English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 68 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
iran u.s. claims tribunal U دیوان دعاوی ایران و امریکا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tribunal U محکمه
tribunal U دیوان
tribunal U دادگاه محکمه
tribunal U دیوان محاکمات
tribunal U دادگاه
all iran U همه ایران
all iran U سرتاسرایران
iran U اِرات
Iran U ایران
arbitral tribunal U دیوان داوری
arbitral tribunal U هیات تحکیم
disciplinary tribunal U دادگاه انتظامی
financial tribunal U دیوان محاسبات
special tribunal U دادگاه اختصاصی
industrial tribunal U محکمه صناعی
military tribunal U دادگاه نظامی
tribunal of arbitration U دیوان داوری
temporal tribunal U محاکم عرفیه
administrative tribunal U دادگاه اداری
on the west of iran U در باختر ایران
oil from iran U نفت ایران
russo iran U روس وایران
sole a for iran U تنهانماینده برای ایران نماینده انحصاری برای ایران
I come from Iran . I am Iranian. U من اهل ایران هستم (ایرانی ام )
He was deported from Iran. U اورااز ایران اخراج کردند
How long were you away from Iran ? U چه مدت درایران نبودید ؟
There is no market for it in Iran . U درایران مصرفی ندارد
chairman of the arbitral tribunal U سرداور
judges disciplianary tribunal U دادگاه قضات انتظامی
This car is assembled in Iran. U این اتوموبیل رادرایران سوار می کنند (مونتاژ )
Iran Carpet Company U شرکت سهامی فرش ایران
For example ( instance ) , lets take Iran . U مثلا" فرضا" همین ایران
The persian gulf is between Iran and saude Arabia . U خلیج فارس میان ایران وعربستان سعودی قرار گرفته
I will depart the day after tomorrow with the Iran Air. U من پس فردا با ایران ایر پرواز می کنم.
The tribunal considered that this action amounted to professional misconduct. U برای دادگاه این اقدام برابر با اشتباه حرفه ای محسوب می شود.
claims U قرارداد رسمی خرید اسب
claims U ادعا
claims U درخواست
claims U دادخواست ادعانامه ادعا کردن
claims U دعوی
u. claims U دعاوی غیر مشروع یا ناحق
claims U مطالبه
claims U ادعاکردن
claims U طلب ادعای خسارت کردن
claims U مطالبه کردن
claims U دادخواست
claims U طلب
f.claims U دعاوی خیالی
he claims to U او مدعی است که
claims U خواسته
claims U مدعی به مطالبات ادعا کردن
who claims the succession ? U میکند
claims handling U رسیدگی به شکایات
claims officer U افسر رسیدگی به شکایات افسر مسئول تنظیم ادعانامه ها
legitimacy claims U دعاوی بر حق
legitimacy claims U دعاوی حقه دعویهای درست یا قانونی
righful claims U دعاوی حقه
hierarchy of claims U اعلام تصفیه ورشکستگی دستور پرداخت مطالبات غرماء تاجر ورشکسته
outstanding claims U مطالبات
preferent claims U دعاوی مقدم
preferential claims U طلب ممتاز
who claims the succession ? U چه کسی ادعای جانشینی
legitimate claims U دعاوی حقه
rightful claims U دعاوی حقه
evidance in substanttiation of claims U ادله اثبات دعوی
small claims court U دادگاه دعاوی کوچک
preferential claims payment U طلب ممتازه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com