English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 137 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
larval stage U مرحله کرمی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
larval U لیسهای
larval U مربوط به کرم حشره یا نوزادحشره
stage U نیمکت اویزان
stage U اشکوب
not stage U مدار یا جزئی در یک سیستم لاجیک که وجود یا عدم وجودخروجی برعکس حالت ورودی و یا نقیض ان میباشد
stage U مراحل مختلف یک موشک
stage U درجه مرحله
stage U سکو
at this stage <adv.> U درحال حاضر [عجالتا] [اکنون ] [فعلا]
stage U مقام
to go on the stage U بازیگرشدن
to go on the stage U اکترشدن
zero stage U طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
first stage U مرحلهاول
second stage U مرحلهدوم
third stage U مرحلهسوم
stage U یکی از چند نقط ه در یک فرآیند
stage U اسکان دادن
stage U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stage U چوب بست
to go on stage U وارد صحنه [نمایش] شدن
behind the stage <adj.> <adv.> U خصوصی [اصطلاح مجازی]
stage U در صحنه فاهرشدن
stage U قراردادن اتومبیل در خط اغاز
behind the stage <adj.> <adv.> U محرمانه [اصطلاح مجازی]
stage U صحنه نمایش
stage U پرده گاه مرحله
stage U صحنه
stage U مرحله
stage U مرحله دار شدن اشکوب
stage U طبقه
stage U پایه وهله
stage U منزل
to put on the stage U بمعرض نمایش گذاشتن نمایش دادن
this play does not stage well U این داستان خوب در نمایش در نمیاید
termination stage U مرحله پایانی
stage set U تعویض سن
stage set U تنظیم صحنه برای ایفای نقش معینی از نمایش
stage race U مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
stage payments U پرداختهای مرحلهای پرداختهای که در چند مرحله صورت میگیرد
stage fever U کرم بازیگری یا اکتری
output stage U مرحله خروجی
phallic stage U مرحله التی
quick stage U ان مرحله ازابستنی که زن جنبش بچه رادرزهدان خودحس میکند
single stage U یک طبقهای
single stage U یک طبقه
stage coach U دلیجان
stage craft U فن درست کردن نمایش
stage direction U کاگردانی
stage director U مدیر نمایش
turbine stage U طبقه توربین
two stage experiment U ازمایش دو مرحلهای
stage clip U سطحنمایش
stage curtain U پردهنمایش
speed stage U مرحله سرعت
centre-stage U شرائطبسیار حساسو مهم
landing stage U حملباقایق
To appear on the scene (stage). U روی صحنه ظاهر شدن
At that point [stage] , ... U وقتی که موقعش رسید...
at the rear of the stage <adj.> <adv.> U پشت پرده نمایش [مخصوص اطاق رخت کن]
regulator first stage U صفحهنمایشنخستینرگلاتور
two stage sampling U نمونه گیری دو مرحلهای
at the rear of the stage <adj.> <adv.> U در پس پرده
stage doors U در عقب صحنه
stage whisper U نجوای روی صحنه
stage whispers U نجوای روی صحنه
stage-struck U عاشق هنرپیشگی و صحنهی نمایش
stage-struck U شیفتهی بازیگری
mechanical stage U پایهمکانیکی
speed stage U سطح سرعت
stage manager U کارگردان نمایش
stage fright U صحنه هراسی
anal stage U مرحله مقعدی
buffer stage U مرحله میانگیر
killer stage U صافی رنگ
converter stage U طبقه مبدل
developmental stage U مرحله تکوینی
developmental stage U مرحله پیشرفت
differential stage U مرحله تفاضلی
energy stage U لایه انرژی
first audio stage U مرحله صوتی نخست
flood stage U تراز بحرانی طغیان
stage direction U مدیریت
stage fright U وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
stage manager U مدیر نمایش
stage managers U مدیر نمایش
stage managers U کارگردان نمایش
stage manage U اداره کردن
stage manage U کارگردانی کردن
stage-manage U اداره کردن
stage-manage U کارگردانی کردن
stage-managed U اداره کردن
stage-managed U کارگردانی کردن
stage-manages U اداره کردن
stage-manages U کارگردانی کردن
stage-managing U اداره کردن
stage-managing U کارگردانی کردن
impluse stage U طبقه فشار مستقیم
multi stage U چند مرحلهای
modulator stage U طبقه مدولاسیون
stage door U در عقب صحنه
mixer stage U طبقه مخلوط کننده
main stage U عرشه اصلی
main stage U طبقه اصلی
macro stage U مرحله کلان
multi stage U چند طبقه
input stage U طبقه اولیه
input stage U طبقه ورودی
oral stage U مرحله دهانی
oedipal stage U مرحله ادیپی
initial stage U طبقه نخستین
multi stage amplifier U تقویت کننده چند طبقه
multi stage amplifier U امپلی فایر چند طبقه
frequency divider stage U طبقه مقسم فرکانس
multi stage production U تولید چند مرحلهای
multi stage sampling U نمونه گیری چند مرحلهای
multi stage scaffolding U داربست چند طبقه
power amplifier stage U مرحله فزون ساز توان
push pull stage U طبقه پوش- پول
power output stage U طبقه خروجی
It was stage –managed . It was trumped up. U صحنه سازی بود
high pressure stage U طبقه فشار قوی
two stage least squares method U روش حداقل مربعات دومرحلهای
intermediate frequency stage U طبقه ی فرکانس میانی
low power stage U طبقه کم قدرت
three stage least squares method U روش حداقل مربعات سه مرحلهای برای تخمین پارامترهای معادلات همزمانی در اقتصاد سنجی
mechanical stage control U کنترلپایهمکانیکی
multi stage press U پرس چند طبقه
anal retentive stage U مرحله مقعدی ضبطی
anal expulsive stage U مرحله مقعدی دفعی
To stage political demonstrations. U تظاهرات سیاسی برپاکردناسلااهل تظاهر نیستم
two stage least squares method U برای تخمین پارامترها در اقتصادسنجی
multi stage experiment U ازمایش چند مرحلهای
bed building stage of river U تراز سطح متوسط اب رودخانه
Stage party ( films , movies ) . U میهمانی ( فیلمهای ) مردانه
The stage was bare but for [save for] a couple of chairs. U صحنه نمایش به استثنای چند تا صندلی لخت بود.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com