Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 73 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
low warp loom
U
کارگاهبافندگیپیشپاافتاده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
high warp loom
U
تارهایطولیبافندگی
warp-weighd loom
U
دارهای وزنی
[این نوع دار در گذشته بیشتر بکار میرفته و در آن انتهای نخ های تار به وزنه های سنگی یا فلزی گره زده می شد.]
Other Matches
warp
U
نخ تار
[در طول بافت]
warp
U
تار
warp
U
طناب ریسمان
warp
U
منحرف کردن تاب برداشتن
warp
U
پیچ دادن
warp
U
تاب دادن
warp
U
ریسمان پیچ و تاب
warp
U
تاب دار کردن منحرف کردن
warp
U
تاب برداشتن
warp
U
جا به جا کردن ناو یا لنگر
warp and weft
U
تار و پود
word warp
U
فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
warp and woof
U
تار و پود
warp roller
U
غلتکتار
warp thread
U
تارشیاری
warp winder
U
چله دوان
warp and woof
U
پایه واساس
warp winder
U
چله پیچ
warp frame
U
قاب چله
thick warp
U
نخ تار کلفت
warp beam
U
سردار
[قالی]
warp beam
U
نورد بالا
warp beam
U
چوب افقی بالای دار
[قالی]
warp patterning
U
طراحی با تار
[گاه با استفاده از تارهای رنگی و یا تارهای با ظرافت متفاوت از تار جهت بوجود آمدن جلوه های متفاوت در فرش استفاده می شود.]
warp set
U
[تعداد تارها بر روی چله در واحدهای مشخص از سیستم اندازه گیری]
warp tension
U
کشش نخ های تار
[میزان کشیدگی نخ های چله در دار که یکنواختی آن در بوجود آمدن فرشی یکنواخت و صاف امری ضروری است.]
warp and woof
U
بنیان
the warp and ther woof
U
تاروپود
warp-loop fringe
U
ریشه حلقوی
[در قالی همدان]
loom
U
دستگاه بافندگی نساجی
loom
U
جولایی
loom
U
متلاطم شدن
loom
U
ازخلال ابریامه پدیدارشدن
loom
U
کارگاه بافندگی
loom
U
ازدور نمودارشدن
loom
U
بزرگ جلوه کردن رفعت
loom
U
بلندی
loom
U
جلوه گری ازدور
loom
U
پدیدارازخلال ابرها
loom
U
هاله فاردریایی
loom
U
دسته پارو
loom
U
قسمت میانی پارو
loom
U
هاله روشنایی
top of the loom
U
قسمت بالایی یا فوقانی دار
[قالی]
vertical loom
U
دار افقی
[قالی]
vertical loom
U
دار روستایی
[قالی]
vertical loom
U
دار عشایری
[قالی]
taut loom
U
چله سفت و منظم
raise of loom
U
بنا کردن دار قالی
raise of loom
U
بنا کردن دار قالی
raise of loom
U
برافراشتن
circular loom
U
نای عایق
hand loom
U
دستگاه بافندگی دستی
back of the loom
U
قسمت پشت دار
[قالی]
carpet loom
U
دار قالیبافی که بصورت افقی، ثابت و یا گردان تهیه می شود و شامل تیرک ها و پیج و مهره ها می شود
erection of loom
U
بر پا کردن دار قالی
[خصوصا در دار عمودی]
ground loom
U
دار زمینی
[قالی]
ground loom
U
دار عشایری
[قالی]
ground loom
U
دارهای قابل حمل
[قالی]
horizontal loom
U
دار افقی
[قالی]
horizontal loom
U
دار خوابیده
[قالی]
raise of loom
U
بالا بردن
power loom
U
ماشین بافندگی
[در بافت فرش های ماشینی از آن استفاده می شود.]
loom time
U
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
loom drawing
U
[نقشه فرش که بصورت تمام رنگی بر روی کاغذ شطرنجی رسم شود.]
Jacquard loom
U
ماشین بافندگی ژاکارد
[این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
horizontal loom
U
دار عشایری
[قالی]
horizontal loom
U
دار زمینی
[دار قالی]
connection of loom pieces
U
متصل کردن قطعات دار
[قالی]
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread
U
این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com