English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
limiting operation U عملیات محدودکننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
limiting U محدود
limiting U مقید
limiting U معین
limiting U منحصرکننده
limiting value U ارزش نهایی
limiting factor U عامل محدود کننده
limiting frequency U بسامد حدی
limiting voltage U ولتاژ مرزی
limiting velocity U بیشترین سرعت هواپیما تحت زاویه معین نسبت به افق
limiting speed U بیشترین سرعت نسبی فاهری هواپیمایی با شکل معین
limiting size U اندازه محدود
limiting speed U سرعت محدود
limiting factor U عامل محدودکننده
limiting ionic conductance U رسانایی یونی حد
limiting equivalent conductance U رسانایی اکی والان حد
limiting viscosity number U گرانروی ذاتی
grid current limiting U محدود کردن جریان شبکه
current limiting reactor U پیچک کاهنده
limiting ionic mobility U تحرک یونی حد
one way only operation U عملکرد فقط یک طرفه
either way operation U ارسال داده در یک جهت روی کانال دوجهته
come into operation U قابل اجرا شدن
to come into operation U قانون شدن
to come into operation U قانونی درست شدن
co-operation U همکاری مشترک
co-operation U کار مشترک
operation U کارکرد
to come into operation U قابل اجراشدن
to come into operation U بکار افتادن
to come into operation U دایر شدن
to come into operation U قابل اجرا شدن
or operation U عمل یا
operation immediate U اقدام سریع
one way only operation U عملکردتنها یک طرفه
not operation U عمل نفی
not operation U عمل نقض
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
to come into operation U کاربرد پذیر شدن
operation U بخشی از حلقه ماشین در حین اجرای دستور
operation U آزمایش هایی برای برنامه و آمادگی داده را بررسی می کنند
operation U درستور العمل ریاضی که بر روی داده انجام میشود
operation U دستوری که نیاز به آدرس کردن اش نداشته باشد
operation U ترتیب ای که عملیات دستور انجام می شوند
operation U عمل کردن
operation U عملیات
operation U 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
operation U فرآیندی که روی بلاکی از داده انجام میشود
operation U عمل جراحی
operation U سخت افزار مبدل دستور که ماشین
operation U به اجرا
operation U کارکردن با یک وسیله
operation U به کارانداختن
operation U بخشی از دستور کد ماشین که عملی باید انجام شود را مشخص میکند
operation U عمل منط قی که از دو ورودی یک خروجی تولید میکند
operation U بخشی از دستور زبان اسمبلی که حاوی نشانههای کد اجرا باشد
operation U دستور بعدی برای اجرا را می خوانند
operation U عملیاتی که عملوندهای لازم را از حافظه دریافت می کنند. عملیات را انجام می دهند و نتیجه را برمی گردانند به حافظه
operation U عملی منط قی روی تعداد عملوند مربوط به قوانین جبربول
operation U مدت زمانی که عملیات باید حلقه اجرا را طی کند
operation U گردش جنبش
operation U اداره
operation U کار
operation U عمل
operation U کار کردن
operation U عملکرد
operation U دستور برنامه که کاری انجام نمیدهد
operation U ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
operation U بهره برداری
operation U گردش
operation U عمل جراحی عمل
operation U گرداندن
operation U وابسته به عمل عملکرد
operation decoder U عمل شناس
nature of the operation U ماهیت عملیات
operation overlay U کالک عملیات
operation order U دستورعملیات
operation order U دستور عملیاتی
operation map U نقشه عملیاتی
operation of contract U نفوذ قرارداد
operation map U نقشه عملیات
operation manager U مدیر عملیات
operation overlay U کالک عملیاتی
operation decoder U عمل گشا
operation code U رمز عمل
operation code U کد عملیاتی
online operation U عمل درون خطی
operation analysis U تحلیل عملکرد
operation analysis U عمل کاوی
operation annexes U پیوستهای عملیاتی
operation center U مرکز عملیات
on line operation U عمل درون خطی
on line operation U عملکرد درون خطی
offline operation U عمل برون خطی
operation code U رمزالعمل
off line operation U عملکرد برون خطی
nonidentity operation U عمل ناهمانی
no operation instruction U دستور برنامه نویسی که کاری انجام نمیدهد
no address operation U دستویر که نیازی به آدرس در خود ندارد
no operation instruction U OPERATION NO
one step operation U عمل تک مرحله
pseudo operation U شبه عمل
unary operation U عملیات محاسبه روی یک عملوند مثل عمل منط قی NOT
unary operation U عمل یگانی
two way simultaneous operation U عملکرد همزمان دو طرفه
two way alternate operation U عملکرد متناوب دو طرفه عملکرد جانشین دوگانه
transformer operation U عملکرد یا طرزکارترانسفورماتور
transfer operation U عمل انتقال
the machine is in operation U ماشین در گردش است ماشین دایر است
the four fundamental operation U چهارعمل اصلی
the breathing operation U کاردم زدن عمل تنفس
unattended operation U عملکرد بی مراقب
unattended operation U سیستمی که بدون نیاز به اپراتور یا شخص دیگر برای بررسی کار میکند
to put something into operation U دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی]
binary operation U عمل دوتایی [ریاضی]
Operation room. U اتاق عمل ( بیمارستان )
A surgical operation . U عمل جراحی
operation keys U کلیدهایعملیات
unattended operation U عملکردبی مراقب
unattended operation U هملکرد مراقبت نشده
telephone operation U طرز کار تلفن کار تلفن
telephone operation U عملکرد تلفن
synchronous operation U عملیات همزمان
pseudo operation U عملواره
privieged operation U عمل ممتاز
point operation U عمل نقطهای
parallel operation U عملیات موازی
parallel operation U عملکرد موازی
parallel operation U عمل موازی
operation research U تحقیق درعملیات
operation research U پژوهش عملیاتی
ready for operation U اماده کار
synchronous operation U عمل همگام
symmetry operation U عمل تقارن
surgical operation U دست کاری
surgical operation U عمل جراحی
string operation U عملکردرشتهای
string operation U عملیات رشتهای
serial operation U عملیات سری
serial operation U عمل نوبتی
revenue operation U عملکرد
rescue operation U عملیات نجات
nand operation U عمل نقیض و
emergency operation U بهره برداری اضطراری
cycle of operation U دوره عمل سلاح
conversational operation U عملیات محاورهای
contouring operation U فرم کاری
contouring operation U کار فرم دهی
continous operation U کار دائمی
autonomous operation U عملیات مستقل
concurrent operation U عملکرد همزمان
concept of operation U تدبیر عملیاتی
cycle of operation U جریان عمل جنگ افزار
dagger operation U عمل خنجری
dyadic operation U عملکرد دوتایی
continous operation U عملکرد پایدار
dyadic operation U عمل دودویی با استفاده از دو عملوند دودویی
dyadic operation U عمل دوتایی
duplex operation U کارکرد یا عملکرد دوبل مکالمه تلفنی دو طرفه
dual operation U عمل همزاد
destructive operation U عملیات مخرب
autonomous operation U عملیات ازاد
computer operation U عملیات کامپیوتر
computer operation U عملکرد کامپیوتری
boolean operation U عمل منط قی روی فقط یک کلمه مثل " NOT ". نقیض
boolean operation U عمل بولی
boostrap operation U عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
block operation U عملیات بلوک
binary operation U عملکرد دودوئی
binary operation U عمل دودوئی
base operation U عملیات پایگاهی
binary operation U عمل دودویی
boolean operation U جدول نمایش دو کلمه دودویی عملوند عمل و نتیجه
boolean operation U عمل منط قی که از دو کلمه یک نتیجه ایجاد میکند مثال " و "
component operation U عناصر عملیاتی
cesarian operation U عمل بچه دراوردن ازغیرمجرای طبیعی
auxiliary operation U عمل کمکی
auxiliary operation U عملیات کمکی عملکرد کمکی
boolean operation U عمل منط قی روی چند عملوند با استفاده از قوانین جبر بول
boolean operation U عملگر منط قی مثل " و" و " یا " و...
boolean operation U کلمه دودویی که در آن هر بیت نشان دهنده درست یا نادرست است با استفاده از اعداد 0 و 1
boolean operation U یکی از دو مقدار ممکن درست یا نادرست
bi conditional operation U عمل دوشرطی
emergency operation U کارکرد
n ary operation U عمل N تاییN
area of operation U منطقه عملیات
manual operation U عملیات دستی
manual operation U عمل دستی
majority operation U عمل اکثریت
arithmetic operation U عملیات حسابی
arithmetic operation U عمل ریاضی
arithmetic operation U عمل حسابی
logical operation U عملکرد منطقی
logical operation U عمل منطقی
amphibious operation U عملیات اب خاکی
method of operation U روش کار
n adic operation U عمل N تاییN
multijob operation U عملیات چند کاره
monadic operation U عملکرد یگانه
monadic operation U عملکرد تکین
molding operation U قالب کاری
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com