Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
market research
U
تحقیقات علمی در بازار ودادوستد کالا
market research
U
بازارپژوهی
market research
U
تحقیقات درخصوص بازار مطالعه وضعیت بازار
market research
U
بررسی بازار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
research
U
تحقیق کردن
research
U
توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
research
U
توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
research
U
پژوهش
research
U
تحقیق تحقیق کردن بررسی کردن
research
U
تحقیقات علمی
research
U
تتبع
research
U
کاوش پژوهیدن
research
U
تجسس تحقیق
research
U
جستجو
research
U
پژوهش کردن
research
U
تحقیق
operation research
U
تحقیق درعملیات
survey research
U
پژوهش زمینه یاب
supplies research
U
تحقیق درخصوص مواد
research project
U
طرح پژوهشی
research network
U
شبکه پژوهشی
tools of research
U
وسایل تحقیقات
digital research inc
U
یک شرکت نرم افزاری که محصولات زیادی دارد
chemical research
U
پژوهش شیمیایی
action research
U
پژوهش عمل نگر
applied research
U
تحقیق عملی
basic research
U
تحقیقات مقدماتی
operational research
U
تحقیق درخصوص بهره برداری
consumer research
U
مطالعه وضعیت مصرف کنندگان
consumer research
U
تحقیق درخصوص احتیاجات و نحوه خریدمصرف کنندگان
Scientific research.
U
تحقیقات ( پژوهش های ) علمی
applied research
U
تحقیقات عملی
research method
U
شیوه پژوهش
operational research
U
تحقیق عملیاتی
operations research
U
تحقیقات از نظر کار و عملیات یک قسمت یا دستگاه
operations research
U
تحقیق در عملیات
psychical research
U
پژوهش فراروانی
purchasing research
U
تحقیق در خصوص خرید
pure research
U
پژوهش محض
research and analysis
U
تجزیه و تحلیل
research and analysis
U
تحقیق وبررسی
research and development
U
تحقیق و توسعه
research and development
U
تحقیق و توسعه یا بهبودوسایل
research cost
U
هزینه تحقیق
research design
U
طرح پژوهش
research method
U
روش تحقیق
research method
U
روش پژوهش
operation research
U
پژوهش عملیاتی
pure research
U
علم پایه
fundamental research
U
علم پایه
basic research
U
علم بنیادی
pure research
U
علم بنیادی
fundamental research
U
علم بنیادی
basic research
U
علم پایه
to revisit a subject of research
U
سوژه پژوهشی را دوباره بازدید کردن
column research council
U
شورای تحقیق بر ستونها
european academic research network
U
شبکه پژوهشی دانشگاهی اروپا
He devoted a lifetime to scientific research.
U
یک عمر به پژوهشهای علمی پرداخت
market
U
محل داد وستد
down-market
U
رجوع شود به downscale
market value
U
ارزش
market
U
به بازار عرضه کردن
market
U
درمعرض فروش قرار دادن
market
U
در بازار دادوستد کردن
market value
U
در بازار قیمت بازار
market
U
فروختن
market
U
مرکزتجارت
market value
U
ارزش بازاری
market value
U
قیمت بازار
market
U
بازار
off-market
<adj.>
U
خارج از بورس
[فروخته شده ]
market value
U
قیمت مناسب برای خریداروفروشنده
in the market for
<idiom>
U
خواستن یا آماده خرید چیزی شدن
outside market
U
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
market
U
بازار فروش
[اقتصاد]
to put on the market
U
درمعرض فروش قرار دادن
to place on the market
U
درمعرض فروش قرار دادن
price market
U
وضع کردن قیمت در انحصار
to place on the market
U
فروختن
organized market
U
بازار سازمان یافته
perfect market
U
بازار کامل
market segmentation
U
تجزیه بازار
target market
U
بازاری که سخت افزار یا نرم افزار مخصوصا برای ان طراحی شود
market share
U
سهم بازار
market socialism
U
سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
market structure
U
ساخت بازار
market structure
U
بنیان بازار
market system
U
نظام بازار
market trends
U
روندهای بازار
market trust
U
بازار انحصاری
over-the-counter market
U
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
off-market purchases
U
خرید در بیرون از بورس
narrow market
U
بازار محدود
oil market
U
بازار نفت
to place on the market
U
به بازار عرضه کردن
the market is dull
U
بازار راکد است
the market is dull
U
بازار کساداست
to make a market of
U
معامله کردن
to make a market of
U
با کالای دیگرمعاوضه کردن
to rig the market
U
با احتکارویکجاخریدن کالاافزایش وکاهش مصنوعی دربهای کالافراهم کردن
flea market
<idiom>
U
بازارمکاره (بازارکهنه فروشها)
wage market
U
بازار دستمزد
There is no market for it in Iran .
U
درایران مصرفی ندارد
widening of market
U
گسترش بازار
cattle market
U
محلفروشاحشام
To depress the market .
U
بازار را کساد کردن
market garden
U
مزرعهکاشتسبزیجاتومیوهجاتجهتفروش
market gardener
U
باغکار سبزیکار
market gardening
U
شغلسبزیکاریوکاشتمیوه
to put on the market
U
فروختن
spot market
U
بازار معاملات نقدی
to put on the market
U
به بازار عرضه کردن
financial market
U
بازار مالی
carpet market
U
بازار فرش
labour market
U
متقاضیکار
rig the market
U
با احتکار کالا افزایش وکاهش مصنوعی در قیمت هاایجاد کردن
securities market
U
بازار اوراق بهادار
security market
U
بازار اوراق بهادار
seller's market
U
بازار فروشنده
seller's market
U
بازاری که در ان اختیار معامله وتصمیم گیری در دست فروشنده است
sharing the market
U
تقسیم بازار
soft market
U
بازار با تقاضای خوب
spot market
U
بازار نقدی
On the free market .
U
دربازار آزاد
foreign market
U
بازار خارج
commodity market
U
بازار مواد اولیه
commodity market
U
بازار کالا
capital market
U
بازار سرمایه
buyers market
U
بازار خرید
buyer's market
U
بازار مناسب برای خریدار
buyer's market
U
بازاری که درکنترل خریدارست
buyer's market
U
بازار خرید
bullish market
U
بازار رو به رونق
bullish market
U
بازار احتکاری
bullion market
U
بازار شمش
bull the market
U
بازار را گرم کردن
commodity market
U
بازار کالای مصرفی
cornering the market
U
قبضه نمودن بازار
falling market
U
بازار رو به زوال
fair market
U
بازار مکاره
fair market
U
هفته بازار
exchange market
U
بازار اسعار
exchange market
U
بازار داد و ستد
easty market
U
بازاراست تا
domestic market
U
بازار داخلی
dead market
U
بازار کم فروش
dead market
U
بازار کساد
credit market
U
بازار اعتباری
cornering the market
U
خرید کلی و یکجای کالاهای بازار
break into the market
U
در بازار رسوخ کردن
bearish market
U
بازار رو به افول
Common Market
U
بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
Common Market
U
جامعه اقتصادی اروپا
Common Market
U
بازار مشترک
free market
U
بازار ازاد
open market
U
بازار ازاد بازاری که دارای رقابت کامل میباشد
open market
U
بازار باز
open market
U
بازار ازاد
market places
U
بازار
Common Market
U
بلژیک
Common Market
U
فرانسه لوکزامبورگ و هلند
market economies
U
اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
black market
U
دربازارسیاه معامله کردن
black market
U
بازار سیاه
stock market
U
بورس کالاهای مختلف
stock market
U
بورس سهام وارز
flea market
U
بازار مخصوص فروش اشیاء ارزان قیمت یادست دوم
flea market
U
سمساری
money market
U
بازار پول
market economy
U
اقتصاد بازار
market economy
U
اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
market economies
U
اقتصاد بازار
market place
U
بازار
market risk
U
خطر بازار
market leader
U
دارای رهبریت بازار
market leader
U
پیشرو بازار
market leader
U
پیشقدم در بازار
market information
U
اطلاعات و دادههای بازار
market imperfection
U
ناقص بودن بازار
market overt
U
بازار عمومی محل خرید و فروش درفضای باز
market imperfection
U
نقص بازار
market functions
U
وفائف بازار
market freedom
U
ازادی تجاری
market forces
U
عوامل موثردر بازار
market mechanism
U
طرز کار بازار
market segmentation
U
تقسیم بازار
market survey
U
بررسی بازار
market review
U
بررسی بازار
market prices
U
قیمتهای تعیین شده در بازار
market prices
U
قیمتهای بازار
market price
U
قیمت بازار
market penetration
U
نفوذ به بازار
market overt
U
بازار اشکار
market oriented
U
در جهت بازار
market oriented
U
بازاری
market opportunity
U
فرصت بازار
market mechanism
U
مکانیسم بازار
market freedom
U
ازادی بازار
market forces
U
نیروهای بازار
market failure
U
شکست بازار نارسائی بازار
market failure
U
ناتوانی بازار
market channels
U
مجاری توزیع
market acceptance
U
پذیرش کالا توسط بازار
loan market
U
بازار وام
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com