English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
killed in action U تلف شدن در جنگ
killed in action U کشته جنگی
killed in action U کشته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
killed U مقتول
killed U کشته
he will be killed U کشته خواهدشد
he was killed U او کشته شد
casue to be killed U به کشتن دادن
killed steel U فولاد کشته
killed steel U فولاد ارام شده
in killed and wounded U ازکشته وزخمی
executed [judicially killed] <adj.> <past-p.> U اعدام شده
care killed the cat U غصه انسانراهرقدرهم نیرومند باشد ازپادرمیاورد
semi killed steel U فولاد نیمه ارام
curiosity killed the cat <idiom> U فضولی هم موجب دردسرمی شود
He was killed when his parachute malfunctioned. U بخاطر اینکه چترش کار نکرد [عیب فنی داشت] او [مرد] کشته شد.
self action U خود عملی
action U عمل انجام شده
action U پیامی که به کاربر نشان داده میشود که اعلام کند یک عمل یا یک ورودی نیاز است
action U لیست امکانات
action U کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
action U حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
action U در حقیقت آن منو انتخاب میشود
action U وقتی کاربر نشانه گر را به سوی یک منوی خاص در میله عمل می برد
action U تمام منو زیر نام آن نمایش داده میشود
action U عمل کاربر مانند انتخاب یک کلید
action U که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
down [out of action, not in use] <adj.> U خراب [ازکارافتاده]
down [out of action, not in use] <adj.> U ازکارافتاده
immediate action U عکس العمل فوری
out of action U غیر فعال
out of action U خراب
out of action U از نبرد خارج شده
course of action U روش انجام کار
course of action U راه کار
containing action U عملیات احاطهای بازدارنده
right of action U حق طرح دعوی دردادگاه
right of action U حق طرح دعوی در دادگاه
right of action U حق اقامه دعوی
self action U عمل فی نفسه
appropriate action U اقدام مقتضی
out of action U خارج ازنبرد
right of action U حق ترافع
immediate action U عملیات فوری
action U پیکار
action U اشغال نیروهای جنگی
action U گزارش وضع
action U جریان
action U عامل
action U جنبش حرکت
action U فرمان حاضر به تیر
action U کار اقدام
action U جنگ عملیات
action U عملیات جنگی
action U اشاره
action U تاثیر اثر جنگ
action U سهم سهام شرکت
action U تمرین
action U بازی
action U جریان حقوقی تعقیب
action U طرز عمل
action U اقامهء دعوا
action U نبرد
action U جدیت
action U جنگ
action U اقدام
action U اثر
action U خط اول صفحه نمایش که نام منوها را نشان میدهد
action U انجام کاری
action U شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
action U کردار
action U عمل
action U کنش
action U فعل اقدام
action U اژیرش
action U جنبش
action U رفتار
action U کار
property in action U مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
preventive action U اقدامات تامینی
quantum of action U ثابت پلانک
quick in action U جلد
quantum of action U مقدار اثر
quick in action U چابک
quick action U عمل ضربتی انی
quick action U عمل انی ماسوره
quantum of action U کوانتوم کنش
quantum of action U کوانتوم اثر
preventive action U اقدامات احتیاطی
mine action U عمل کردن به صورت مین
mine action U عمل مین
mass action U قانون اثر جرم
mass action U عمل کلی
locking action U اثر سدکنندگی
local action U تخلیه موضعی باتری
legal action U اقدام قانونی
inductive action U اثر القاء
action of wind U حرکتجریانباد
passing action U عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
prepare for action U حاضربه جنگ کردن
prepare for action U حاضر به عملیات شدن حاضر به تیر کردن
possessory action U دعوی اعاده مالکیت
possessory action U دعوی مالکیت
police action U عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت
plan of action U طرح عملیات
personal action U دعوی شخصی
personal action U دعوی منقول
impluse action U انتخاب شماره
speed of action U درجه تندی
industrial action U عملوکارصنعتی
action replay U پخش مجدد و با دور کند بخشیاز برنامه تلویزیونی
action lever U اهرم حرکتدستگاه
zone of action U منطقه عملیات یکان
zone of action U منطقه عمل
wounded in action U زخمی عملیات زخمی جنگی
wounded in action U زخمی شده در جنگ
vexatious action U دعوائی که هدف ان فقط ایذاء و اذیت طرف باشد
vexatious action U دعوی ایذائی
secondary action U انجام عملیاتیجهتموثرترکردنیکاعتصاب
He is a man of action. U مردعمل است
action architecture U [معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
speed of action U سرعت انتقال
speed of action U سرعت حرکت
speed of action U چالاکی
speed of action U چابکی
speed of action U فرزی
speed of action U تندی
to be out of action [because of injury] U غیر فعال شدن [بخاطر آسیب] [ورزش]
to rouse to action U بکارانداختن تحریک کردن
to rouse to action U بکاربرانگیختن
reflex action U عمل غیر ارادی
recourse action U رجوع به دادگاه
real action U دعوی راجع به اموال غیر منقول
real action U دعوی غیر منقول
radius of action U ناحیه رانندگی
radius of action U شعاع اثر
radius of action U برد عملیاتی هواپیما
radius of action U شعاع عمل
quick in action U فرز
retrofit action U بهبودسازی وسایل وتجهیزات و پرسنل
scene of action U صحنه عملیات
scene of action U صحنه جنگ یادرگیری
to bar one from his action U بازداشتن کسی از کاری
things in action U اموال دینی
splitting a cause of action U تجزیه دعوی
social action U اقدام اجتماعی
single action U یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
shock action U عمل شوک
shock action U غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
shock action U عمل غافلگیری
speed of action U زرنگی [چابکی]
things in action U اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
civil action U دعوی مدنی
antisubmarine action U مکانیسم ضد زیردریایی
antisubmarine action U عمل ضد زیردریایی
angle of action U زاویه عمل
action tendency U گرایش به عمل
action system U نظام عمل
action station U وضعیت قرمز ,state battle : syn readiness of degree first
action station U محل جنگ
action station U پناهگاه ضد تک هوایی دشمن
action statement U دستورالعمل اقدام
action research U پژوهش عمل نگر
automatic action U ناهشیارکاری
biocidal action U عمل موادیکه جهت کشتن میکروبها و باکتریها به تانک سوخت اضافه میشود
civil action U دعوی مدنی یا حقوقی
civic action U امور عام المنفعه
civic action U عملیات مردم یاری
chose in action U حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
chos in action U حق بالقوه
chos in action U حق دینی
characteristic action U عامل مشخصه
capillary action U اثر مویینگی
bringing an action U اقامه دعوی
bring an action against someone U علیه کسی اقامه دعوی کردن
action report U گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
action principle U اصل کنش
action for cancellation U اقدام به ابطال
action for cancellation U اقدام به لغو
action for avoidance U اقدام برای لغو
action deferred U تامل در به کار بردن جنگ افزار
action deferred U تامل در عملیات
action cuttent U پتانسیل عمل
action at low U اقدام قانونی
action agent U مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
abrasive action U اثر سائیدگی
abrasive action U اثر سایش
action front U حاضر به تیر
action in personam U دعوی بر علیه شخص
action potential U پتانسیل کار
action potential U پتانسیل عمل
action post U هدف در سمت چپ یا راست
action period U دوره کنش
action parameters U پارامترهای عملیاتی
action on the blade U تماس با شمشیر حریف
action noun U اسم مصدر
action letter U فرم بازرسی ویژه در ردههای بالا
action in rem U دعوی بر علیه عین مال
direct action U مکانیسم عمل مستقیم درماسوره ها
column action U عمل ستونی
delayed action U با ماسوره تاخیری
his action pleased me U کاراومرا خوشنودساخت
delayed action U وسیله با عمل تاخیری تاخیری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com