English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
knock one's block off <idiom> U خیلی سخت به کسی صدمه زدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
knock in U فرو کردن
knock U ضربه زدن
knock up U سردستی اماده کردن
knock up U بهم زدن
knock up U برخورد کردن
knock up U از کار انداختن
knock up U بپایان رساندن
knock up U ابستن کردن ناراحت کردن
knock-up U سردستی اماده کردن
knock-up U بهم زدن
knock U عیبجویی
knock U صدای تغ تغ
knock on U بلند شدن توپ از زمین ازضربه دست بازیگر
knock-on U بلند شدن توپ از زمین ازضربه دست بازیگر
knock about <idiom> بدون برنامه ریزی سفر کردن
knock U کوبیدن
knock U زدن
knock U درزدن
knock U بد گویی کردن از
knock U بهم خوردن
knock U مشت ضربت
knock-up U برخورد کردن
knock-up U تحریک کردن
knock-up U از کار انداختن
to knock out U پس ازبسته شدن دردانشکده یادانشگاه درزدن وبیرون رفتن
knock out <idiom> U غش کردن
knock off <idiom> U به قتل رساندن کسی
knock it off <idiom> U دست کشیدن
to knock under U تسلیم شدن
To knock someone down. U کسی رازمین زدن ( درکشتی وغیره )
to knock under U تن دردادن اقراربزمین خوردگی کردن ازپادرامدن
to knock up U خسته شدن
to knock up U فرسوده شدن ازپادرامدن
to knock off U دست ازکارکشیدن
knock together U بهم چسباندن
knock-up U بپایان رساندن
knock-up U ابستن کردن ناراحت کردن
to knock about U ول گشتن
to knock about پرسه زدن در به در بودن
to knock about U سرگردان بودن زندگی منظم نداشتن
to knock together U سرهم بندی کردن
to knock down U بزمین زدن
to knock down U زمین زدن بامشت بزمین انداختن ازپادراوردن
to knock down U پرچ کردن
to knock up U مانده شدن
knock against U زدن به
knock down U مجزا
knock down U مجزا کردن
knock down U زدن با تانک یا توپ هواپیما از کار انداختن
knock off U دست کشیدن از
knock out U از بین بردن
knock out U با مشت یا بوکس ازپادراوردن
knock out U خالی کردن
knock off U ازکار دست کشیدن
knock off U مردن
knock off U کشتن
knock out U ناکار کردن
knock off U از پاانداختن
knock out U شکست دادن
I usually knock off at 6. U غالبا" ساعت 6 دست از کار می کشم
knock down U گیج کردن
knock down U باضربت بزمین کوبیدن
knock together U بهم زدن
knock about U نامرتب زندگی کردن
knock about U پرسه زدن
knock together U بهم خوردن
knock off U دست از کارکشیدن از کار انداختن
knock off U ختم کردن کار
knock about U سرو صدا ایجاد کردن
knock against U خوردن به
knock out U از کار انداختن
knock up U تحریک کردن
to knock something open U با ضربه چیزی را باز کردن
to knock head U پیشانی برخاک نهادن
to knock head U چیزی که عبارت ازگذاشتن پیشانی بر روی زمین
knock one on the head U مشت بر کله کسی زدن
knock on the head U نقش بر اب کردن
knock on the head U خنثی کردن
knock on the head U باطل کردن
at a knock-down price U به قیمت مفت
to knock somebody's socks off <idiom> <verb> U کسی را شگفتگیر کردن
knock reducer U ضد کوبش
knock rating U میزان بهسوزی
to knock the bottom out of U رد کردن
knock out tournament U تورنمنت حذفی شطرنج
knock off one's feet <idiom> U متعجب کسی (دست کسی رادرحنا گذاشتن)
knock oneself out <idiom> U باعث تلاش فراوان
knock on wood <idiom> U بزنم به تخته
knock kneed U دارای زانوی کج
to knock the bottom out of U بی اثرکردن
to knock the bottom out of U خنثی کردن
to knock the bottom out of U باطل کردن
Knock off your fighting right now! U همین الآن از توی سر همدیگر زدن دست بکشید !
to knock head U سجود
knock-ups U سردستی اماده کردن
knock-ups U تحریک کردن
knock-ups U برخورد کردن
knock-ups U بهم زدن
knock about clothes U جامه کار
knock kneed U خشن
knock kneed U فالج
knock kneed U شل
knock about clothes U لباس کار
knock kneed U دارای حرکت کج ومعوج
knock knee U کجی زانو به درون دراثرمرض یا نرسیدن موادغذایی
there is a knock at the door U درمیزنند
knock at the door U در کوفتن
knock-ups U از کار انداختن
knock-ups U بپایان رساندن
to knock somebody's socks off <idiom> <verb> U کسی را کاملا غافلگیر کردن
anti knock U ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
to knock a person off his p U کسیرابرزمین زدن یانابودکردن
defeat by knock out U شکست با ناک اوت
there is a knock at the door U می اید
there is a knock at the door U صدای در
knock knees U زانوی کج زانوی پیچ خورده
knock knees U زانوهایی که هنگام راه رفتن بهم میخورند
to knock back U عقب نشستن
to have a knock back U عقب نشینی کردن [در موقعیتی]
knock-ups U ابستن کردن ناراحت کردن
knock at the door U در زدن
To knock (beat) someone on the head . U تو سر کسی زدن
knock one's head against the wall <idiom> U کاربی نتیجه
knock the living daylights out of someone <idiom> U باعث غش کردن کسی شدن
to knock a person's head off U به اسانی ازپیش کسی افتادن یاکسیراشکست دادن
anti knock property U درجه اکتان
anti knock property U خاصیت ضدضربه
self block U خودبندی
v block U گونیای جناقی
the block U مردن بوسیله گردن زنی
block out U جاسازی
block U قرقره طناب خور
block U یک دستگاه ساختمان
block U توده
block U قطعه زمین
block U پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
block U مانع شدن
block U سد کردن
block U بندال
block U فراکسیون
block U بلوک سیمانی
block U دفاع
block U سدکردن غیرمجاز حریف
block U بلاک
block U مسدودکردن
block U توقف رویدادن چیزی
block U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
block U مجموعهای از موضوعات در یک گروه
block U قالب ریختن
block U بلوک ساختن
block U یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
block U دفاع در مقابل ابشار
block U سد قالب
block U پارازیت
block U مانع شدن از بازداشتن
block U بستن مسدود کردن
block U قطعه
block U کنده مانع ورادع
block U بلوک
block U اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
block U جعبه قرقره
block U سد
block U بنداوردن
block U قالب کردن
block U توده قلنبه
block U وقفه
block U انسداد
on the block <idiom> U فروخته شده
block U کنده
block U قرقره
block U سد کردن خطا
block U مانع
block U منطقه
plummer block U کنده محور
plummer block U کنده شفت
power block U سد کرپدن راه مدافع بوسیله مهاجم با راندن او به عقب بابکنار
pully block U قرقره مرکب
punch down block U وسیلهای که در شبکه محلی برای اتصال کابل UTP
radium block U بلوک شعاعی
pierce the block U ابشار محکم غیرقابل دفاع
nerve block U وقفه عصبی
nested block U بلوک تو در تو
offensive block U دفاع تهاجمی
one man block U تک دفاع
pierce the block U شکافتن دفاع
to walk around the block U دور بلوک خیابان راه رفتن
block and tackle U قرقره و زنجیر
swivel block U قرقره گردان
radius block U بلوک شعاعی
tension block U کششقرقره
block and tackle U طناب و قرقره
wood block U قاب چوبی سقف و کف اتاق قطعه چوب
travelling block U بستانتقال
block capitals U حروفبزرگسادهوبدونهیچگونهنشانوتزئینی
two man block U دفاع دونفره
block vote U رایفردیبهگروهی
breeze-block U آجرسیمانی
tower block U ساختمانبرجمانند
chip off the old block <idiom> U (هرچی گذاشته اون برداشته)رفتار مشابه به والدین داشتن
cluster-block U چندین طبقه آپارتمان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com