English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
jet flow gate U دریچه با سرلوله
jet flow gate U فشاراین دریچه زیاداست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gate U محل سوار شدن مسافرین هواپیما در فرودگاه
gate U دروازه شروع اسکی
gate U قسمت فنری قلاب کوهنوردی
gate U گیت
gate U راه تغذیه لشعلث
gate U قط عات الکترونیکی که یک تابع منط قی را پیاده سازی می کنند
gate U دریچه
gate U دروازه
gate U در بزرگ
gate U مدخل دریجه سد
gate U وسایل ورود ورودیه
or gate U دریچه OR
gate U فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
gate U فرمان استفاده ازموشک و راکت در جنگ هوایی
gate U زمانی که یک دروازه خروجی تولید میکند پس از دریافت داده ورودی
gate U تعداد دروازههای منط ق متصل بهم که در یک مدار مجتمع ایجاد شده تا یک تابع پیچیده را انجام دهد
gate U مدار الکترونیکی که تابع OR را انجام میدهد
or gate U دریچه یا
not or gate U دریچه نا- یا
and gate U دریچه و
and gate U دریچه و دریچه ضرب منطقی
not gate U دریچه نقیض
not gate U دریچه نا
not and gate U دریچه نا- و
nor gate U دریچه نایا
gate U مدخل
gate U مدار الکترونیکی که تابع NOR را انجام میدهد
gate U دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
gate U پیاده سازی الکترونیکی تابع NAND
gate U پیاده سازی الکترونیکی تابع EXOR
gate U پیاده سازی الکترونیکی تابع EXNOR
gate U دروازهای که عمل AND منط قی را انجام میدهد
gate U دروازهای که یک خروجی منط قی تولید میکند که بستگی به موقعیت ورودی ها دارد
gate U سوزن اتصال به یک FET
nor gate U دریچه نقیض یا
gate U دریچه تنظیم اب در مخزن سد
Gate U ورودی به باند
take out gate U دریچه ابگیر ابیاری
down gate U راهگاه پایین دست
gate U یچ الکترونیکی منط قی که خروجی آن بستگی به وضعیت ورودی ها و نحوه پیاده سازی توابع منط قی دارد
saw gate U چارچوب اره
and gate U مدار AND
exjunction gate U دریچه یای انحصاری
exclusive nor gate U دریچه نقیض یای انحصاری
burst gate U لامپ پیام گذار
exclusive or gate U دریچه یای انحصاری
flap gate U دریچه یک طرفه
equivalence gate U دریچه معادل
equivalence gate U دریچه هم ارزی
majority gate U دریجه اکثریت
logic gate U دروازه منطقی
lich gate U سرپوشیده گورستان کلیساکه مرده رادران می گذاشتندتاکشیش بیاید
bifurcation gate U دریچهای که با دو مجراجریان را از خود عبور میدهد
lich gate U راهرو
blind gate U دروازههای مسیر که دیده نمیشوند
discharge gate U دریچه تخلیه
elementary gate U دریچه مقدماتی
elementary gate U دریچه ابتدایی
equal gate U دریچه برابری
equality gate U برابر سازی
flood gate U ابگیره
flood gate U بندسیلگیر
gate valve U شیر قطع جریان
gate valve U شیر کشویی
color gate U دریچه پیام رنگی
golden gate U پرتابی در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 راباقی می گذارد
head gate U دریچه فوقانی کانال
head gate U دریچه بالادست سد
inclusive or gate U دریچه یای شامل
check gate U دریچه تنظیم
caterpillar gate U دریچه چرخ زنجیری
gate tube U لامپ دریچهای
complement gate U دریچه متمم ساز
gate leaf U بدنه دریچه سد
flood gate U سد دریچهای
cow gate U چراگاه گاو
gate crasher U میهمان ناخوانده
gate electrode U الکترود دریچهای
gate hanger U التی که دریچه سد را باز نگه میدارد
gate meeting U انجمنی که بادادن ورودیه بدان درایند
gate post U تیرچارچوب دروازه باهویابازوی در
gate vessel U شناور درب حوض تعمیرات ناو
gate transition U شیر فلکه تبدیل
indicator gate U دریچه شاخص
ring gate U دهانهحلقوی
sluice gate U ابگیره
sluice gate U اب بند
sluice gate U دریچه
starting gate U دروازه شروع
gate keeper U دروازه بان
tainter gate U دریچه قطائی
tainter gate U دریچه لولادار
threshold gate U دریچه استانهای
wicket gate U دهانهدریچه
upper gate U دروازهبالایی
spillway gate U درخروجآبسطحسد
waste gate U مکانیزم کنترلی برای توربین گازهای خروجی موتورهای دارای توربوشارژر
xor gate U دریچه یای ضمنی
gate-leg U پایهدروازهایشکل
roller gate U دریچه غلطان
railroad gate U درب ورودی راه اهن
proselte of the gate U کسی که به دین یهود درایدولی ختنه نکند
nonequality gate U دریچه نابرابری
lich-gate U راهرو سرپوشیده
He was approaching the gate. U او [مرد] به دروازه نزدیک شد.
nand gate U دریچه نقیض و
nand gate U دریچه ناو
lower gate U دروازهپائینی
pouring gate U تغذیه قالب
crash the gate <idiom> U بی دعوت رفتن ،پابرهنه وسط پریدن
gate money U پولبلیطورودیه
pouring gate U دریچه ریزش
fixed wheel gate U دریچه قرقرهای با محورثابت
mitre gate recess U دریچهتنفسشمار
master gate valve U مدخلدریچهاصلی
gate-leg table U میزپایهدروازهای
fixed roller gate U دریچه چرخ قرقرهای ثابت
gate chamber wall U جایگاه حرکت دریچه
gate operating ring U حلقهورودیعملکننده
The crowd was pressing against the gate . U جمعیت به درورودی فشار می دادند
gate operating deck U سکوی مانور دریچه ها
gate operating platform U سکوی مانور دریچه ها
A creaking gate hang long. <proverb> U یک دروازه شکسته مدتها سرپا می ایستد.
Fortune Knocks at least once at everymans gate. <proverb> U خوشبختى بالاخره یکبار در خانه هر کس را مى زند.
bear tape shutter gate U دریچه شیروانی شکل
maximum gate trigger current U جریان احتراق حداکثر
maximum gate trigger voltage U ولتاژ احتراق حداکثر
memory controller gate array U ارایه درگاه کنترل حافظه
insulated gate field effect transistor U ترانزیستور اف ای تی باگیت عایق
to go with the flow <idiom> U در مسیر نظام عمومی رفتن [اصطلاح مجازی]
over flow U لبریز شدن
to flow over U سر رفتن
over flow U لبریزی
over flow U طغیان ریزش
over flow U سر ریز
to flow over U لبریزشدن
to flow over U طغیان کردن
flow U روانی
flow U جاری شدن
flow U لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
flow U ناشی شدن فلو
flow U حرکت به نرمی
flow U سیلان
flow U روانی سلاست
flow U جریان جاری کردن
flow U مدیریت جریان داده
flow U درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
flow U حرکت داده در یک سیستم
flow U جریان
flow U بده
flow U حرکت متناوب
flow U مد
out flow U برون ریز
flow U سلاست
flow U جاری بودن روان شدن
flow U سلیس بودن
flow U بده شریدن
flow U گردش
flow U روند
flow U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow charts U نمودار گردش کار
poiseuille flow U جریان خطی ناروان درلولهای با سطح مقطع دایرهای
permanent flow U ابدهی پایا
permanent flow U بده پایا
permanent flow U بده همیشگی
permanent flow U بده پایدار
program flow U گردش برنامه
program flow U روند برنامه
rotation flow U شارش دورانی
flow chart U شمای عملیات
return flow U جریان برگشت
rate of flow U دبی
rate of flow U بده
rate of flow U میزان جریان
rapid flow U جریان سریع
flow chart U نمودارگردشی
flow charts U نمودار جریان وسیر مواد درکارخانه
rotation flow U شارش چرخشی
permanent flow U بده دایمی
average flow U جریان متوسط
axial flow U جریان محوری
axial flow U جریان خطی
non unifor flow U جریان غیریکنواخت
money flow U جریان پول
molecular flow U جریان مولکولی
mixed flow U جریان مرکب
minimum flow U اب کاستی
average flow U بده میانگین
oil flow U جریان روغن
radial flow U جریان شعاعی
permanent flow U ابدهی دایمی
flow charts U نمودارچرخش کار
flow charts U شمای عملیات
flow charts U نمودارگردشی
out flow of labor U خروج نیروی کار
flow charts U نودار جریان امورصنعتی وپیچیده
cash flow U گردش وجوه
mewtonian flow U جریان نیوتنی
Every flow must have its ebb. <proverb> U هر فرازى نشیبى دارد.
turbulent flow U جریان اشفته
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com