Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
landing gear
U
چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
landing gear
U
عراده هواپیما وسایل فرود امدن
landing gear
U
ارابه فرود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
divided landing gear
U
ارابه فرود ثابت که هیچ محور افقی بین چرخهای ان وجود ندارد
front landing gear
U
ترمزجلوییفرود
main landing gear
U
ترمزاصلیفرود
nose landing gear
U
ترمزفروددماغه
Other Matches
landing
U
پاگرد
landing
U
فرود ژیمناست به زمین
landing
U
فرود
[هواپیما یا موشک]
landing
U
اسکله
landing
U
نشستن هواپیما
landing
U
پیاده شدن به ساحل فرود هواپیما
landing
U
فرود
landing
U
ورود بخشکی
landing
U
فرودگاه هواپیما
landing
U
بزمین نشستن هواپیما
landing
U
پاگردان
landing
U
ورود به خشکی
landing net
U
تور ماهیگیری با دسته کوتاه یا بلند, دامی که باماهیهای بزرگ راباان به خشکی میکشند
landing order
U
دستورتخلیه بار
chinese landing
U
پهلو گرفتن به سبک چینی
landing order
U
اجازه تخلیه بار
landing weight
U
وزن با هنگام تخلیه
landing party
U
گروه اب خاکی
landing mat
U
باندفرود تعجیلی
conventional take off and landing
U
هواپیمایی با نشست وبرخاست معمولی
landing weight
U
وزن فرود
landing party
U
گروه پیاده شونده به ساحل تیم فرود
landing place
U
فرودگاه اسکله
landing spot
U
نقطه فرود
landing threshold
U
استانه فرود اب خاکی
landing slab
U
تاوه پاگرد
landing threshold
U
نقطه شروع عملیات اب خاکی
landing vehicle
U
خود روشنی دار اب خاکی
landing site
U
پایگاه فرود
landing site
U
محل فرود
landing ship
U
ناو نیرو پیاده کن
landing schedule
U
برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود
landing mat
U
باند فرود اضطراری
landing light
U
چراغ فرود
diversionary landing
U
فرود انحرافی برای اغفال دشمن فرود منحرف کننده
landing attack
U
تک همراه با پیاده شدن به ساحل
landing area
U
منطقه فرود
landing approach
U
مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
landing approach
U
مسیر تقرب
landing angle
U
زاویه فرود
landing aircraft
U
هواپیمای در حال فرود
landing aids
U
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
instrument landing
U
فرود با استفاده ازدستگاههای کنترل هواپیما وبرج مراقبت
landing attack
U
تک فرود یا پیاده شدن به ساحل با کشتی یاهواپیما
landing beach
U
ساحل پیاده شدن
landing beam
U
نورافکن هدایت زمینی هواپیمابرای فرود
landing area
U
منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
landing hill
U
تپه فرود
landing group
U
گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
landing forces
U
نیروهای پیاده شونده
landing forces
U
قوای اب خاکی
landing forces
U
نیروها پیاده شونده به ساحل
forced landing
U
فرود اجباری هواپیما
forced landing
U
فرود اجباری
instrument landing
U
فرود کور
landing wires
U
سیمهایی برای متحمل شدن نیروهای وارد بر سازه هواپیما در حال فرود
landing strip
U
باند فرود
air landing
U
فرود از راه هوا
soft landing
U
فرود نرم
air landing
U
فرودهوایی
air landing
U
پیاده شدن از راه هوا هوانشست کردن
administrative landing
U
پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
administrative landing
U
پیاده شدن اداری
vertical take off and landing
U
هواپیمایی که بدون داشتن سرعت نسبی قادر به برخاستن از سطح زمین معلق ماندن در هوا و فرودمجدد باشد
quarter landing
U
پاگرد پله با 081 درجه گردش
secondary landing
U
منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
landing deck
U
غرشهفرود
landing window
U
پنجرهفرود
landing stage
U
حملباقایق
landing craft
U
کرجی ساحلی
crash-landing
U
سقوط کردن هواپیما
landing strips
U
باند فروداضطراری هواپیما یا هلی کوپتر
landing strips
U
باند فرود
night landing
U
پیاده شدن درساحل در شب
landing field
U
فرودگاه
landing zone
U
منطقه فرود
landing zone
U
نوک وارد این ناحیه میشود و به دیسک یا داده آسیبی نمیرساند
landing zone
U
فضای دیسک سخت که داده عبور نمیکند
night landing
U
فرود شبانه
landing strip
U
باند فروداضطراری هواپیما یا هلی کوپتر
landing zone
U
منطقه نشست هوایی
landing craft tank
U
ناو تانک پیاده کن
deck landing aid
U
کمکهای فرود
landing craft raiding
U
قایق هجومی
landing craft assault
U
قایق نیرو پیاده کن
landing signal officer
U
افسر ارتباط فرود
landing, storage, delivery
U
تخلیه
auxiliary landing field
U
فرودگاه کمکی
battalion landing team
U
تیم پیاده شونده گردانی
battalion landing team
U
تیم ساحلی گردان
landing ship dock
U
اسکله فرود اب خاکی
landing, storage, delivery
U
نگهداری
landing, storage, delivery
U
تحویل
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
air landing facility
U
تاسیسات مخصوص پیاده شدن از راه هوا تاسیسات فرودهوایی
naval landing party
U
تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
design landing weight
U
حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام فرود هواپیما برای استفاده در محاسبات طراحی
maximum landing weight
U
حداکثر وزن فرود
automatic approach and landing
U
روش کنترل خودکار سرعت ومسیر هواپیما در تقرب
advanced landing field
U
پایگاه هوایی مقدم
advanced landing field
U
پایگاه فرود مقدم
brigade landing team
U
تیم پیاده شونده تیپی
automatic carrier landing system
U
سیستم کنترل فرود خودکاربرای هواپیما
gear in
U
درگیری دو چرخ دنده
in gear
U
اماده
in gear
U
دایر
in gear
U
اماده حرکت
get in gear
[get into gear]
<idiom>
U
بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
out of gear
U
خراب
out of gear
U
ازهم سواشده
to gear down
U
باعوض کردن دنده کندکردن
out of gear
U
ازدنده بیرون افتاده
to gear up
U
باعوض کردن دنده تندکردن
to go out of gear
U
خراب شدن
to go out of gear
U
مختل شدن ازکارافتادن
gear in
U
درگیر شدن
gear
U
انتقال دادن
gear
U
جعبه دنده
gear
U
ادوات
gear
چرخ دنده
gear
دنده
gear
مجموع چرخهای دنده دار
gear
U
کردن اماده کارکردن
gear
U
پوشانیدن
gear
U
افزار
gear
U
الات جامه
gear
U
پوشش دنده دار
gear
U
ابزار وسایل لباس مخصوص
gear
U
اسباب لوازم
rocker gear
U
تنظیم جاروبک
running gear
U
قسمت حرکت کننده ماشین
spur gear
U
چرخ دندانه دار
spur gear
U
دنده ملخی
spur gear
U
دنده مهمیزی دنده خاردار
steering gear
U
دنده فرمان
steering gear
U
دنده سکان
steering gear
U
جعبه دنده فرمان
steering gear
U
جعبه فرمان
reduction gear
U
چرخ دنده کاهنده
reduction gear
U
جعبه دنده کاهنده سرعت
reduction gear
U
جعبه دنده تبدیل سرعت
back gear
U
یک رشته چرخ دنده که به پایه نظام ماشین تراش وصل می شوند
loose gear
U
چرخ دندانه هرزگرد
low gear
U
دنده کندکن
mess gear
U
جعبه فروف سرباز یا مسافر
mess gear
U
وسایل غذاخوری
mess gear
U
وسایل نظافت نهارخوری
arresting gear
U
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
beaching gear
U
سرسره قایق
arrester gear
U
سیم نگهدارنده
nose gear
U
قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
oil gear
U
جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
planetary gear
U
دنده خورشیدی
arresting gear
U
قلابی برای نگه داشتن هواپیماهنگام فرود در فاصله کم
planetary gear
U
جعبه دنده خورشیدی
beach gear
U
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
step up gear
U
چرخ دنده افزاینده
get one's rear in gear
<idiom>
U
عجله کردن
high gear
<idiom>
U
آخر سرعت
gear box
U
جعبه دنده گیرباکس
reverse gear
U
دنده معکوس
gear shift
U
دسته دنده اتومبیل
gear lever
U
دسته دنده اتومبیل
gear stick
U
دسته دنده اتومبیل
bathing gear
U
لوازم شنا
[حمام]
bathing gear
U
لباس شنا
[حمام]
gear wheels
U
چرخ دنده ها
riot gear
U
نوعیلباسخاصپلیسضدآشوب
training gear
U
گردونه در سمت
gear housing
U
پوششچرخدنده
sun gear
U
چرخ دنده خورشیدی
switch gear
U
وسیله اتصال
synchromesh gear
U
گیربکس سنکرون
timing gear
U
چرخ دنده میل بادامک
planetary gear
U
چرخ دنده سیارهای
transmission gear
U
چرخ دنده انتقال
tumble gear
U
چرخ واسطه
tumble gear
U
چرخ دنده واسطه
valve gear
U
مکانیزمی که برای بحرکت دراوردن سوپاپهای موتورپیستونی
worm gear
U
دنده مارپیچی
worm gear
U
دنده مورب
worm gear
U
دنده حلزونی پیچ حلزونی
worm gear
U
چرخ دنده حلزونی
gear cable
U
کابلچرخدنده
gear wheels
U
چرخ های دندانه دار
external gear
U
تاج دندانه خارجی
gear brake
U
ترمز سیستم انتقال
gear case
U
پوسته جعبه دنده
gear cutter
U
فرز
gear cutter
U
دنده تراش
gear cutting
دنده تراشی
[مهندسی]
pull gear
U
چرخ دنده بالابر
hoisting gear
U
چرخ دنده بالابر
gear box
U
گیربکس
gear box
U
جعبه دنده
fishing gear
U
اسباب ماهیگیری
flight gear
U
لباس پرواز
four gear drive
U
گیربکس چهار دنده
foxer gear
U
وسیله تولید صدا
fuse gear
U
متعلقات فیوز
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com