English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 162 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
marshall plan U طرح مارشال
marshall plan U برنامه مارشال
marshall plan U طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
marshall U جمع اوری کردن
marshall U رئیس دژبان کوتال
marshall U جمع شدن فرماندار قلعه بیگی
marshall U مهتر اسب سرلشگرهوایی
marshall U نعلبند
marshall U مارشال رئیس زندان
Marshall Islands U جزایر مارشال
marshall defence U دفاع مارشال در گامبی وزیرشطرنج
marshall attack U حمله مارشال در روی لوپس
to buy something on a deferred payment plan [on a time payment plan] [on deferred terms] U چیزی را قسطی خریدن
plan U زبان برنامه نویسی سطح پایین
E-plan U [طرح خانه های ویلایی انگلیس به شکل حرف ای انگلیسی]
plan U طرح کشیدن یا ریختن
K-plan U [طرحی به شکل اچ انگلیسی در خانه های سبک الیزابت]
the better plan is to U بهتر این است که .....
plan U تدبیر
plan U طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
plan U نقشه کشیدن طرح ریختن
plan U خیال
plan U تدبیر اندیشه
plan U نقشه
plan U طرح
plan U برنامه
plan U طرح ریزی کردن
plan U طرح کردن
plan U پیش بینی کردن
plan U هامن
plan U نقشه مسطحه برنگاره
plan U برنامه ریزی کردن
plan U نقشه کف
plan U پلان
secondary plan U طرح ثانوی
plan view U دید از بالا
plan view U نمای بالا
plan of maneuver U طرح مانور
prestowage plan U طرح باربندی کالاها
rolling plan U برنامه غلتان
pursuance of a plan U تعقیب اندیشه یا نقشهای
pursuance of a plan U اجرای نقشه یا طرحی
prestowage plan U طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
project plan U طرح پروژه
plan targets U اهداف برنامه
plan range U در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
part plan U نقشه جزیی
partial plan U برنامه جزئی
perspective plan U برنامه بلند مدت
prospective plan U برنامه بلند مدت
plan frame U چارچوب برنامه
plan view U نقشه کف
plan implementation U اجرای برنامه
plan implementation U عملی کردن برنامه
plan of action U طرح عملیات
plan of campaign U طرح پیکار
plan of the day U برنامه روزانه ناو
parking plan U طرح پارک کردن هواپیماها
sheer plan U نقشه ساختمانی ناو
The plan landed . U هواپیما بزمین نشست
layaway plan <idiom> U قرض راکم کم پرداختن
Open-plan <adj.> U سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
to pursue a plan U مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
to foil a plan U نقش بر آب کردن نقشه ای
to foil a plan U عقیم گذاردن نقشه ای
to foil a plan U خنثی کردن نقشه ای
block-plan U نقشه اولیه ساختمان
butterfly plan U طرح پروانه ای
centralized plan U پلان مرکزی
open-plan U ساختمانیکههرطبقهآنفقطداراییکمحوطهوسیعاستودارایاتاقنیست
working plan U نقشه اجرا راهنمای کار
war plan U نقشه جنگی
site plan U نقشه جایگاه
site plan U نقشه محل
sliding plan U برنامه لغزان
stowage plan U طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
strategic plan U طرح جنگ
strategic plan U نقشه جنگ
tactical plan U طرح عملیات تاکتیکی
tactical plan U طرح عملیات نظامی
tentative plan U طرح ازمایشی
test plan U طرح ازمایش
to plan a building U نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
to plan a building U عمارتی راطرح ریزی کردن
to pursue a plan U نقشهای را دنبال کردن
to suggest a plan U طرحی راپیشنهادکردن
war plan U طرح جنگی
ground-plan U [نقشه همتراز با زمین]
outline plan U طرح مبنا
master plan U نقشه کلیات
contingency plan U برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
contingency plan U طرح احتمالی
deck plan U صفحه پل کشتی
deck plan U افق پل کشتی
detailed plan U برنامه تفصیلی
development plan U برنامه توسعه
development plan U طرح گسترش
development plan U طرح ارایش زمین
docking plan U نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
draft plan U پیش نویس برنامه
economic plan U برنامه اقتصادی
entry plan U طرح ورود به بندر
contingency plan U طرح عملیات احتمالی
colombo plan U طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
colombo plan U طرح کلمبو
master plan U نقشه مجموعه
ground plan U نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
ground plan U شالوده
ground plan U طرح اساسی
ground plan U نقشه مسطحه
ground plan U برنگاره
american plan U مسافرخانهای که مسافرین پول غذا و اطاق را یکجاپرداخت میکنند
approval of plan U تصویب نقشه
barrier plan U طرح موانع
cargo plan U طرح بارگیری ناو
collection plan U طرح جمع اوری اخبار
collection plan U طرح جمع اوری
entry plan U طرح دخول به سر پل
europen plan U نرخ ثابت هتل جهت اتاق وسرویس مهمانان
ordnance plan U طرح اردنانس
installation plan U نقشه ی نصب
installment plan U خرید یا فروش اقساطی پرداخت اقساطی
interim plan U برنامههای موقت
investment plan U برنامه سرمایه گذاری
key plan U نقشه راهنما
it was no part of my plan U ابداجزو طرح یا نقشه من نبود
it was no part of my plan U کی جزو نقشه من بود
lesson plan U طرح درس
loading plan U طرح بارگیری خودرو
general plan U نقشه کلی
national plan U برنامه ملی
ordnance plan U طرح تهیه جنگ افزار ومهمات
illumination plan U طرح روشنایی منطقه
game plan U استراتژی بازی
fire plan U طرح اتش توپخانه
flight plan U طرح یا نقشه پروازهواپیماها
illumination plan U طرح روشن کردن منطقه نبرد
general plan U نقشه عمومی
he thought out a plan U تدبیری اندیشید
frequency plan U طرح فرکانس
floor plan U نقشه اشکوب
he thought out a plan U فکری بنظرش رسید
financial plan U برنامه مالی
fire plan U طرح اتش
air fire plan U طرح اتش هوایی
documented plan figures U ارقام مستند برنامه
negative tax plan U برنامه مالیات منفی
negative tax plan U طرح مالیات منفی
annual food plan U برنامه غذایی سالیانه
open-plan coach U طرحبازوگن
constant helm plan U نقشه زیگزاگ
restrictive fire plan U طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
The plan is now in action ( underway ) . U طرح اکنون بمرحله عمل درآمده است
plan position indicator U صفحه رادار ناو یا هواپیما
coordinated fire plan U طرح اتش هم اهنگ شده
class improvement plan U طرح بهبودناو
artillery fire plan U طرح اتش توپخانه
class improvement plan U طرح توسعه ناو
disaster recovery plan U طرح یک واکنش به هنگامیکه خطری نرم افزار و سخت افزار را تهدید میکند
to buy something on the installment plan [system] U چیزی را قسطی خریدن
on the installment plan [American English] U به اقساط
His plan miscarried . He missed the target U تیرش بخطا رفت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com