English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
internal efficiency U راندمان داخلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
efficiency U کارامدی
efficiency U راندمان
efficiency U بهره وری
efficiency U فعالیت مفید بازده
efficiency U کارایی
efficiency U میزان لیاقت تولید
efficiency U عرضه
efficiency U کفایت
efficiency U ضریب انتفاع
efficiency U بهره
efficiency U اثر بخشی
efficiency U درجه تاثیر
efficiency U کارایی وسیله یا نفر شایستگی
efficiency U لیاقت
overall efficiency U راندمان کلی
efficiency U بازده
overall efficiency U بازده کلی
efficiency U خوب کار کردن
efficiency U بازده سودمندی
efficiency U قابلیت کاردانی
commercial efficiency U بازده صنعتی
component efficiency U میزانی برای اندازه گیری بازده یک قسمت از یک ماشین
conversion efficiency U بازده تبدیل
economic efficiency U کارائی اقتصادی
efficiency of rectification U بازده یکسوکنندگی
emission efficiency U بازده کاتد
efficiency unit U واحد کارایی
efficiency variance U تباین کارایی
efficiency variance U اختلاف بازدهی
energy efficiency U بازده انرژی لومینسانس
efficiency point U حد مطلوبیت کالای تولید شده با حداقل هزینه
generator efficiency U بازده مولد
radiation efficiency U راندمان تابش
production efficiency U کارائی در تولید
production efficiency U کارائی تولید
predictive efficiency U کارایی پیش بینی
nozzle efficiency U راندمان نازل
mechanical efficiency U کارایی مکانیکی
mechanical efficiency U بازده مکانیکی
mechanical efficiency U راندمان مکانیکی
maximum efficiency U راندمان بیشینه
maximum efficiency U راندمان حداکثر
luminous efficiency U راندمان روشنایی
luminous efficiency U ضریب روشنایی
rectifier efficiency U بازده یکسوکننده
tax efficiency U کارائی مالیاتی
teacher efficiency U کارامدی معلم
motor efficiency U بازده موتور
high efficiency U راندمان بالا
high efficiency U ضریب بهره بالا
ideal efficiency U بازده ایده ال
ideal efficiency U راندمان ایده ال
increase of efficiency U افزایش راندمان
injection efficiency U بازده تزریق
volumetric efficiency U بازده حجمی
transformer efficiency U راندمان ترانسفورماتور
transformer efficiency U بازده مبدل
total efficiency U راندمان کل
thermal efficiency U راندمان حرارتی
maximum efficiency U حداکثر کارائی
combustion efficiency U بازده احتراق
combustion efficiency U راندمان احتراق
average efficiency U بازده متوسط
nozzle efficiency U کارایی نازل
absolute efficiency U کارائی مطلق
ballistic efficiency U کارایی بالیستیکی گلوله یاجنگ افزار بازده بالیستیکی
combat efficiency U کارایی رزمی
margin efficiency of investment U بازده نهایی سرمایه گذاری
marginal efficiency of investment U کارائی نهائی سرمایه گذاری
margine efficiency of capital U بازده نهایی سرمایه
equity versus efficiency U برابری در مقابل کارائی
marginal efficiency of capital U کارائی نهائی سرمایه
energy conversion efficiency U راندمان تبدیل انرژی
margine efficiency of capital U نرخ مورد نظر هر کس ازسرمایه گذاری خود
annual efficiency index U شاخص کارایی سالانه خدمتی
lamp bulb efficiency U بازده لامپ
crystal frequency changer efficiency U بازده بلور تغییر دهنده بسامد
low level injection efficiency U ضریب بهره تزریق در سطح پایین
marginal efficiency of investment schedu U نمودار کارائی نهائی سرمایه گذاری
decreasing marginal efficiency of capita U کارائی نهائی نزولی سرمایه
coefficient of relative efficiency organ U ضریب نسبی کارایی سازمان
ampere hour efficiency of storage batter U بازده باتری انبارهای
internal U باطنی ناشی ازدرون
internal U باطنی
internal U ناشی ازدرون
internal U داخلی
internal U باطن
internal U درونی
internal U زمانی در سیستم کامپیوتری که تحت کنترل مستقیم اپراتور نیست
internal U عملیات ریاضی ALU
internal U نمایش حروف در یک سیستم عامل مشخص
internal U و نه یک برنامه جداگانه
internal U دستوری که بخشی از سیستم عامل است
internal U نوشتاری که در Rom چاپگر ذخیره شده است
internal U روش نمایش داده و دستورات در CPU یا پشتیبان
internal U درایو دیسک سخت درون پوشش اصلی کامپیوتر
internal rhyme U قافیه ماقبل اخر
internal resistance U مقاومت داخلی
internal resistance U مقدار مقاومت داخلی
internal report U گزارش داخلی
internal reflector U رفلکتور داخلی
internal reflection U انعکاس درونی
internal ruling U نظامنامه داخلی
internal secretion U هورمون
internal secretion U ترشح درونی
internal security U تامین داخلی
internal security U امنیت داخلی عملیات ضد شورشی
internal security U امنیت داخلی
internal shield U غلاف داخلی
internal shield U زره درونی زره داخلی
internal sort U مرتب کردن برنامه فقط با استفاده از حافظه اصلی سیستم
internal programme U برنامه داخلی
internal pressure U فشار درونی
internal loss U تلف داخلی
internal medicine U طب داخلی
internal memory U حافظه داخلی
internal memory U بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
internal modem U مودم روی کارت اضافی که به اتصال وصل میشود و اطلاعات را به پردازنده منتقل میکند از طریق باس و نه پورت سریال
internal modem U مدم داخلی
internal modem U تلفیق و تفکیک کننده درونی
internal modulation U مدولاسیون داخلی
internal ophthalmia U اماس درونی تخم چشم
internal ophthalmia U ورم غائرمقله
internal phase U فاز درونی
internal pole U قطب داخلی
internal power U توانی که داخل هواپیما تولیدمیشود
internal power U مصرف داخلی
internal insulation U ایزولاسیون داخلی
internal structure U سازه داخلی
internal sort U مرتب کردن درونی
internal voltage U ولتاژ داخلی
internal voltage U نیروی الکتروموتوری
internal work U کار درونی
Internal energy U انرژی درونی [فیزیک]
internal conception U انگاره
internal conception U تصور
internal conception U فکر
internal boundary U مرزداخلی
internal conception U درک
internal conception U اندیشه
internal conception U زاییده افکار
internal conception U عقیده
internal sort U جور کردن داخلی
internal vibrator U لرزاننده درونی
internal transactions U معاملات داخلی
internal trade U تجارت داخلی
internal sort U مرتب سازی داخلی
internal storage U حافظه ی داخلی
internal storage U حافظه داخلی
internal storage U انباره داخلی
internal store U بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
internal stress U تنش داخلی
internal structure U ساختار داخلی
internal structure U ساختمان داخلی سازه داخلی
internal supercharger U سوپرشارژر داخلی
internal temperature U دمای درونی
internal temperature U درجه حرارت داخلی
internal timer U زمان سنج داخلی
internal torque U گشتاور نیروی درونی
internal trade U بازرگانی داخلی
internal ear U گوش داخلی
internal crack U ترک داخلی
internal conversion U تبدیل باطنی
internal conversion U تبدیل درونی
internal consumption U مصرف داخلی
internal consistency U سازگاری داخلی
internal consistency U هماهنگی درونی
internal connection U اتصال داخلی
internal conductor U سیم هادی
internal conductor U سیم داخلی
internal current U جریان داخلی
internal damping U میرایی داخلی
internal defense U دفاع داخلی
internal drainage U ابریز بسته
internal door U در داخلی
internal diseconomies U عدم صرفه جوئیهای داخلی
internal diseconomies U زیانهای داخلی
internal discharge U تخلیه جزیی داخلی
internal discharge U تخلیه داخلی
internal development U توسعه داخلی
internal development U رشد داخلی
internal defense U پدافند داخلی پایداری داخلی
internal conductance U اندوکتیویته ی داخلی
internal conductance U اندوکتانس داخلی
internal bus U گذرگاه داخلی
internal brake U ترمز داخلی
internal boffles U تیغههای داخلی
internal battery U مقاومت داخلی باطری
internal attack U تک داخلی یا تک از داخل
internal armature U ارمیچر داخلی
internal angle U زاویه ی داخلی
internal inhibition U بازداری درونی
internal transmittance U ضریب انتقال
internal bus U مسیر داخلی
internal capacitance U فرفیت الکترودها
internal capacitance U فرفیت سیم پیچی
internal commerce U تجارت داخلی
internal command U فرمان درونی
internal combustion U درونسوز
internal combustion U احتراق داخلی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com