English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
marching order [travel order] U دستور پیشروی [ارتش]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
to issue marching order U دستور پیشروی دادن [ارتش]
Other Matches
marching U پیش روی گام به گام شمشیرباز
marching U راهپیمایی کردن قدم رو کردن موزیک نظامی راهپیمایی
marching U راه رفتن
marching U تاختن بر
marching U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marching U قدم روکردن
marching U قدم رو
marching U قدم برداری
marching U گام نظامی
marching U موسیقی نظامی یا مارش
marching U سیر روش
marching U پیشروی
marching U ماه مارس راه پیمایی کردن
marching U راه پیمایی
marching orders U فرمان حرکت برای جنگ
marching fire U اتشهای هجومی
marching display U وسیله نمایش که حاوی بافر نمایش آخرین حروف وارد شده است
marching fire U تیر هجومی
drill marching U راهپیمایی تمرینی
forced marching U راه پیمایی اجباری
frog-marching U غوک واربردن
drill marching U تمرین پیاده روی
to the order of U بحواله کرد
by order of U حسب الامر
by order of U فرمان
order about U پیوسته پی فرمان فرستادن
order off U حکم خروج
in order that i may go U برای اینکه بروم
first order U مرتبه اول
in order that he may go U برای اینکه برود
in order that U برای اینکه
in order that U تا اینکه
in order U درست
in order U صحیح
in order U دایر
out of order U درهم برهم
out of order U نادرست
out of order U خراب
well-order U خوش ترتیب [ریاضی]
order [placed with somebody] U سفارش [ازطرف کسی]
order [placed with somebody] U دستور [ازطرف کسی]
in order to ... U تا [اینکه ]
in order to ... U برای [اینکه]
in order to <idiom> U اعتماد شخص را بدست آوردن
to order <idiom> U به ترتیب
out of order U از کار افتاده
re order U سفارش دوم باره
second order U مرتبه دوم
to the order of U به حواله کرد
to the order of U در وجه
In this order. In this way. U باین ترتیب
out of order <idiom> U کارنکردن
out of order <idiom> U برخلاف قانون ،نامناسب
order U فرمان نظم
order U مرتب کردن
order U حکم
order U سبک معماری
order U حواله
order U امر
order U دستور دادن سفارش
order U سفارش دادن
order U سفارش دادن تنظیم کردن
order U منظم کردن
order U دستورالعمل دستور
order U نظم
order U ترتیب انجام کار
order U ترتیب
order U دستور دادن
order U دستورعملیاتی
order U دستورالعمل
order U راسته
order U دستور
order U سفارش
order U ن
order U خرید سفارش خرید
order U پردازندهای که عملیات ریاضی و منط قی را کدگشایی کند و انجام میدهد مط ابق کد برنامه
order U حواله کرد حواله کردن دستور
order U شیوه
order U رتبه
order U دستور سفارش
order U سفارش دادن کالا یا جنس
order U کد عمل
order U نظم دادن
order U سفارش دادن دستور دادن
order U نظام معماری
order U مرتبه
purchase order U دستور خرید
second order conditions U شرایط مرتبه دوم
second order factor U عامل مرتبه دوم
short order U خوراکی که زود مهیا میشود
second order reaction U واکنش مرتبه دوم
route order U ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
purchase order U سفارش خرید
second order conditions U شرایط ثانوی
postal order U هزینهپستی
review order U لباس وتجهیزات و وسائل کامل
sort order U نظم ترتیب
route order U فرمان ستون راه رو
review order U لباس وتحملات سان
referral order U درخواست برای اماد غیرموجود یا جایگزین در انبار
reculaulation order U تنظیم محاسبه مجدد
public order U نظم عمومی
provisional order U دستور موقت اداری
order of magnitude U مرتبه بزرگی
order of fire U ترتیب احتراق موتور
order of fire U ترتیب توالی اتش
order of fire U روش تیراندازی
order of discharge U حکم برائت ذمه
order of discharge U حکم تصفیه
order of council U تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
order of battle U سازمان نیروهایا یکان
order of battle U ترتیب نیرو
order of bankruptcy U حکم ورشکستگی
order in council U تصویب نامه دولتی
order in council U تصمیم هیات مشاورین سلطنتی
order format U قالب سفارش
order format U قالب دستور
order form U نمونه سفارش نامه پر نکرده
order of matrix U مرتبه ماتریس
order of service U سوت داور بمعنای دستورسرویس دادن
processing of the order U انجام سفارش
probation order U دستور یا حکم تعلیق مجازات
post order U حواله پستی
place an order U سفارش دادن
phantom order U قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
payable to order U قابل پرداخت به حواله کرد
pay order U سندپرداخت حقوق
pay order U لیست پرداخت حقوق
partial order U ترتیب جزئی
partial order U پاره ترتیب
order time U زمان سفارش کالا
order off the field U حکم خروج
order of the day U دستور جلسه
order of the day U معادل agenda
order of the day U برنامه روزانه
order for goods U سفارش کالا
money order U حواله پستی وتلگرافی
money order U حواله پولی
money order U حواله
money order U دستور پرداخت
Ionic Order U [معماری یونی یا سبک بالشی از سبک های معماری کلاسیک در یونان و رم]
Gigantic Order U [شیوه ستون سازی توسکاری همراه با شیوه غول ستونی] [معماری]
Giant Order U شیوه غول ستونی [معماری]
German Order U سبک معماری آلمانی [نوعی از سبک معماری کرنتی قرن هجدهم انگلستان]
French Order U سبک معماری فرانسوی
Doric Order U سبک معماری دوریک
Orinthian Order U معماری کلاسیک [در یونان و رم]
Composite Order U [شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
Bassae Order U [معماری یونی یونان]
balustrade Order U ترتیب نرده ستون ها
Attic Order U ستون بندی آتنی
in order to prevent U برای جلوگیری کردن
in good order <adj.> U تروتمیز
Order theory U ترتیب جزئی [ریاضی]
Lattice [order] U شبکه [ریاضی]
Lattice [order] U توری [ترتیب] [ریاضی]
structure [first order] U ساختار [ریاضی]
to order somebody back U کسی را احضار کردن
to order somebody back U کسی را معزول کردن
to order somebody back U کسی را فراخواندن
in good order <adj.> U منظم
in good order <adj.> U مرتب
assemblage of Order U ستون بندی مختلط
arch order U [شیوه ی ستون بندی طاق]
American order U [سرستونی شبیه ستون کرنتی با برگ های کنگره ای
word order U ترتیب واژه ها
warning order U دستور اماده باش اعلام اماده باش
warning order U دستور اگهی
trial order U سفارش ازمایشی
transfer order U دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
transaction in order U معامله به قصد فرار از دین
transaction in order U liability avoid to
money order U حواله پول
to set in order U منظم کردن
to set in order U درست کردن
third order reaction U واکنش مرتبه سه
the line is out of order U سیم خراب است
the goods are on order U کالا را سفارش داده ایم
superior order U دستور مافوق
superior order U امر مافوق
word order U ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
work order U درخواست انجام کار حکم کار
work order U برگ کار
Agricultural Order U سرستون [سر ستون کرنتی با تومارهای پیچیده شده به شکل سر حیوانات یا آرایش برگ کنگره ای]
call-up order U دستور به خدمت [سربازی]
good order U خوش ترتیب [فلسفه]
pecking order <idiom> U راه ارتباط بایکدیگر
My stomach is out of order. U مزاجم مرتب کارنمی کند
Is your passport in order ? U آیا گذرنامه ات مرتب وآماده است ؟
To order a meal. U سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
In chronological order. U بترتیب تاریخ ( بطور مسلسل )
social order U سازمانوساختاراجتماعی
law and order U اطاعتازقانون
doric order U سبکمعمارییونانقدیم
corinthian order U ساختارقرمتی
points of order U اخطار نظامنامهای
point of order U اخطار نظامنامهای
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
order code U رمز دستور
high order U رتبه بالا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com