Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 84 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
labour-intensive
U
صنعتیکهبهتعدادکارگرزیادینیازمنداست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
labour intensive industry
U
صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
labour intensive industry
U
صنعت کاربر
intensive
U
تشدیدی
intensive
U
شدید
intensive
U
پرقوت متمرکز
intensive
U
مشتاقانه
intensive
U
تند
intensive
U
مفرط
intensive
U
فشرده
intensive care
U
مراقبتهایویژه
an intensive particle
U
ادات شدید
capital intensive
U
سرمایه بر
import intensive
U
واردات پر
capital intensive
U
سرمایه طلب
labor intensive
U
کاربر
intensive cultivation
U
اضافه کردن مقدار تولید از طریق افزایش عامل کار یا سرمایه بدون اینکه سطح زیر کشت زیادشود
intensive cultivation
U
زراعت عمقی
intensive bombardment
U
بمبارانی که بیک نقطه متمرکزیل متوجه باشد
labor intensive
U
کارطلب
intensive agriculture
U
کشت عمقی
intensive properties
U
خواص شدتی
labor intensive goods
U
کالاهای کاربر
labor intensive production
U
تولید کاربر
capital intensive goods
U
کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
capital intensive technique
U
فن تولید سرمایه بر
in labour
U
سر زا
labour
U
حزب کارگر
f.labour
U
بیگاری
in labour
U
در حال زایمان
labour
U
نیروی انسانی
labour
U
کوشش کردن
labour
U
تقلاکردن
labour
U
زحمت کشیدن
labour
U
کارگر
labour
U
کارگر عمله
labour
U
درد زایمان
labour
U
زحمت کوشش
labour
U
رنج
labour
U
کار
slave labour
U
بردهداری
labour law
U
حقوق کار
labour law
U
قانون کار
labour day
U
روز کارگر
labour policy
U
سیاست استخدام کارکنان
labour union
U
اتحادیه کارگران
bonded labour
U
کارکردندرقبالپولیکهقبلاقرضگرفتهشده
labour force
U
مردمیکهتوانائیکارکردندارند
labour market
U
متقاضیکار
unskilled labour
U
کارگرانی که کارشان استادای نخواهد
unskilled labour
U
نخواهد
unskilled labour
U
کارهایی که استادی
unpaid labour
U
بیگاری
unpaid labour
U
بیگار
statute labour
U
کار اجباری
statute labour
U
بیگاری
statute labour
U
بیگار
skilled labour
U
کارگر ماهر
premature labour
U
زاییمان پیش از موعد طبیعی
manual labour
U
امضای دستی
labour office
U
اداره کارگزینی
labour code
U
قانون کار
common labour
U
کارگر عمومی
divisions of labour
U
تقسیم کار
casual labour
U
کارگری که برای حمل و نقل مواد تولیدشده هر چند گاه یکبار به کارگرفته میشود
casual labour
U
کارگر اتفاقی
division of labour
U
تقسیم کار
labour-saving
U
کار کم کن رنج گاه
labour saving
U
کار کم کن رنج گاه
hard labour
U
اعمال شاقه
Labour Party
U
حزب کارگر
date labour
U
کار روز مزد
day labour
U
کار روزمزد
labour act
U
قانون کار
indirect labour
U
هزینه دستمزد غیرمستقیم
indirect labour
U
کار غیرمستقیم
direct labour
U
دستمزد مستقیم
forced labour
U
بیگاری
forced labour
U
کار اجباری
international labour organization
U
سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد
imprisonment with hard labour
U
حبس با اعمال شاقه
to labour
[British English]
U
در کار رنج بردن
[زحمت کشیدن ]
labour is often the father of pleasure
<proverb>
U
مقام عیش میسر نمی شود بی رنج
child labour legislation
U
قانون مربوط به کارخردسالان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com