English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
maximum flood discharge U بده بیشینه طغیان
maximum flood discharge U بده حداکثرطغیان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
maximum flood U سیل بیشینه
maximum flood U طغیان بیشینه
flood discharge U بده طغیان
flood discharge U بده فزون ابی بده سیل
flood U غرق کردن
flood U اشک
flood U رو د دریا
flood U طوفان
flood U سیل
flood way U سیل
flood U طغیان کردن
flood U سیل گرفتن
flood U طغیان
flood U بیش از 1 نفر دریافت کننده توپ را بمنطقه دفاع حریف فرستادن
flood lubrication U روغنکاری سیلابی
flood plain U دشت سیلابی
flood protection U حفافت در مقابل طغیان
flood stage U تراز بحرانی طغیان
flood tide U مد
flood tide U اب مد
flood valve U شیر پر اب کن
flood volume U حجم سیل
flood walls U سیل بند
flood gate U بندسیلگیر
flood current U جریان مدی
flood control U سیل بندی
flood gate U سد دریچهای
flood currents U جریان سیلابی
flood currents U سیلاب
flood currents U پندام
catastrophic flood U سیل بلاخیز
flood oiling U روغنکاری گردشی
flood gate U ابگیره
counter flood U اب گیری ضد انحراف ناو متعادل کردن ناو با پر کردن مخازن ان
flood waters {pl} U سیل
flash flood U سیل برق اسا
flood risk U خطر سیل
flood waters {pl} U طغیان آب
initial flood U پیش سیل
subject to the flood U دستخوش سیل
flood level mark U داغ سیلاب
daily flood peak U بیشینه روزانه سیل
daily flood peak U حداکثر سیل روزانه
anti flood valve U شیر اطمینان مانع طغیان
forced flood lubrication U روغنکاری تحت فشار
The flood swepot away the bridge. U سیل پل رابرد
distributed flood ligh system U روشنائی کلی توسط پروژکتور
maximum U بیشترین
maximum U بیشین
maximum U بالاترین مقدار ماکسیمم
maximum U منتهی درجه بزرگترین
maximum U بالاترین ماکسیمم
maximum U بیشینه
maximum U حداکثر
maximum U بزرگترین وبالاترین رقم
maximum U بیشترین حجم داده که قابل ذخیره سازی است
maximum value U مقدار بهره برداری
maximum value U مقدار حداکثر
maximum value U جریان بیشینه
maximum U بزرگترین عددی استفاده میشود یا مجاز است
maximum U بزرگترین عدد کاربران که سیستم در هر لحظه می پذیر
maximum U بزرگترین حجم داده که هر لحظه ارسال میشود
maximum U ماکزیمم
maximum gradeability U حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
maximum load U بار حداکثر
maximum efficiency U راندمان حداکثر
maximum efficiency U راندمان بیشینه
maximum energy U انرژی حداکثر
maximum gain U تقویت حداکثر
maximum flexibility U خمش پذیری حداکثر
maximum frequency U فرکانس حداکثر
maximum liklihood U درست نمایی بیشینه
maximum efficiency U حداکثر کارائی
maximum duration U زمان حداکثر
intensity maximum U پیشینه نور ماکسیمم نور
global maximum U حداکثر مطلق
maximum available powere U توان حداکثر
intensity maximum U حداکثر شدت
maximum capacity U فرفیت حداکثر
maximum current U جریان پیک
maximum current U جریان حداکثر
maximum deflection U انحراف حداکثر
maximum deviation U انحراف حداکثر
maximum demand U تقاضای بیشینه
maximum demand U پیک بار
maximum demand U بار حداکثر
maximum density U حداکثر تراکم
maximum detector U اشکارساز حداکثر
maximum amplitude U دامنه حداکثر
maximum ratings U مقدار نامی حداکثر
maximum performance U عملکرد حداکثر
maximum performance U کارایی حداکثر
maximum scale value U مقدار درجه بندی حداکثر
maximum thermometer U گرماسنج حداکثر
maximum energy U انرژی بیشینه
maximum temperature U دمای ماکزیمم
maximum temperature U درجه حرارت حداکثر
maximum stock U حداکثر موجودی انبار
maximum speed U حداکثر سرعت
maximum price U بیشینه بها
maximum price U حداکثر بها
maximum profit U حداکثر سود
maximum slope U حداکثر شیب
maximum slope U بیشترین شیب
maximum range U حداکثر برد جنگ افزار
maximum range U بردنهایی اسلحه
maximum ratings U مقدار حداکثر
maximum demand U بار پیک
maximum take off weight U حداکثر وزن برخاستن
relative maximum U ماکزیمم نسبی
maximum wavelength U طول موج حداکثر
relative maximum U حداکثر نسبی
maximum output U خروجی حداکثر
maximum moment U حداکثر لنگر
maximum work U کار حداکثر
maximum moment U لنگر بیشینه
to have a maximum limit [of something] U [به] حداکثر [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
maximum natality U حداکثر زاد و ولد
maximum ordinate U حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
maximum natality U بیشینه زادو ولد
maximum of intensity U حداکثر شدت
maximum load U بار گذاری حداکثر
maximum scattering angle U زاویه پراکندگی حداکثر
maximum security prison U زندان فوق امنیتی
maximum undistorted output U بیشینه صدای غیر مغشوش
maximum safe temperature U درجه حرارت مجاز حداکثر
maximum allowable concentration U حداکثر غلظت مجاز
maximum water level U ترازطبیعی مخزن
maximum water level U بیشینه تراز
maximum asymmetric three phase U current short-circuit جریان اتصال کوتاه ضربهای سه فازه
maximum water level U تراز بیشینه طرح شده مخزن
maximum surface temperature U درجه حرارت سطحی حداکثر
maximum sound pressure U فشار صوت حداکثر
maximum and minimum thermometer U گرماسنج حداقل و حداکثر
maximum output voltage U ولتاژ خروجی حداکثر
maximum reverse r.m.s. voltage U ولتاژ سد موثر حداکثر
maximum recording attachment U دستگاه ضبط کننده حداکثر
maximum direction finding U جهت یابی حداکثر
maximum permissible load U بار مجاز حداکثر
maximum modulating frequency U فرکانس حداکثر مدولاسیون
maximum operating voltage U ولتاژ کار حداکثر
maximum r.m.s. on state current U جریان رفت موثر حداکثر
maximum in power gain U تقویت قدرت حداکثر
maximum input frequency U فرکانس ورودی حداکثر
maximum landing weight U حداکثر وزن فرود
maximum light transmission U انتقال نور حداکثر
maximum likelihood method U روش حداکثر درست نمایی
maximum load rating U قابلیت بارگیری نامی حداکثر
maximum liklihood method U روش حداکثر احتمال
maximum permissible voltage U ولتاژ مجاز حداکثر
maximum power demand U مصرف حداکثر
maximum demand pointer U عقربه مصرف حداکثر
maximum circuit breaker U کلید جریان زیاد
maximum control current U جریان کنترل حداکثر
maximum prr ermissible U مجاز حداکثر
maximum current rating U جریان نامی حداکثر
maximum current relay U رله جریان زیاد
maximum probility detection U تعیین احتمال حداکثر
maximum powerpoint voltage U ولتاژ در نقطه توان حداکثر
maximum power operation U کار با توان حداکثر
maximum power gain U تقویت توان حداکثر
maximum demand indicator U کنتور بار پیک
maximum demand meter U تقاضاسنج
maximum demand meter U حداکثر مقدار سنج
maximum limited stress U تنش حداکثر
design maximum weight U حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
actual maximum flowline U ماکزیمم خط ابدهی حقیقی
discharge U مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharge U برون ریزی
discharge U تخلیه الکتریکی
discharge U تبرئه
discharge U دشارژ
discharge U اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
discharge U اخراج تخلیه الکتریکی
discharge U بده
discharge U تادیه کردن
discharge U مفاصا تصفیه
discharge U منفصل یااخراج کردن
discharge U مرخص کردن پس دادن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U خارج کردن
discharge U گذر حجمی در واحگ زمان
discharge U دبی
discharge U شلیک عصبی تخلیه
discharge U ازاد کردن
discharge U پرداخت
discharge U رفع اتهام
discharge U تخلیه بار
discharge U تادیه
discharge U ابراء
discharge U ادا کردن دین بری الذمه کردن
discharge U مرخص کردن
discharge U درکردن
discharge U خالی کردن باتری
discharge U خالی کردن گلوله
discharge U خالی کردن
discharge U تخلیه
discharge U اداء کردن
discharge U ترشح کردن
discharge U انفصال ترشح
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com