Perdic | interior door handle | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (4 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	interior door handle U	دستهداخلدر

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	interior door lock button U	دکمهقفلدستگیرهداخلیدر
	door-handle U	دستگیرهدر
	door-handle U	اهرم در
	door handle U	دستگیرهدر
	inside door handle U	دستگیره داخل درب اتومبیل
	The door – handle has broken off. U	دسته درشکسته است
	door to door selling U	فروش کالا بصورت دوره گردی
	interior U	باطنی
	interior U	دور از مرز دور از کرانه
	interior U	قسمت داخلی [متن فرش]
	interior U	داخل
	interior U	درونی
	interior U	داخلی
	interior U	امور داخله
	interior U	درون
	interior U	درونی درون
	interior U	اندرون
	interior affairs U	امور داخلی
	ministry of the interior U	وزارت کشور
	ministry of the interior U	وزارت داخله
	interior ballistics U	بالیستیک داخلی
	interior guard U	نگهبان داخلی
	interior heater U	بخاری اتومبیل
	interior label U	برچسب مشخصات ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی
	interior label U	بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد
	interior planet U	سیارهای که مدارش دردرون مدار زمین است
	interior span U	دهانه داخلی
	interior wall U	دیوار داخلی
	interior pocket U	جیبداخلی
	interior ministry U	وزارت داخله
	interior wiring U	سیمکشی داخل
	interior ministry U	وزارت کشور
	interior architecture U	معماری داخلی
	interior designer U	طراحدکوراسیونداخلی
	the interior of a building U	اندرون عمارت
	interior affairs U	کارهای درونی
	Department of the Interior [American E] U	دفتر وزارت کشور
	Department of the Interior [American E] U	دفتر وزارت داخله
	the handle to one's name U	لقب
	this will a for a handle U	بکارمن نمیخورد
	handle U	دست داشتن دسته
	to handle something U	چیزی را تحت کنترل آوردن [وضعیتی یا گروهی از مردم]
	take-up handle U	دستهسوارکننده
	this will a for a handle U	بدرمن نمیخورد
	handle U	دستگیره
	handle U	نمایش مربعی کوچک که قادر به تغییر شکل پنجره یا شی گرافیک است
	handle U	شمارهای که فایل فعال را مشخص میکند در برنامهای که به فایل دستیابی دارد
	handle U	دسته گذاشتن
	handle U	گیره
	handle U	قبضه شمشیر
	handle U	دسته
	handle U	سیم بین چکش و دستگیره
	handle U	دست زدن
	handle U	رفتار کردن استعمال کردن
	handle U	بکار بردن
	handle U	سروکارداشتن با
	handle U	قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
	handle U	دست زدن به
	handle U	احساس بادست
	handle U	دستکاری کردن
	handle U	گیره نگهدارنده
	handle U	مانور کردن
	handle U	وسیله لمس
	handle U	ضامن دستگیره
	handle U	خرید و فروش کردن
	handle U	با دست عمل کردن
	handle U	اداره کردن بازی مددکاری بوکسور
	pull handle U	دستهکشش
	turning handle U	دستهچرخشگر
	handle escutcheon U	روقفلی فرمان
	file handle U	دسته سوهان
	starter handle U	دستهآغازگر
	handle escutcheon U	روقفلی دسته
	hammer handle U	دسته چکش
	handle bar U	دسته دوچرخه
	handle bar U	فرمان
	handle bar U	دسته موتورسیکلت
	handle the ball U	دست زدن توپزن به توپ
	side handle U	دستهجانبی
	shaped handle U	دستهحالتدهنده
	safety handle U	دستهایمنی
	types of handle U	انواعدسته
	traversing handle U	دستهعرضی
	star handle U	دستگیره گردان
	guide handle U	دستهیراهنما
	reshape handle U	دایره کوچک نمایش داده شده روی یک فریم اطراف یک شی یا تصویرکه کاربرمیتواندانتخاب کند وبکشد تا شکل فریم یا شی گرافیکی را تغییردهد
	grip handle U	جادستی
	grab handle U	دستگیره
	elevating handle U	دستهبالابر
	cross handle U	ضامنضربدری
	charging handle U	دستهینشانگیر
	carrying handle U	دستهحمل
	brake handle U	ترمزدستی
	the handle of the face U	بینی
	the handle of the face U	دماغ
	basket handle U	گذرگاهبهشکلدستهزنبیل
	pump handle U	زیاد تکان دادن
	gun handle U	دستهتلمبه
	half handle U	نیمدسته
	retractable handle U	دستهجمعشو
	scoop handle U	مشته
	jug handle U	شکاف به عرض دست
	knurled handle U	دستگیره اج دار
	lifting handle U	دستهبلندکننده
	lever handle U	دستگیره اهرم
	knob handle U	دکمهدستی
	man handle U	با نیروی انسان حرکت دادن بدرفتاری کردن
	operating handle U	دستگیره عامل
	operating handle U	دستگیره کولاس
	operating handle U	دستگیره راه اندازی
	insulated handle U	دستهعایقدار
	auxiliary handle U	دستهکمکی
	carrier handle U	دستگیره حمل
	balanced handle U	دسته تعادل
	to handle something with care U	چیزی را با احتیاط جابجا کردن
	capstan handle U	هندل
	fly off the handle <idiom> U	از کوره در رفتن
	carrier handle U	دسته حمل
	carriage handle U	دستگیرهحامل
	crank handle U	اهرم دستی
	The handle of the bucket has come off. U	دسته سطل کنده شده
	figure skiing handle U	دستهچوباسکی
	handle with kid gloves <idiom> U	باکسی همکاری دقیق داشتن
	pistol grip handle U	دستهنگهدارندهپیستون
	oxygen control handle U	دستهکنترلاکسیژن
	anti-vibration handle U	دستهضدلغزش
	air brake handle U	دستهترمزهوایی
	handle bar arm U	دسته فرمان
	I can handle (cope with) hom. U	از پس اوبرمی آیم
	window winder handle U	دستگیرهحرکتدهندهشیشه
	Handle the boxes with care. U	جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
	To fly into a rage. To foly off the handle. U	آتشی شدن (ازکوره دررفتنن )
	I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you ! U	خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
	door-to-door U	خانه به خانه
	next door [to] <adv.> U	پهلویی
	door U	درب
	door to door U	خانه به خانه
	door U	راهرو
	next door to U	غریب
	next door to U	نزدیک
	next door to U	تقریبا
	next door [to] <adv.> U	جنبی
	out door U	بیرون
	out door U	بیرونی
	behind the door U	پشت در
	at the door U	دم در
	next door U	جنب این خانه
	out of door U	در هوای ازاد
	out of door U	فضای ازاد
	out of door U	خارج ازمنزل
	door U	در
	next door [to] <adv.> U	همسایه ای
	out door U	صحرایی در هوای ازاد انجام شده
	door way U	مدخل
	door way U	جای در
	next door U	خانه پهلویی
	door way U	راهرو
	is these a at the door U	ایاکسی هم درهست
	There is somebody at the door . U	یک کسی دم در است
	He is next door. U	او [مرد] نزد همسایه است.
	conventional door U	درمعمولی
	front door U	دراصلیساختمان
	door pillar U	ستوندر
	entry door U	ورودی
	Open the door. U	در درراباز کن
	door grip U	دستگیرهدر
	The door is ajar. U	لای درباز است
	door-knocker U	کوبه ی در
	entrance door U	ورودی
	You are wanted at the door. U	دم در شما را می خواهند
	storage door U	دروسایلذخیرهای
	bow door U	درخمشده
	to open the door to U	مجال دادن
	to panel a door U	تنکه بدر گذاشتن
	to rattle at the door U	تغ تغ در زدن
	entry door U	در جلویی [ساختمان]
	entrance door U	در جلویی [ساختمان]
	to show one to the door U	کسیرا تا دم در بردن یارهنمایی کردن
	trap door U	دریچه
	two leafs door U	در دو لته
	two leafs door U	در دو لنگه
	stage door U	در عقب صحنه
	access door U	درورودی
	vent door U	درنفوذباد
	types of door U	انواعدر
	to keep the wolf from the door U	خودرا ازگرسنگی یا قحطی رهانیدن
	door pocket U	جیبدر
	immediately next door <adv.> U	همین همسایه ای
	bridal door U	[مدخل مزین در گوشه های کلیسا]
	hinged door U	درلولایی
	inner door shell U	پوستداخلیدر
	door-case U	چارچوب در
	door-knob U	دستگیره گویی
	door-frame U	چارچوب در
	patio door U	درپاسیو
	entry door U	در ورودی
	door-furniture U	پاشنه ی در
	loading door U	فشاردر
	door-jamb U	[تیر عمودی چارچوب در]
	entrance door U	در ورودی