Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 159 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
loom drawing
U
[نقشه فرش که بصورت تمام رنگی بر روی کاغذ شطرنجی رسم شود.]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
loom
U
کارگاه بافندگی
loom
U
هاله روشنایی
loom
U
پدیدارازخلال ابرها
loom
U
جلوه گری ازدور
loom
U
بلندی
loom
U
ازدور نمودارشدن
loom
U
بزرگ جلوه کردن رفعت
loom
U
ازخلال ابریامه پدیدارشدن
loom
U
متلاطم شدن
loom
U
جولایی
loom
U
هاله فاردریایی
loom
U
دسته پارو
loom
U
دستگاه بافندگی نساجی
loom
U
قسمت میانی پارو
taut loom
U
چله سفت و منظم
Jacquard loom
U
ماشین بافندگی ژاکارد
[این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
loom time
U
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
power loom
U
ماشین بافندگی
[در بافت فرش های ماشینی از آن استفاده می شود.]
horizontal loom
U
دار افقی
[قالی]
raise of loom
U
برافراشتن
raise of loom
U
بنا کردن دار قالی
raise of loom
U
بنا کردن دار قالی
raise of loom
U
بالا بردن
horizontal loom
U
دار عشایری
[قالی]
vertical loom
U
دار عشایری
[قالی]
vertical loom
U
دار روستایی
[قالی]
vertical loom
U
دار افقی
[قالی]
hand loom
U
دستگاه بافندگی دستی
ground loom
U
دار عشایری
[قالی]
back of the loom
U
قسمت پشت دار
[قالی]
carpet loom
U
دار قالیبافی که بصورت افقی، ثابت و یا گردان تهیه می شود و شامل تیرک ها و پیج و مهره ها می شود
circular loom
U
نای عایق
ground loom
U
دارهای قابل حمل
[قالی]
top of the loom
U
قسمت بالایی یا فوقانی دار
[قالی]
erection of loom
U
بر پا کردن دار قالی
[خصوصا در دار عمودی]
ground loom
U
دار زمینی
[قالی]
horizontal loom
U
دار زمینی
[دار قالی]
horizontal loom
U
دار خوابیده
[قالی]
connection of loom pieces
U
متصل کردن قطعات دار
[قالی]
high warp loom
U
تارهایطولیبافندگی
low warp loom
U
کارگاهبافندگیپیشپاافتاده
warp-weighd loom
U
دارهای وزنی
[این نوع دار در گذشته بیشتر بکار میرفته و در آن انتهای نخ های تار به وزنه های سنگی یا فلزی گره زده می شد.]
drawing
U
نقشه کشی فرش
drawing
U
حدیده کردن
drawing
U
ترسیم
drawing
U
هنر طراحی تابلو نقاشی
drawing
U
رسم
drawing
U
نقشه کشی
drawing
U
قرعه کشی
drawing
U
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawing
U
کشیدن
drawing
U
رسم کردن
drawing
U
رسم فنی
drawing
U
طرح
drawing
U
نقشه
drawing
U
نقشه کارگاهی
method of drawing up
U
طرز تنظیم
mechanical drawing
U
ترسیم مکانیکی
instrumental drawing
U
نقشه کشی با اسباب
pen drawing
U
سیاهقلم
fair drawing
U
طرح مناسب برای چاپ و تکثیر
mirror drawing
U
نقاشی از ایینه
fair drawing
U
تصویر مناسب
engineering drawing
U
طراحی و نقشه کشی مهندسی
dy drawing lots
U
استقراع
dy drawing lots
U
قرعه کشیدن
dy drawing lots
U
به طریق قرعه
drawing tools
U
خط و رسم آزاد است
drawing tools
U
مجموعه توابع در برنامه نقاشی که به کاربر امکان رسم میدهد. و به صورت نشانه هایی در میله ابزار فاهر میشود و شامل رسم دایره
drawing table
U
میز نقشه کشی
pen drawing
U
تصویر خطی تصویر مدادی
pencil drawing
U
تصویر مدادی
workshop drawing
U
رسم کارگاهی
working drawing
U
طرح ونقشه کار
work drawing
U
نقشه یاتفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
wash drawing
U
ابرنگ سیاه
three view drawing
U
رسم فنی با سه نما
tabular drawing
U
نقشه شیب
structural drawing
U
نقشه ساختمانی
special drawing right
U
حق برداشت مخصوص
shop drawing
U
نقشه یا تفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
sectional drawing
U
رسم مقطعی
sectional drawing
U
رسم برشی
revised drawing
U
رسم اصلاح شده
revised drawing
U
رسم تجدید نظر شده
pencil drawing
U
طرح مدادی
special drawing right
U
حق برداشت ویژه
drawing board
U
میز نقشه کشی
component drawing
U
رسم قطعات
computer drawing
U
ترسیم کامپیوتری
deep drawing
U
کشش عمیق
detail drawing
U
نقشه تفصیلی
detail drawing
U
نقشه جزئیات
detail drawing
U
نقشه ریزه کاری
detail drawing
U
رسم فرعی در یک نقشه که جزئیاتی از ان را در برمیگیرد
detail drawing
U
رسم جزئیات
detail drawing
U
نقشه کشی جزئیات
fine drawing
U
رفوگری
drawing bench
U
میز رسم
drawing blick
U
حلقه کشش
drawing blick
U
کشش
component drawing
U
رسم جزیی
line drawing
U
نقاشی با مداد وقلم
drawing board
U
تخته رسم
drawing boards
U
میز نقشه کشی
drawing boards
U
تخته رسم
drawing pin
U
پونز
line drawing
U
خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
line drawing
U
رسم مدادی
line drawing
U
ترسیم خطی
drawing room
U
اطاق پذیرایی
drawing room
U
سالن پذیرایی
drawing rooms
U
اطاق پذیرایی
drawing rooms
U
سالن پذیرایی
art of drawing
U
هنر ترسیم رسم
breakdown drawing
U
رسم پرسپکتیوی برای نمایش قطعات بصورت جدا از هم
drawing card
U
چیز جالب توجه
drawing card
U
موجب جلب توجه
drawing key
U
کپیه نقاشی
drawing ink
U
مرکب رسم
drawing instrument
U
وسایل نقشه کشی
drawing instrument
U
وسایل رسم فنی
drawing office
U
دفتر طراحی
drawing office
U
دفتر نقشه کشی
drawing key
U
طرح اولیه
drawing mill
U
دستگاه نورد کششی
drawing materials
U
لوازم نقشه کشی
drawing materials
U
مواد اولیه نقشه کشی
drawing lines
U
خط کشی
drawing pen
U
قلم رسم
drawing press
U
پرس کششی
drawing set
U
دستگاه نقشه کشی
drawing card
U
جالب
drawing quality
U
کیفیت کشش
drawing curve
U
شابلون دایره و منحنی
drawing device
U
دستگاه ترسیمه
drawing lots
U
قرعه کشی
drawing program
U
نرم افزار طراحی و رسم روی صفحه توسط کاربر
drawing die
U
ماتریس کششی
drawing die
U
حدیده کششی
drawing goniometer
U
نقاله رسم
drawing hand
U
دستی که زه را می کشد
cold drawing bench
U
میز سردکشی
ingot drawing crane
U
جراثقال کشش شمش
cold drawing die
U
حدیده
special drawing rights
U
این اصطلاحات شامل افزودن قدرت وام دهی صندوق وافزایش میعان پولی جهان در این زمینه بوده است
shop or work drawing
U
نقشه در حین انجام کار
back to the drawing board
<idiom>
U
کاری را از اول شروع کردن
deep drawing test
U
ازمایش کاسگری
pattern construction drawing
U
الگوی نقشههای ساختمانی
outline assembly drawing
U
نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
special drawing rights
U
حق برداشت ویژه
cold drawing die
U
سردکشی
Back to the drawing board
<idiom>
U
[زمانی که کاری با شکست روبرو میشود و دوباره باید از اول شروع کرد]
By trying to live like a king one ends by drawing .
<proverb>
U
آخر شاه منشى کاه کشى است .
double action drawing press
U
پرس کششی دوکاره
frank drawing completion test
U
ازمون تکمیل نقاشی فرانک
double action cam drawing press
U
پرس کششی دو واکنشی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com