English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 124 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
insulated handle U دستهعایقدار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
insulated U عایق دار
insulated U روپوش دار
insulated plier U انبر عایق
insulated layer U ماده ایزوله کننده
insulated layer U لایه عایق
insulated bearing U یاطاقان عایق شده
insulated bushing U مقره عبوری
insulated conductor U هادی عایق شده
insulated cable U کابل عایق شده
insulated tongs U انبر عایق
insulated wall U دیواره عایق
insulated cable U کابل عایق بندی شده
insulated blade U تیغهعایقپوش
insulated wire U سیم روکش دار
insulated wire U سیم عایق
insulated wire U سیم لعابدار
post-insulated connection U پس از پیوند عایق دار شده
asbestos insulated wire U سیم با روکش نسوز
insulated bearing housing U پوسته یاطاقان عایق شده
insulated conduit tube U لوله عایق شده
insulated instrument transformer U ترانسفورماتور عایق کننده ترانسفورماتور اندازه گیری عایق شده
insulated intermediate layer U لایه میانی عایق
insulated gate field effect transistor U ترانزیستور اف ای تی باگیت عایق
take-up handle U دستهسوارکننده
the handle to one's name U لقب
this will a for a handle U بکارمن نمیخورد
this will a for a handle U بدرمن نمیخورد
to handle something U چیزی را تحت کنترل آوردن [وضعیتی یا گروهی از مردم]
handle U دسته
handle U اداره کردن بازی مددکاری بوکسور
handle U مانور کردن
handle U دستگیره
handle U دستکاری کردن
handle U دست زدن
handle U قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
handle U دسته گذاشتن
handle U رفتار کردن استعمال کردن
handle U سروکارداشتن با
handle U بکار بردن
handle U دست زدن به
handle U احساس بادست
handle U قبضه شمشیر
handle U وسیله لمس
handle U سیم بین چکش و دستگیره
handle U خرید و فروش کردن
handle U با دست عمل کردن
handle U ضامن دستگیره
handle U گیره
handle U شمارهای که فایل فعال را مشخص میکند در برنامهای که به فایل دستیابی دارد
handle U نمایش مربعی کوچک که قادر به تغییر شکل پنجره یا شی گرافیک است
handle U گیره نگهدارنده
handle U دست داشتن دسته
gun handle U دستهتلمبه
guide handle U دستهیراهنما
grip handle U جادستی
grab handle U دستگیره
half handle U نیمدسته
elevating handle U دستهبالابر
door handle U دستگیرهدر
cross handle U ضامنضربدری
charging handle U دستهینشانگیر
knob handle U دکمهدستی
lifting handle U دستهبلندکننده
to handle something with care U چیزی را با احتیاط جابجا کردن
side handle U دستهجانبی
starter handle U دستهآغازگر
The handle of the bucket has come off. U دسته سطل کنده شده
traversing handle U دستهعرضی
turning handle U دستهچرخشگر
types of handle U انواعدسته
door-handle U اهرم در
door-handle U دستگیرهدر
fly off the handle <idiom> U از کوره در رفتن
shaped handle U دستهحالتدهنده
safety handle U دستهایمنی
retractable handle U دستهجمعشو
pull handle U دستهکشش
carrying handle U دستهحمل
carriage handle U دستگیرهحامل
balanced handle U دسته تعادل
knurled handle U دستگیره اج دار
jug handle U شکاف به عرض دست
scoop handle U مشته
crank handle U اهرم دستی
handle the ball U دست زدن توپزن به توپ
handle escutcheon U روقفلی دسته
handle escutcheon U روقفلی فرمان
handle bar U فرمان
handle bar U دسته دوچرخه
hammer handle U دسته چکش
file handle U دسته سوهان
carrier handle U دسته حمل
carrier handle U دستگیره حمل
capstan handle U هندل
lever handle U دستگیره اهرم
handle bar U دسته موتورسیکلت
the handle of the face U دماغ
pump handle U زیاد تکان دادن
the handle of the face U بینی
star handle U دستگیره گردان
auxiliary handle U دستهکمکی
reshape handle U دایره کوچک نمایش داده شده روی یک فریم اطراف یک شی یا تصویرکه کاربرمیتواندانتخاب کند وبکشد تا شکل فریم یا شی گرافیکی را تغییردهد
basket handle U گذرگاهبهشکلدستهزنبیل
operating handle U دستگیره راه اندازی
operating handle U دستگیره کولاس
man handle U با نیروی انسان حرکت دادن بدرفتاری کردن
brake handle U ترمزدستی
operating handle U دستگیره عامل
handle with kid gloves <idiom> U باکسی همکاری دقیق داشتن
air brake handle U دستهترمزهوایی
inside door handle U دستگیره داخل درب اتومبیل
anti-vibration handle U دستهضدلغزش
oxygen control handle U دستهکنترلاکسیژن
The door – handle has broken off. U دسته درشکسته است
I can handle (cope with) hom. U از پس اوبرمی آیم
Handle the boxes with care. U جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
pistol grip handle U دستهنگهدارندهپیستون
handle bar arm U دسته فرمان
figure skiing handle U دستهچوباسکی
interior door handle U دستهداخلدر
window winder handle U دستگیرهحرکتدهندهشیشه
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you ! U خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
To fly into a rage. To foly off the handle. U آتشی شدن (ازکوره دررفتنن )
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com