English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 117 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lip read U لب خواندن
lip read U کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
lip-read U لب خواندن
lip-read U کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
read U قرائت کردن
read U خواندن
read U بازخواندن
read U تعبیر کردن
read U استنباط کردن
read U رسانه ذخیره سازی که قابل خواندن و نوشتن است
read U عملیات خواندن که در آن داده ذخیره شده پس از بازیابی پک میشود
read U سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read U مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read U خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
read U گیرندهای که سیگنالهای ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی مغناطیسی را می خواند و به حالت الکتریکی اصلی تبدیل میکند
read U وسیله یا مداری که داده ذخیره شده آن قابل تغییر نیست
read U بیت مشخصات فایل که وقتی تنظیم شود. مانع نوشتن داده جدید روی فایل یا ویرایش محتوای آن میشود
read U وسیله حافظه که در هنگام تولید داده روی آن نوشته شده بود و محتوای آن فقط قابل خواندن است
read U تعداد بایتها که خواننده در زمان مشخص می خواند
read U کانال حمل داده که در دو جهت حرکت میکند
read U ترتیب رویدادها برای ذخیره و بازیابی داده
read U گیرندهای که میتواند داده از سطح رسانه ذخیره سازی مغناطیسی مثل فالاپی دیسک بخواند یا بنویسد
read U بازیابی داده از رسانه ذخیره سازی
read U 1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
read U اسکن کردن متن چاپ شده
well read U اهل مطالعه و تحقیق
well read U با اطلاع
well-read U اهل مطالعه و تحقیق
well-read U با اطلاع
sight read U بدون مطالعه قبلی خواندن
sight read U بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight read U فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
sight-read U بدون مطالعه قبلی خواندن
sight-read U بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-read U فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
reed or read U شیر دادن
backward read U یک نوع مشخصه موجود دربعضی از سیستمهای نوارمغناطیسی که در ان واحدهای نوار مغناطیسی باحرکت در جهت معکوس می توانند داده ها را به حافظه کامپیوتر منتقل کنند
commonly read paper U روزنامه کثیر الانتشار
control read only memory U حافظه فقط خواندنی کنترلی
deep read U بسیار خوانده
deep read U با اطلاع
destructive read U خواندن مخرب
destructive read out U بازخوانی مخرب
digital read out U نمایش داده ها توسط الات دقیق بصورت دیجیتالی و نه توسط حرکت عقربه روی صفحه مدرج
direct read after write U خواندن مستقیم پس از نوشتن
electrically erasable read only memory U حافظه الکترونیکی پاک شدنی فقط خواندنی
erasable programmable read only memory U eprom
fusible read only memory U MORP که از ماتریسی از اتصالات موجود تشکیل شده که به طور انتخابی به برنامه وصل می شوند
he can read the sky U ستاره شناس است
he cannot read or write U خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
he could read the future U خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
he read other than distinctly U شمرده نخواند
he read other than distinctly U همه جورخوانده جز شمرده
i had a quiet read U فرصت پیدا کردم
i had a quiet read U که باارامش چیز بخوانم
i read him to sleep U برایش خواندم تا خوابش برد انقدر خواندم تا خوابش برد
nondestructive read U خواندن غیرمخرب
programmable read only memory U حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
read head U نوک خواندن
read head U نوک خواننده
read head U هد خواندن راس خواندن
read in U ارسالی داده از منبع خارجی به کامپیوتر اصلی
read ink U ink nonreflective
read mostly memory U حافظه بیشتر خواندنی
read only U تنها خواندنی
read only U فقط خواندنی
read only memory U حافظه فقط خواندنی
read only storage U انباره فقط خواندنی
read out U بازخوانی
read pulse U تپش خواندن
read restore cycle U چرخه خواندن و ترمیم
read strobe U بارقه خواندن
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
read write cycle U چرخه خواندن و نوشتن
read write head U نوک خواندن و نوشتن
read write privilege U امتیاز خواندن- نوشتن
read/write U خواندن- نوشتن
read/write file U فایل خواندنی / نوشتنی
read/write head U نوک خواندن / نوشتن
read/write head U هدخواندن- نوشتن
read/write memory U حافظه خواندنی / نوشتنی
scatter read U دستیابی وخواندن داده ذخیره شده در محلهای مختلف
scatter read U پراکنده خوانی
scatter read gather write U خواندن توزیعی و نوشتن تجمعی
the bill was read for the first time U شور اول لایحه تمام شد
to read a book U کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
to read between the lines U معنی پوشیده نوشته یا سخنی را دریافتن
to read off U از روی چیزی خواندن بلندخواندن
to read one a lecture U کسیرا سرزنش کردن
to read one a lesson U کسیرا اندرزدادن
to read one a lesson U بکسی نصیحت کردن
to read out U بلند خواندن
to read people's hands U کف بینی کردن
to read too much into U تفسیر ناموجه کردن
write once read many U یکبار نویس
write once read many U چند بار بازیاب
write once read many U چند باربخوان
read-only memory (ROM) module U خواندنحافظه
He has read the book from cover to cover . U کتاب رااز اول تا آخر خوانده است
Read out the letter. Read the letter aloud. U نامه را بلند بخوان
He can neither read nor write. U نه می تواند بخواند نه بنویسد
To read someone s mind (thoughts). U فکر کسی را خواندن
Other Matches
to read over something U چیزی را از اول تا آخر خواندن
to read through something U چیزی را از اول تا آخر خواندن
to read through something U چیزی را کاملا خواندن
Read me right ... U من را درست درک بکن ...
to read over something U چیزی را کاملا خواندن
I read through the letter. U من این نامه را کاملا میخوانم.
to sight-read something U از روی ورقه [نت موسیقی] آلت موسیقی بازی کردن
to read wrong U اشتباه [ی] خواندن
read between the lines <idiom> U پیدا کردن مفهوم ضمنی
Read the story U فرم تریو
I premise that you did read this article. U من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
I assume that you did read this article. U من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
Every one is supposed to know to read and write . U فرض بر اینست که هر کس خواندن ونوشتن را می داند
read the riot act <idiom> U به کسی هشدار دادن
the heart's letter is read in the eyes <proverb> U رنگ رخساره نشان می دهد از سر ضمیر
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com