U
جریان نامی حداکثر
actual maximum flowline
U
ماکزیمم خط ابدهی حقیقی
maximum direction finding
U
جهت یابی حداکثر
maximum security prison
U
زندان فوق امنیتی
maximum demand pointer
U
عقربه مصرف حداکثر
maximum demand meter
U
حداکثر مقدار سنج
maximum demand meter
U
تقاضاسنج
maximum demand indicator
U
کنتور بار پیک
maximum r.m.s. on state current
U
جریان رفت موثر حداکثر
maximum circuit breaker
U
کلید جریان زیاد
maximum asymmetric three phase
U
current short-circuit جریان اتصال کوتاه ضربهای سه فازه
maximum output voltage
U
ولتاژ خروجی حداکثر
maximum operating voltage
U
ولتاژ کار حداکثر
design maximum weight
U
حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
maximum load rating
U
قابلیت بارگیری نامی حداکثر
maximum allowable concentration
U
حداکثر غلظت مجاز
maximum liklihood method
U
روش حداکثر احتمال
maximum likelihood method
U
روش حداکثر درست نمایی
maximum light transmission
U
انتقال نور حداکثر
maximum landing weight
U
حداکثر وزن فرود
maximum and minimum thermometer
U
گرماسنج حداقل و حداکثر
maximum in power gain
U
تقویت قدرت حداکثر
maximum current relay
U
رله جریان زیاد
maximum current circuit breaker
U
کلید قطع کننده جریان حداکثر
maximum permissible temperature rise
U
حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
maximum forward r.m.s. on state current
U
جریان رفت موثر حداکثر
maximum gate trigger current
U
جریان احتراق حداکثر
maximum gate trigger voltage
U
ولتاژ احتراق حداکثر
to have
[or bear]
a maximum
[minimum]
load of something
U
حداکثر
[حداقل]
باری را پذیرفتن
maximum power point current
U
جریان در نقطه توان حداکثر
maximum junction to case thermal impedan
U
مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه
frequency
U
تعداد دفعاتی که اشعه تصویر ردیف افقی پیکس ها را اسکن میکند
frequency
U
فرکانس ساعت اصلی که سیستم را یکسان میکند
frequency
U
تعداد سیکل ها یا دوره زمانی از حالت موج با قاعده که در هر ثانیه تکرار می شوند
frequency
U
کثرت وقوع
frequency
U
فرکانس
frequency
U
تواتر
frequency
U
فراوانی تردد
frequency
U
انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
frequency
U
فراوانی
frequency
U
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency
U
تعداد پریودها پریودیسیته وفور
frequency
U
فرکانس تناوب
frequency
U
تکرار
frequency
U
بسامد
intermediate frequency
U
فرکانس میانی
input frequency
U
فرکانس اولیه
hum frequency
U
فرکانس اغتشاشات صوتی
idle frequency
U
فرکانس بی باری
high frequency
U
فرکانس بالا
high frequency
U
فرکانس رادیویی بین 3 تا 03مگاهرتز مورد استفاده درمخابرات هوا به دریا
frequency triplication
U
تریپلاژ فرکانس
frequency tuning
U
تنظیم فرکانس
frequency variation
U
تغییر یا نوسان فرکانس
fundamental frequency
U
بسامد اصلی
group frequency
U
بسامد گروهی
high frequency
U
دارای فرکانس با تکرار زیاد امواج پر فرکانس
high frequency
U
بسامد بالا
high frequency
U
پربسامد
image frequency
U
فرکانس تصویر
impluse frequency
U
فرکانس پالس
intermediate frequency
U
فرکانس میانه
low frequency
U
بسامد کم
line frequency
U
فرکانس خط
line frequency
U
فرکانس شبکه
limiting frequency
U
بسامد حدی
lift frequency
U
تعداددفعات حمل بار
lift frequency
U
تناوب حمل و نقل
low frequency
U
کم بسامد
low frequency
U
فرکانس کم
low frequency
U
فرکانس پایین
impluse frequency
U
فرکانس پولز
impluse frequency
U
فرکانس ضربان
industrial frequency
U
فرکانس صنعتی
inermediate frequency
U
بسامد واسطه
infrasonic frequency
U
فرکانس مادون صوت
low frequency
U
امواج رادیویی دارای تناوب اندک دون بسامد
input frequency
U
فرکانس ورودی
instantaneous frequency
U
مقدار لحظهای فرکانس فرکانس لحظهای
law of frequency
U
قانون بسامد
mains frequency
U
فرکانس شبکه
picture frequency
U
فرکانس تصویر
radio frequency
U
فرکانس بالا
radian frequency
U
فرکانس زاویهای
radio frequency
U
قطعه الکترومغناطیسی با محدوده فرکانس بین کیلوهرتز و گیگا هرتز
relative frequency
U
بسامد نسبی
resonant frequency
U
بسامد همنوا
resting frequency
U
بسامد سکوت
sonic frequency
U
بسامد صوتی
picture frequency
U
بسامد تصویر
observed frequency
U
بسامد مشاهده شده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com
