English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
initial pressure U فشار ابتدایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To bring pressure to bear . To exert pressure . U فشار خون دارد
To bring pressure to bear . To exert pressure . U اعمال فشار کردن
initial value U مقدار اولیه
initial U اصلی
initial U پاراف اصلی
initial U اولین امضاء
initial U اولیه
initial U اغازی
initial U ابتدائی
initial U خروجی صفر
initial U حرف اول کلمه
initial U اولین حرف کلمه به ویژه از یک نام
initial U اولین یا در ابتدا
initial U آدرسی که در آن اولین دستور برنامه ذخیره شده است
initial U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initial U خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
initial U از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی
initial U تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
initial U که هنگام مقداردهی اولیه متغیر تنظیم میشود در ابتدای برنامه
initial U نقط ه شروع
initial U اغازکردن
initial U پاراف کردن
initial U نخستین حروف نام و نام خانوادگی رانوشتن
initial U موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
initial U نخستین
initial U اول
initial U اولین
initial U اصلی اغازی
initial U ابتدایی
initial U بدوی
initial U واقع در اغاز
initial U اولین قسمت
initial U پاراف در اغاز قرار دادن
initial velocity U سرعت ابتدایی توپ
initial velocity U سرعت اولیه
initial vector U مسیر اصلی یا اولیه هواپیمای رهگیر بعد ازشروع رهگیری
initial thrust U نفوذ اولیه نفوذ اصلی
initial thrust U ضربه اصلی
initial strength U استحکام اولیه
initial state U حالت اغازی
initial reserves U ذخایر اولیه
initial speed U سرعت اولیه
stickup initial U حرف درشت اول پاراگراف
initial approach U تقرب اولیه هواپیما
initial flood U پیش سیل
initial reserves U ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
initial voltage U ولتاژ هاله بنفش
initial velocity U سرعت اغازی
initial stage U طبقه نخستین
initial spurt U جهش اغازین
initial acceleration U شتاب اولیه
initial mass U جرم اولیه
initial level U سطح اولیه
initial expenses U هزینه ابتدائی
initial expenses U هزینه نخستین
initial cost U هزینه اولیه
initial condition U شرط اولیه
initial condition U شرایط اولیه
initial movement U نخستین اقدام
initial point U نقطه شروع عملیات
initial point U نقطه اولیه
initial adjustment U تنظیم صفر
initial approach U مسیر تقرب اصلی
initial campaign U معرفی کالا به بازار
initial point U نقطه اغاز
initial point U نقطه کنترل هوایی
initial point U نقطه سرپل هوایی
initial point U نقطه شروع
initial capital U سرمایه اولیه
initial movement U نهضت اول پیشقدمی
magnetic initial permeability U پرمئابیلیته ی مغناطیسی اولیه
initial fire request U درخواست ابتدایی اتش
initial boiling point U نقطه اغاز جوشش
initial base font U فونت پایه اغازی
initial inverse voltage U ولتاژ معکوس نخستین
initial susceptibility and permeability U مغناطیس پذیری و نفوذپذیری اولیه
magnetic initial permeability U قابلیت نفوذ اولیه
initial program load U بارگیری برنامه اغازی
initial setting time of concrete U زمان شروع گرفتن سیمان
I'll put in the initial outlay , you do the work . U ما یه اولیه از من کار از تو
initial alternating short circuit curren U جریان متناوب اتصال کوتاه ضربهای
f.pressure U فشارمایع
pressure U سنگین
pressure from outside U فشار از بیرون [خارج]
pressure U فشار
pressure U بار سنگین مصائب وسختیها
pressure U مشقت
pressure U فشردن مضیقه
pressure U بار
pressure U فشار هوا
loss of pressure U افت فشار
wind pressure U فشار باد
internal pressure U فشار درونی
low pressure U فشار خفیف
kinetic pressure U فشار سینتیک
low pressure U سهل العبور
low pressure U منطقه کم فشار
lateral pressure U فشار جانبی
pressure gage U فشارسنج
partial pressure U فشار جرئی یا سهمی
wheel pressure U فشار چرخ
osmotic pressure U فشار اسمزی
oil pressure U فشارسنج روغن
molding pressure U فشار پرس
oil pressure U دستگاه اندازه گیری فشار روغن
molding pressure U فشار قالب
mean effective pressure U فشار موثر متوسط
manifold pressure U فشار گازگاه
intermediate pressure U فشار متوسط
intake pressure U فشار ورودی
He always works best under pressure . U اگر تحت فشار قرار گیرد ؟خوب کارمی کند
partial pressure U [فشار اولیه و جزئی که در اثر شانه کوبی و یا کشیدن تار در چله کشی به نخ های تار وارد می شود.]
pressure surface U سطح فشار
time pressure U فشار زمانی
pressure of time U فشار زمانی
to be under deadline pressure U عجله داشتن
water under pressure U آبتحتفشار
The pressure of the atmosphere U فشار جو ؟( اتمسفر )
low pressure U فشار کم
pressure vessel U فشار
pressure cookers U دیگ زودپز
pressure bar U قسمتفشار
pressure change U تغییراتفشار
pressure control U کنترلفشار
pressure dial U درجهفشار
pressure plate U صفحهنگهدار
pressure screw U پیچفشرده
pressure tube U لولهفشار
pressure vessel U فرف
partial pressure U فشار جزئی
vapor pressure U فشار بخار
radiation pressure U فشار تشعشع
pulse pressure U فشار نبض
pressure welding U جوشکاری فشاری
pressure welding U جوش فشاری
pressure weldable U قابل جوشکاری فشاری
pressure weld U جوش دادن فشاری
pressure wave U موج فشار
pressure transducer U مبدل فشار
pressure tendency U گرایش فشار
pressure taping U انشعاب فشار سنجی
pressure sweeping U روبیدن فشاری
pressure surface U سطح پیزومتریک
wave pressure U فشار حاصل از موج
pressure suit U لباس مخصوص پرواز درارتفاعات زیاد
sense of pressure U حس فشار
pressure sense U حس فشار
reacted pressure U فشار واکنش شده
reduced pressure U فشار کاهیده
vapor pressure U فشار مولکولهای بخار روی دیواره فرف یا محفظه برابر فشارهای جزئی یا سهمی
uplift pressure U فشار بالابرنده
total pressure U فشار کل
to bear pressure upon U فشار اوردن بر
tire pressure U فشار هوای لاستیک
vapour pressure U فشار بخار اب
systolic pressure U فشارخون انقباضی
swelling pressure U فشار در اثر ازدیاد حجم
water pressure U فشار اب
static pressure U فشار ایستایی
static pressure U فشار ثابت هوا
starting pressure U فشار استارت
sound pressure U فشار صوت
social pressure U فشار اجتماعی
reservoir pressure U فشار مخزن
pressure regulator U شیر فشار شکن
pressure regulator U شیر تنظیم
pressure points U نقطههای گیرنده فشار
pressure cook U تحت فشار پختن
pressure cook U دردیگ زودپزپختن
pressure cook U دیگ زودپز
pressure casting U قطعه ریخته گری فشاری
pressure cabin U بخشی از هواپیما که افراد وخدمه در ان قرار دارند وهمیشه فشار در ان برابر یابیشتر از حد تعیین شده است
pressure cabin U هواپیمای دارای دستگاه تهویه مقاوم با فشار هوا
pressure breathing U تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
pressure balance U فشارسنج
pressure altitude U ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی
pressure adjustment U تنظیم فشار
pressure above the atmosphere U فشار بالای جو
pore pressure U فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
pore pressure U فشار درونی
pitot pressure U فشار برخورد هوا که به منظور اندازه گیری سرعت هوا بکار میرود
pitot pressure U فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
piston pressure U فشار پیستون
pressure curve U منحنی فشار
pressure curve U خم فشار
pressure of speech U فشار تکلم
pressure lubrication U دستگاه روغنکاری فشاری
pressure lamp U چراغ تلمبهای
pressure hull U بدنه ضد فشار
pressure head U ارتفاع فشار
pressure gradient U گرادیان فشار
pressure gaverner U تنظیم کننده فشار
pressure gaverner U ناطم فشار
pressure gauge U فشارسنج
pressure gauge U فشار سنج ابگونه وموادمنفجره
pressure front U جبهه موج ضربتی ترکش گلوله اتمی میدان موج ضربتی
pressure fraction U کسر فشاری
pressure face U سمت فشار
pressure drop U افت فشار
pressure device U عامل فشاری مین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com