English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
main carburetor U کاربراتور اصلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
carburetor U کابوراتور
carburetor U سوختاما
carburetor U کربوراتور کاربوراتور
carburetor engine U موتور کاربراتوردار
atomizing carburetor U کاربراتور ذره ساز
carburetor float U شناور کاربراتور
carburetor jet U دهانه کاربراتور
carburetor tickler U پاک کننده لولههای کاربراتور
carburetor choke U ساسات
carburetor adjustment U تنظیم کاربراتور
spray carburetor U کاربراتور سوخت پاش
carburetor icing U کاهش ناگهانی دما و احتمالاایجاد بلورهای یخ در اثرکاهش فشار در لوله ونتوری
carburetor air U هوای کاربراتور
otto carburetor engine U موتور بنزینی
otto carburetor engine U اتوموتور
main U سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را سنکرون میکند
main U مجموعه دستوراتی که بخش اصلی برنامه را می سازند و از آنجا سایر توابع فراخوانی می شوند
main U بسیار مهم
with might and main U با تمام نیرو با همه توانایی
in the main U بطور کلی
in the main U بیشتر اصلا
in the main U اساسا
main U ورود به کاتالوگ که در آن اطلاعات مهم درباره موضوع وجود دارد
main U مهم
main U با اهمیت
main U دریا
main U کامل
main U مهم تمام
main <adj.> U اصلی
main U عمده
main U نیرومند
main U بزرگ تمام
main U بخشی از دستورات که بخش اصلی برنامه را تشکیل می دهند.
main U کامل شاه لوله
main U MAR با دستیابی سریع که محلهای آن به سرعت و مستقیما توسط CPU قابل آدرس دهی هستند
main U خط اصلی
main U مجموعه دستورات که پیاپی تکرار می شوند و عمل اصلی برنامه را انجام می دهند. این حلقه معمولا برای ورودی کاربر صبر میکند پیش از پردازش رویداد
main U ی تر راهنمایی میکند
main shaft U محور اصلی
main sewer U مجرای اصلی فاضلاب
main sewer U لوله اصلی
main spring U شاه فنر
main stage U طبقه اصلی
main memory U حافظه اصلی
main stage U عرشه اصلی
main signal U سیگنال اصلی
main stem U قسمت اصلی کانال
main topmast U دگلی که درست بالای دگل اصلی قرار دارد
main switch U کلید اصلی
main mast U دکل اصلی
main storage U حافظه اصلی
main storage U انباره اصلی
main stem U خط اصلی
main stem U راه اصلی جویبار
main menu U فهرست انتخاب اصلی
main oscillator U اسیلاتور اصلی
main patent U ثبت اصلی
main pipe U لوله اصلی
main members U قطعات اصلی
main pole U قطب اصلی
main port U بندر اصلی
main program U برنامه اصلی
main port U port principal
main port U ,
main nozzle U شیپوره یا نازل اصلی
main menu U منوی اصلی
main sequence U رشته اصلی
main sector U بخش اصلی
main score U نمره اصلی
main sail U بادبان اصلی
main routine U روال اصلی
main regulator U تنظیم کننده محور اصلی
main radio U اطاق اصلی بی سیم ناو
main motor U موتور اصلی
main port U refrencestation : syn
main unit U واحد اصلی
main store U حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
main drag <idiom> U مهمترین خیابان شهر
What is the main obstacle ? U مانع اصلی چیست ؟
To wonder from the main topic. U از مطلب اصلی دور افتادن
rising main U جنبشاصلی
main wheel U چرخاصلی
main vent U منقذاصلی
main tube U تیوپاصلی
main transformer U تغییردهندهاصلی
main diagonal U قطر اصلی [ریاضی]
main color U رنگ اصلی
main memory U حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
main store U حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
main memory U حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
main stripe U [خط یا نوار اصلی در فرش مانند خطوط طرح محلات]
main color U رنگ زمینه
main stand U تکیهگاهاصلی
main stalk U ساقهاصلی
main section U قسمتاصلی
main carriage U حاملاصلی
main clauses U رجوع شود به clause independent
main clause U رجوع شود به clause independent
the main army U بخش عمده ارتش
main yard U قسمتی از عرشه که بادبان اصلی در ان واقع است
main wire U سیم اصلی
main winding U سیم پیچی اصلی
main cleanout U تمیزکنندهاصلی
main duct U لولهاصلیآب
main parachute U چتراصلی
main mirror U آینهاصلی
main leg U پایهاصلی
main inlet U دهانهاصلی
main glider U غلتکاصلی
main fan U پروانهاصلی
main entrance U ورودیاصلی
main engines U موتورهایاصلی
main voltage U ولتاژ اصلی
main circuit U مدار اصلی
main battery U توپ اصلی ناو
main axis U محور اصلی
main attack U حمله اصلی
main attack U تلاش اصلی نیروها
main attack U تک اصلی
main armament U جنگ افزار اصلی تانک یاهواپیما یا ناو
main anode U اند اصلی
main battery U باطری اصلی
main beam U شاه تیر
main beam U شعاع اصلی
gas main U لوله اصلی گاز
main canal U کانال اصلی
main camshaft U میل بادامک اصلی
main cable U کابل اصلی
main busbar U شمش اصلی
main building U ساختمان اصلی
main body U عمده قوای کاروان دریایی نیروی اصلی تک
main body U عمده قوا
main amplifier U تقویت کننده اصلی
gas main U شاه لوله گاز
fire main U لوله اب اتش نشانی
main lines U کانال اصلی
main lines U نهر مادر
main lines U نهر اصلی
main line U خط اصلی
main line U کانال اصلی
main line U نهر مادر
main line U نهر اصلی
water main U لوله هادی اب
main lines U خط اصلی
main road U جاده اصلی
coup de main U حمله ناگهانی با تمام قوا
collecting main U شبکه دریافت
collecting main U شبکه جمع کننده
blast main U لوله دم
main roads U راه اصلی
main roads U جاده اصلی
main road U راه اصلی
water main U شاه لوله اب
main effort U تلاش اصلی
main current U اتصال سری
main deck U عرشه اصلی ناو
main field U میدان اصلی
main deck U پل اصلی
main discharge U تخلیه اصلی
main distribution U مقسم اصلی
main door U در اصلی
main drain U زهکش اصلی
main electrode U الکترود اصلی
main feed U تغذیه اصلی
main exciter U محرک اصلی
main office U مرکز اصلی
main exchange U مرکز اصلی
main drain U پمپ اصلی خن ناو
main effort U تلاش اصلی نیروها
main direction U جهت اصلی
main fire U سیستم اصلی اتش
main fire U سیستم تیراندازی اصلی
main column U ستون اصلی
main coil U بوبین اصلی
main gap U فاصله تخلیه اصلی
main coil U سیم پیچ اصلی
main guard U پست نگهبانی اصلی
main guard U نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
main shaft U میل چرخ
main current U جریان اصلی
main connection U اتصال اصلی
main gap U شکاف اصلی
main contact U کنتاکت اصلی
main contractor U پیمانکاردست اول
main contractor U مقاطعه کار اصلی
main fuse U فیوز اصلی
main frame U کامپیوتر بزرگ
The main road bears to the right. U این جاده اصلی به کمی راست [مورب در سمت راست] ادامه دارد.
What does Main Street think of this policy? U بازاریها و خانواده های متوسط چه نظری در باره این سیاستمداری دارند؟
main supply pipe U لولهمنبعاصلی
main drive motor U موتور محرکه اصلی
main junction box U جعبهمستقیم
main line program U بخشی از یک برنامه که ترتیب اجرای سایر واحدهای موجوددر برنامه را کنترل میکند
the main diagonal of a matrix U قطر اصلی یک ماتریس [ریاضی]
Take me to the main railway station! U مرا به ایستگاه اصلی راه آهن برسانید.
deviate from the main subject U از موضوع خارج شدن
main quantum number U عدد کوانتومی اصلی
main scope tube U مجرایاصلیهدف
main circuit vent U چرخهاصلیهواکش
main circuit breaker U قطبمداراصلی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com