Perdic | manage | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی


Total search result: 22 (2 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
	manage U	اداره کردن
	manage U	گرداندن
	manage U	از پیش بردن
	manage U	اسب اموخته
	manage U	مستقیم یا تحت کنترل
	manage U	نگهداری کردن
	manage U	اداره کردن
	manage U	گرداندن

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	I can manage that. <idiom> U	من از پس این کار برمی آیم.
	I can manage that. <idiom> U	من از پس آن بر می آیم.
	I can manage, thank you. U	خودم از پسش برمی آیم، متشکرم.
	I can manage that. <idiom> U	خودم از پسش برمی آیم.
	manage to do it U	موفق بانجام ان شدن
	i cannot manage him U	حریف او نمیشوم
	manage grab U	در آشغال کاوش کردن
	stage manage U	اداره کردن
	stage manage U	کارگردانی کردن
	stage-manage U	اداره کردن
	stage-manage U	کارگردانی کردن
	manage a person U	حریف کسی شدن
	It appears questionable whether he will manage to do that. U	بحث برانگیز به نظر می رسد که آیا او موفق به انجام این کار بشود.
	I must make do with this low salary. I must somehow manage on this low salary. U	بااین حقوق کم باید بسازم

Recent search history

Forum search

There is no search result on forum.
more \| برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)