Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
maximum demand
U
تقاضای بیشینه
maximum demand
U
پیک بار
maximum demand
U
بار پیک
maximum demand
U
بار حداکثر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
maximum demand indicator
U
کنتور بار پیک
maximum demand meter
U
تقاضاسنج
maximum demand meter
U
حداکثر مقدار سنج
maximum demand pointer
U
عقربه مصرف حداکثر
maximum power demand
U
مصرف حداکثر
Other Matches
maximum
U
ماکزیمم
maximum
U
بیشینه
maximum
U
منتهی درجه بزرگترین
maximum
U
بزرگترین وبالاترین رقم
maximum
U
بیشترین حجم داده که قابل ذخیره سازی است
maximum
U
بزرگترین حجم داده که هر لحظه ارسال میشود
maximum
U
بالاترین مقدار ماکسیمم
maximum
U
حداکثر
maximum
U
بزرگترین عدد کاربران که سیستم در هر لحظه می پذیر
maximum
U
بزرگترین عددی استفاده میشود یا مجاز است
maximum
U
بیشین
maximum value
U
مقدار بهره برداری
maximum value
U
مقدار حداکثر
maximum value
U
جریان بیشینه
maximum
U
بیشترین
maximum
U
بالاترین ماکسیمم
maximum liklihood
U
درست نمایی بیشینه
maximum ordinate
U
حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
maximum of intensity
U
حداکثر شدت
maximum natality
U
بیشینه زادو ولد
maximum natality
U
حداکثر زاد و ولد
maximum moment
U
لنگر بیشینه
maximum gain
U
تقویت حداکثر
maximum frequency
U
فرکانس حداکثر
maximum gradeability
U
حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
maximum moment
U
حداکثر لنگر
maximum load
U
بار گذاری حداکثر
maximum load
U
بار حداکثر
maximum output
U
خروجی حداکثر
maximum flood
U
سیل بیشینه
maximum current
U
جریان حداکثر
maximum deflection
U
انحراف حداکثر
maximum current
U
جریان پیک
maximum capacity
U
فرفیت حداکثر
maximum available powere
U
توان حداکثر
maximum amplitude
U
دامنه حداکثر
intensity maximum
U
پیشینه نور ماکسیمم نور
intensity maximum
U
حداکثر شدت
maximum density
U
حداکثر تراکم
maximum detector
U
اشکارساز حداکثر
maximum efficiency
U
راندمان بیشینه
maximum flood
U
طغیان بیشینه
maximum flexibility
U
خمش پذیری حداکثر
maximum energy
U
انرژی حداکثر
maximum energy
U
انرژی بیشینه
maximum efficiency
U
راندمان حداکثر
maximum efficiency
U
حداکثر کارائی
maximum duration
U
زمان حداکثر
global maximum
U
حداکثر مطلق
maximum price
U
حداکثر بها
maximum temperature
U
درجه حرارت حداکثر
maximum temperature
U
دمای ماکزیمم
maximum ratings
U
مقدار نامی حداکثر
maximum ratings
U
مقدار حداکثر
maximum range
U
بردنهایی اسلحه
maximum take off weight
U
حداکثر وزن برخاستن
to have a maximum limit
[of something]
U
[به]
حداکثر
[چیزی یا مقداری]
اعتبار داشتن
[اقتصاد]
maximum profit
U
حداکثر سود
maximum range
U
حداکثر برد جنگ افزار
maximum thermometer
U
گرماسنج حداکثر
maximum scale value
U
مقدار درجه بندی حداکثر
maximum price
U
بیشینه بها
maximum performance
U
عملکرد حداکثر
maximum slope
U
بیشترین شیب
maximum performance
U
کارایی حداکثر
maximum deviation
U
انحراف حداکثر
relative maximum
U
حداکثر نسبی
relative maximum
U
ماکزیمم نسبی
maximum wavelength
U
طول موج حداکثر
maximum speed
U
حداکثر سرعت
maximum work
U
کار حداکثر
maximum stock
U
حداکثر موجودی انبار
maximum slope
U
حداکثر شیب
maximum surface temperature
U
درجه حرارت سطحی حداکثر
maximum permissible load
U
بار مجاز حداکثر
maximum current relay
U
رله جریان زیاد
maximum allowable concentration
U
حداکثر غلظت مجاز
maximum and minimum thermometer
U
گرماسنج حداقل و حداکثر
maximum asymmetric three phase
U
current short-circuit جریان اتصال کوتاه ضربهای سه فازه
maximum power operation
U
کار با توان حداکثر
maximum water level
U
ترازطبیعی مخزن
maximum circuit breaker
U
کلید جریان زیاد
maximum control current
U
جریان کنترل حداکثر
maximum water level
U
تراز بیشینه طرح شده مخزن
maximum water level
U
بیشینه تراز
maximum current rating
U
جریان نامی حداکثر
maximum undistorted output
U
بیشینه صدای غیر مغشوش
maximum sound pressure
U
فشار صوت حداکثر
maximum flood discharge
U
بده حداکثرطغیان
maximum light transmission
U
انتقال نور حداکثر
maximum likelihood method
U
روش حداکثر درست نمایی
maximum output voltage
U
ولتاژ خروجی حداکثر
maximum liklihood method
U
روش حداکثر احتمال
maximum limited stress
U
تنش حداکثر
maximum powerpoint voltage
U
ولتاژ در نقطه توان حداکثر
maximum load rating
U
قابلیت بارگیری نامی حداکثر
maximum modulating frequency
U
فرکانس حداکثر مدولاسیون
maximum power gain
U
تقویت توان حداکثر
maximum permissible voltage
U
ولتاژ مجاز حداکثر
maximum landing weight
U
حداکثر وزن فرود
maximum input frequency
U
فرکانس ورودی حداکثر
maximum scattering angle
U
زاویه پراکندگی حداکثر
maximum direction finding
U
جهت یابی حداکثر
maximum safe temperature
U
درجه حرارت مجاز حداکثر
maximum reverse r.m.s. voltage
U
ولتاژ سد موثر حداکثر
maximum recording attachment
U
دستگاه ضبط کننده حداکثر
maximum flood discharge
U
بده بیشینه طغیان
maximum r.m.s. on state current
U
جریان رفت موثر حداکثر
maximum prr ermissible
U
مجاز حداکثر
maximum probility detection
U
تعیین احتمال حداکثر
maximum in power gain
U
تقویت قدرت حداکثر
maximum operating voltage
U
ولتاژ کار حداکثر
maximum security prison
U
زندان فوق امنیتی
actual maximum flowline
U
ماکزیمم خط ابدهی حقیقی
design maximum weight
U
حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
maximum permissible temperature rise
U
حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
maximum current circuit breaker
U
کلید قطع کننده جریان حداکثر
maximum forward r.m.s. on state current
U
جریان رفت موثر حداکثر
to have
[or bear]
a maximum
[minimum]
load of something
U
حداکثر
[حداقل]
باری را پذیرفتن
maximum gate trigger current
U
جریان احتراق حداکثر
maximum gate trigger voltage
U
ولتاژ احتراق حداکثر
maximum power point current
U
جریان در نقطه توان حداکثر
maximum junction to case thermal impedan
U
مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه
demand
U
درخواست کردن
demand
U
تقاضا کردن
demand
U
مطالبه کردن
demand
U
خواست
demand
U
نیاز
on demand
U
بنا به تقاضا
demand
U
تقاضا
on demand
U
به در خواست به مجرد تقاضا
on demand
U
عندالمطالبه
demand
U
نیاز احتیاج
demand
U
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
demand
U
یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
demand
U
نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
demand
U
تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
demand
U
انتقال داده مستقیم بین پردازنده و فضای ذخیره سازی
demand
U
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demand
U
مطالبه تقاضا کردن
demand
U
تقاضای خرید کالا
demand
U
درخواست
demand
U
تقاضا برای انجام چیزی
demand
U
مطالبه
demand
U
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demand
U
درخواست مطالبه
demand
[of]
U
درخواست
[خواست]
[طلب]
[تقاضا]
[از]
demand
U
احتیاج
demand
U
نیاز
to be in demand
U
خریدارداشتن مطلوب بودن
to be in demand
U
طالب داشتن
demand
U
طلب
demand
U
تقاضا کردن تقاضا
demand
U
خواستارشدن
quantity of demand
U
مقدار تقاضا
offer and demand
U
عرضه و تقاضا
planned demand
U
تقاضای برنامه ریزی شده
To demand ones right. To get ones due.
U
حق کسی را خواستن ( گرفتن )
peak demand
U
بیشترین تقاضا
aggregate demand
U
تقاضای کل
peak demand
U
حداکثر تقاضا
effective demand
U
تقاضای موثر
change in demand
U
تغییر تقاضا
complementary demand
U
تقاضای مکمل
complementary demand
U
تقاضای تکمیلی
composite demand
U
تقاضای مرکب
national demand
U
تقاضای ملی
measurement of demand
U
تخمین تقاضا
total demand
U
تقاضای کل
we demand p in our contract
U
ما صراحت ودقت در قراردادمی خواهیم
supply and demand
U
عرضه و تقاضا
payable on demand
U
پرداخت عندالمطالبه
replacement demand
U
نیازمندیهای جایگزینی تقاضای جایگزینی پرسنل
within three days of demand
U
در طی سه روز پس از تقاضا
to make a demand on somebody
U
مطالبه کردن از کسی
information on demand
U
اطلاعات با تقاضا
to meet a demand
U
تقاضایی را براوردن
measurement of demand
U
اندازه گیری تقاضا
composite demand
U
تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
demand accommodation
U
تعدیل درخواستها
joint demand
U
تقاضای مشترک
demand satisfaction
U
تحویل اماد مورد نیاز
demand satisfaction
U
تحویل درخواستها
demand report
U
گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود
demand processing
U
پردازش بر اساس نیاز
demand price
U
حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
demand pattern
U
الگوی تقاضا
demand paging
U
صفحه بندی تقاضا
demand paging
U
صفحه بندی مورد نیاز
demand paging
U
در سیستم ذخیره مجازی انتقال یک صفحه از حافظه به حافظه واقعی به هنگام نیازمندی است
final demand
U
تقاضای نهائی
factor demand
U
تقاضای عوامل
demand note
U
چک تمسک
demand note
U
سفته
demand note
U
مطالبه نامه
demand meter
U
تقاضاسنج
demand schedule
U
جدول تقاضا
demand shift
U
جابجائی تقاضا
inelastic demand
U
تقاضای غیر حساس
inelastic demand
U
تقاضای بی کشش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com
