Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 110 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lion share
U
بزرگترین یا بهترین بخش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
lion's share
U
بخش عمده
lion's share
U
بزرگترین سهم
lion's share
U
همهی چیزی
lion's share
U
تمام
Other Matches
lion
U
هژبر
lion
U
[حکاکی سر شیر در معماری کلاسیک بخصوص در کتیبه ها]
he never saw a lion
U
او هرگز شیر ندیده است
the lion said
U
شیر گفت
lion
U
شیر
lion
U
شیر نر
lion
U
برج اسد
he has never seen a lion
U
او هرگز شیر ندیده است
ant lion
U
اسیابانک
sea lion
U
خوک دریایی یالدار
lion mouth
U
جا یا وضع خطر ناک
lion hearted
U
شیر دل
lion skin
U
دلیری بخود بسته
lion's provider
U
شغال
lion heart
U
مواد فلزی که درنتیجه قال کردن معدن بدست می ایدوتااندازهای ناپاک است
lion passant
U
شیردستبلند
as brave as a lion
<idiom>
U
مثل شیر
[شجاع]
lion rug
U
فرش شیری
[این طرح بیشتر مربوط به استان فارس و عشایر آن منطقه بوده و گاه در طرح از شتر و یا حیوانات دیگر نیز استفاده می شود.]
yong lion
U
شیر جوان
yong lion
U
جویای نام
Leo the Lion (July 23)
U
شیر
An ass in the guise of a lion.
U
خر درپوست شیر
jump into the lion's mouth
<idiom>
U
خود را توی دهان افعی انداختن
the red lion & sun
U
شیروخورشیدسرخ
Wake not a sleeping lion .
<proverb>
U
شیر خفته را بیدار نکن.
To behave ( act ) like a ruffian. To beard the lion in his den .
U
لوطی بازی درآوردن
share
[in]
U
شرکت
[سهم]
[در]
What about my share?
U
پس حق من چه شد ؟
to share out
U
بخش کردن
share-out
U
سهمبندیشده
share
U
دانگ
to share out
U
تقسیم کردن
share
U
سهم
share
U
شرکت داشتن در سهم بردن
share
U
فایل ذخیره شده که توسط بیش از یک کاربر یا سیستم قابل دستیابی است
share
U
پوشه فایل ها روی دیسک درایوکامپیوتر محلی که قابل استفاده
share
U
توسط کاربران دیگر شبکه است
share
U
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
share
U
سیستم عامل شبکه که به منابع کلمه رمز نسبت میدهد به جای اینکه شماره کاربران را تنظیم کند تا دستیابی محدود شود
share
U
فرض
share
U
تقسیم کردن
share
U
حصه
share
U
بخش
share
U
بخش کردن
share
U
تسهیم کردن
share
U
سهم بردن
share
U
بهره قسمت
share
U
قیچی کردن
share
U
استفاده از کامپیوتر یا رسانههای جانبی توسط بیش از یک شخص یا سیستم
share
U
دایرکتوری
share
U
باس مورد استفاده
share
U
سیستمی که یک وسیله جانبی یا رسانه ذخیره سازی پشتیبان یا منابع دیگر توسط چندین کاربر استفاده میشود
share
U
برای آدرس و ارسال داده بین CPU و رسانه جانبی
share
U
یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
share
U
پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
share
U
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
share
U
IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
share
U
حافظهای که با بیش از یک CPV قابل دستیابی باشد
share
U
که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
earnings per share
U
درامد هر سهم
share certificate
U
گواهی مالکیت سهام
deferred share
U
سهام موجل
capital share
U
سهم سرمایهای
time-share
U
استفادهازسیستماشتراکزمانیبرایتعطیلات
bearer share
U
سهم بی نام
to have your share of something
[negative]
U
چیزی
[بدی]
را گرفتن
to have your share of something
[negative]
U
چیزی
[بدی]
را اجبارا تحمل کردن
[باران یا سرزنش]
Please let me take a share in the expenses.
U
اجازه بدهید منهم قسمتی از هزینه را بدهم
non registered share
U
سهم بی نام
apple share
U
اپل شر
appointed share
U
سهم مفروز
This is your share ( portion ) .
U
این قسمت ( سهم) شماست
appointed share
U
حصه مفروز
wage share
U
سهم مزد
share holder
U
دارنده سهام صاحب سهام
share holder
U
سهامدار
share cropper
U
زارع سهم گیر
share cropper
U
مستاجر
share cropper
U
زارع
privileged share
U
سهم ممتاز
registered share
U
سهم با نام
ordinary share
U
سهام معمولی
share holding
U
سرمایه گذاری در سهام
share in cash
U
سهم نقدی
market share
U
سهم بازار
non cash share
U
سهم غیر نقدی
undivided share
U
حصه مشاع
share warrant
U
گواهینامه سهام
share of inheritance
U
سهم الارث
share list
U
صورت بهای سهام شرکتها
deferred share
U
سهامی که دارندگان ان پس از تقسیم سود سهام بین دارندگان سهام عادی باقیمانده سهام را طبق مفاد اساسنامه وشرکتنامه دریافت می دارند
ordinary share
U
سهام عادی
to be of
[or share]
the same view
[or opinion]
U
هم عقیده بودن
paid in cash share
U
سهام نقدا" پرداخت شده
quota share treaty
U
قرار سهمیه بندی
to hold a share in a business
U
در شرکتی سهمی داشتن
fixed share of an heir
U
فرض در ارث
One-hundred Share Index
U
شاخصقیمتهایسهام
break in share prices
U
کاهش قیمت سهام
We didnt get a share (acut).
U
به ما چیزی نرسید
Of this amount Europe's share is 20 percent.
U
از این مقدار ۲۰ درصد مال اروپا است.
Financial Times Share Index
U
شاخصقیمتهایسهام
general meeting of share holders
U
مجمع عمومی صاحبان سهام
share of stock
[American English]
U
سهم
[اقتصاد]
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work!
U
من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com