Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
market grades and grading
U
طبقه بندی بازار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
grading
U
درجه بندی
grading
U
نمره گذاری
grading
U
ترکیب دانهای
grading
U
دانه بندی
grading
U
دسته بندی
grading
U
طبقه بندی
continuous grading
U
دانه بندی یکسره
grading envelope
U
پوش دانه بندی
grading envelope
U
منطقه دانه بندی
gap grading
U
دانه بندی گسسته
grading curve
U
منحنی دانه بندی
grading curve
U
نمودار دانه بندی
land grading
U
تسطیح زمین
gap grading
U
دانه بندی ناپیوسته
spot grading
U
صافسازی
continuous grading
U
دانه بندی پیوسته
grades
U
رتبه
grades
U
مرحله گراد
grades
U
شیب
grades
U
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grades
U
کلاس
grades
U
نمره دادن
grades
U
نمره
grades
U
شیب منظم دادن تسطیح کردن
grades
U
مرحله
grades
U
درجه بندی
grades
U
سطح یا محدوده
grades
U
نوع
grades
U
زبری
grades
U
کلاس کیفیت
grades
U
درجه رتبه
grades
U
طبقه بندی کردن کلاسه کردن
grades
U
دسته بندی کردن
grades
U
در پایهای قرار گرفتن
grades
U
نوع درجه بندی کردن
grades
U
طبقه
grades
U
اصلاح نژادکردن هموارکردن
grades
U
پایه
grades
U
درجه
grades
U
درجه بندی رتبه
grades
U
درجه شدت
grades
U
انحراف ازسطح تراز
grades
U
الگوی لباس ارزش نسبی سنگ معدنی درجه موادمعدنی
grades
U
درجه بندی کردن
grades
U
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades
U
جورکردن باهم امیختن
down-market
U
رجوع شود به downscale
off-market
<adj.>
U
خارج از بورس
[فروخته شده ]
outside market
U
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
market
U
بازار
market
U
محل داد وستد
market value
U
قیمت مناسب برای خریداروفروشنده
market value
U
ارزش
market value
U
در بازار قیمت بازار
market value
U
ارزش بازاری
market value
U
قیمت بازار
market
U
مرکزتجارت
market
U
فروختن
market
U
در بازار دادوستد کردن
in the market for
<idiom>
U
خواستن یا آماده خرید چیزی شدن
market
U
بازار فروش
[اقتصاد]
market
U
درمعرض فروش قرار دادن
market
U
به بازار عرضه کردن
over-the-counter market
U
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
market segmentation
U
تجزیه بازار
market segmentation
U
تقسیم بازار
market imperfection
U
نقص بازار
narrow market
U
بازار محدود
market share
U
سهم بازار
market socialism
U
سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
market structure
U
ساخت بازار
market structure
U
بنیان بازار
market opportunity
U
فرصت بازار
market trends
U
روندهای بازار
market trust
U
بازار انحصاری
market system
U
نظام بازار
financial market
U
بازار مالی
market oriented
U
بازاری
market leader
U
پیشقدم در بازار
market mechanism
U
مکانیسم بازار
market mechanism
U
طرز کار بازار
market leader
U
دارای رهبریت بازار
market leader
U
پیشرو بازار
market information
U
اطلاعات و دادههای بازار
market oriented
U
در جهت بازار
market overt
U
بازار اشکار
market risk
U
خطر بازار
market survey
U
بررسی بازار
market review
U
بررسی بازار
market prices
U
قیمتهای تعیین شده در بازار
market prices
U
قیمتهای بازار
market price
U
قیمت بازار
market penetration
U
نفوذ به بازار
market overt
U
بازار عمومی محل خرید و فروش درفضای باز
market imperfection
U
ناقص بودن بازار
oil market
U
بازار نفت
to put on the market
U
به بازار عرضه کردن
There is no market for it in Iran .
U
درایران مصرفی ندارد
To depress the market .
U
بازار را کساد کردن
On the free market .
U
دربازار آزاد
market gardening
U
شغلسبزیکاریوکاشتمیوه
market gardener
U
باغکار سبزیکار
market garden
U
مزرعهکاشتسبزیجاتومیوهجاتجهتفروش
labour market
U
متقاضیکار
cattle market
U
محلفروشاحشام
flea market
<idiom>
U
بازارمکاره (بازارکهنه فروشها)
carpet market
U
بازار فرش
to place on the market
U
به بازار عرضه کردن
to put on the market
U
درمعرض فروش قرار دادن
to place on the market
U
درمعرض فروش قرار دادن
to put on the market
U
فروختن
to place on the market
U
فروختن
widening of market
U
گسترش بازار
wage market
U
بازار دستمزد
to rig the market
U
با احتکارویکجاخریدن کالاافزایش وکاهش مصنوعی دربهای کالافراهم کردن
seller's market
U
بازاری که در ان اختیار معامله وتصمیم گیری در دست فروشنده است
seller's market
U
بازار فروشنده
security market
U
بازار اوراق بهادار
securities market
U
بازار اوراق بهادار
rig the market
U
با احتکار کالا افزایش وکاهش مصنوعی در قیمت هاایجاد کردن
price market
U
وضع کردن قیمت در انحصار
perfect market
U
بازار کامل
organized market
U
بازار سازمان یافته
sharing the market
U
تقسیم بازار
soft market
U
بازار با تقاضای خوب
to make a market of
U
با کالای دیگرمعاوضه کردن
to make a market of
U
معامله کردن
the market is dull
U
بازار کساداست
the market is dull
U
بازار راکد است
target market
U
بازاری که سخت افزار یا نرم افزار مخصوصا برای ان طراحی شود
spot market
U
بازار معاملات نقدی
spot market
U
بازار نقدی
off-market purchases
U
خرید در بیرون از بورس
dead market
U
بازار کساد
bullish market
U
بازار احتکاری
bullion market
U
بازار شمش
bull the market
U
بازار را گرم کردن
break into the market
U
در بازار رسوخ کردن
bearish market
U
بازار رو به افول
black market
U
دربازارسیاه معامله کردن
black market
U
بازار سیاه
stock market
U
بورس کالاهای مختلف
bullish market
U
بازار رو به رونق
buyer's market
U
بازار خرید
credit market
U
بازار اعتباری
cornering the market
U
خرید کلی و یکجای کالاهای بازار
cornering the market
U
قبضه نمودن بازار
commodity market
U
بازار کالای مصرفی
commodity market
U
بازار مواد اولیه
Common Market
U
بازار مشترک
capital market
U
بازار سرمایه
buyers market
U
بازار خرید
buyer's market
U
بازار مناسب برای خریدار
stock market
U
بورس سهام وارز
market place
U
بازار
Common Market
U
بلژیک
Common Market
U
بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
Common Market
U
جامعه اقتصادی اروپا
free market
U
بازار ازاد
open market
U
بازار ازاد بازاری که دارای رقابت کامل میباشد
open market
U
بازار باز
open market
U
بازار ازاد
Common Market
U
فرانسه لوکزامبورگ و هلند
market economies
U
اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
flea market
U
بازار مخصوص فروش اشیاء ارزان قیمت یادست دوم
flea market
U
سمساری
money market
U
بازار پول
market research
U
بررسی بازار
market research
U
تحقیقات درخصوص بازار مطالعه وضعیت بازار
market research
U
بازارپژوهی
market research
U
تحقیقات علمی در بازار ودادوستد کالا
market economy
U
اقتصاد بازار
market economy
U
اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
market economies
U
اقتصاد بازار
market places
U
بازار
market functions
U
وفائف بازار
loan market
U
بازار وام
labor market
U
بازار کار
imperfect market
U
بازار ناقص
idols of the market
U
اوهام ناشی از سخن وامیزش
home market
U
بازار داخل کشور
home market
U
بازار داخلی
gold market
U
بازار طلا
buyer's market
U
بازاری که درکنترل خریدارست
futures market
U
بازار خرید و فروش سلف
market appraisal
U
سنجش بازار
market channels
U
مجاری توزیع
market freedom
U
ازادی تجاری
market freedom
U
ازادی بازار
market forces
U
عوامل موثردر بازار
market forces
U
نیروهای بازار
market failure
U
شکست بازار نارسائی بازار
market failure
U
ناتوانی بازار
market equilibrium
U
تعادل بازار
market demand
U
تقاضای بازار
market acceptance
U
پذیرش کالا توسط بازار
easty market
U
بازاراست تا
fair market
U
هفته بازار
domestic market
U
بازار داخلی
exchange market
U
بازار داد و ستد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com