Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
information banks
U
بانکهای اطلاعاتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
banks
U
بطورمتراکم
banks
U
سکو
banks
U
کپه کردن
banks
U
دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
banks
U
قسمت برجسته سر پیچ
banks
U
در بانک گذاشتن
banks
U
کرانه دیواری
banks
U
مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند
banks
U
کناره توده
banks
U
کپه کردن بلند شدن
banks
U
رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
banks
U
بانک ضرابخانه
banks
U
بانکداری کردن
banks
U
کنار
banks
U
بانک
banks
U
صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
banks
U
انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
banks
U
مجموعهای از وسایل مشابه
banks
U
لب
banks
U
ساحل
data banks
U
بانک داده ها
member banks
U
بانکهای عضو
investment banks
U
بانکهای سرمایه گذاری
member banks
U
در ایالات متحده کلیه بانکها براساس اساسنامه خود بایستی عضونظام فدرال رزرو در ایند
fog banks
U
تودهی مه
fog banks
U
مه انباشت
There was a run on the banks .
U
مردم سرمایه هایشان را از بانکها بیرون می کشند
I have entangled myself with the banks .
U
خودم را گرفتار بانک ها کردم
federal banks
U
بانکهای فدرال
river banks
U
ساحل رودخانه
merchant banks
U
بانک بازرگانی
data banks
U
بانک اطلاعاتی
data banks
U
پایگاه داده ها
data banks
U
پایگاه داده
data banks
U
بانک اطلاعات
commercial banks
U
بانکهای بازرگانی
clearing banks
U
بانک پس انداز
blood banks
U
بانک جمع اوری خون
data banks
U
base data
clearing banks
U
بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
the nile overflows its banks
U
نیل طغیان کرده کرانه خودرافرامیگیرد
information
U
سوابق
information
[on]
about somebody]
[something]
U
خبر
[در باره کسی یا چیزی]
information
[on]
about somebody]
[something]
U
آگاهی
[در باره کسی یا چیزی]
Where can I get information?
U
از کجا می توانم بپرسم؟
information
U
پرسشگاه
information
[on]
about somebody]
[something]
U
معلومات
[در باره کسی یا چیزی]
information
[on]
about somebody]
[something]
U
داده ها
[در باره کسی یا چیزی]
information
U
مفروضات اطلاعات
for your information
U
برای اگاهی شما
information
U
اخبار
asking for information
U
استعلام
information
U
اطلاع
further information
U
آگاهی بیشتر
information
U
معلومات اگاهگان
information
U
تهمت
information
U
اتهام
information
U
اعلام جرم صادره از ناحیه مامورتعقیب
information
U
داده ها
information
U
معلومات معیطات
information
U
نمایش اطلاعات روی وسله خارجی
information
U
اطلاع دادن
information
U
استخبار خبر رسانی
information
U
اطلاعات
information
U
اگاهی
information
U
خبر
information
U
معلومات
information
U
داده پردازش شده و مرتب شده برای تامین قواعد با معنی
information
U
دانش نمایش داده شده به شخص به صورتی که قابل فهم باشد
information desk
U
میز اطلاعات
Where is the information desk?
U
میز اطلاعات کجاست؟
information office
U
دفتر اطلاعات
information sheet
U
برگه اطلاعات
false information
U
خبر نادرست
Ministry of Information .
U
وزارت اطلاعات
to pump somebody for information
<idiom>
U
یک دستی زدن به کسی
[اصطلاح روزمره]
ministry of information
U
وزارت اطلاعات
perfect information
U
اطلاعات کامل
public information
U
اطلاعات عمومی
public information
U
اطلاعات مورد نیاز عامه مردم وافکار عمومی
redundant information
U
یک پیام بیان شده به روشی که اساس اطلاعات بطرق گوناگون یافت میشود
stationary information
U
اطلاعات لایتغیر
teachnical information
U
اطلاعات فنی مربوط به یک وسیله
to dig for information
U
خبرجویی کردن
to dig for information
U
جویای خبرشدن
troop information
U
برنامه اگاه سازی
troop information
U
مرکزاطلاعات پادگان پست اطلاعات پادگان
wrong information
U
اطلاعات نادرست
information console
U
کنسولاطلاعاتی
information counter
U
جایگاهاطلاعات
market information
U
اطلاعات و دادههای بازار
false information
U
اطلاعات نادرست
pieces of information
U
چندها تکه اطلاعات
hidden information
U
اطلاعات پنهان کرده
to gather information
[about; on]
U
جمع آوری کردن اطلاعات
[در مورد]
[pieces of]
information
U
اطلاعات
We would appreciate it if you could provide us with some information about ...
U
ما سپاسگزار می شویم اگر اطلاعاتی در باره ... به ما ارائه کنید.
leakage of information
U
نشت اطلاعات
to fish for information
<idiom>
U
یک دستی زدن به کسی
[اصطلاح روزمره]
a piece of information
U
یک تکه اطلاع
spacial information
U
اطلاعات فضایی
[فاصله ای]
a few scraps of information
U
یک خرده اطلاعات
[ناکافی]
Please send me information on ...
U
خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
information on demand
U
اطلاعات با تقاضا
oral information
U
اطلاعات گفتاری
[شفاهی]
spatial information
U
اطلاعات فضایی
[فاصله ای]
genetic information
U
اطلاعات وراثتی
defense information
U
اطلاعات نظامی
information revolution
U
تحول اطلاعات
information processing
U
تقویم اخبار
information science
U
علم اطلاعات
information science
U
علوم اگاهی علوم اطلاعاتی
information service
U
خدمت اطلاعاتی
information networks
U
شبکههای اطلاعاتی
information service
U
سرویس اطلاعاتی
information service
U
خدمات اطلاعات
defense information
U
اطلاعات دفاعی
information retrieval
U
بازیابی اطلاعات
information bureau
U
مرکز جمع اوری اطلاعات
information routing
U
مسیریابی اطلاعاتی
information program
U
برنامه اگاه سازی
information program
U
اگاه سازی برنامه اطلاعات
flow of information
U
گردش اطلاعات
information processing
U
پردازش اطلاعات
information providers
U
تهیه کنندگان اطلاعات
information processing
U
نتیجه گیری ازاخبار
information capacity
U
فرفیت خبری
derived information
U
اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار
information approach
U
روش کسب اطلاعات
information system
U
سیستم اطلاعاتی
information source
U
منبع اطلاعات
information center
U
مرکز جمع اوری اطلاعات
input information
U
اطلاعات اولیه
information center
U
مرکز اطلاعات
information bits
U
بیتهای اطلاعاتی
information bureau
U
دفتر اطلاعات
input information
U
اطلاعات ورودی
inside information
U
اطلاعاتی که بمردمان بیرون داده میشود
lay an information against some one
U
نسبت به کسی اعلام جرم کردن
lay an information against someone
U
بر علیه کسی اعلام جرم کردن
information technology
U
تکنولوژی اطلاعات
information utility
U
utility computer
information unit
U
واحد اطلاعات
information transmission
U
انتقال اطلاعات
information system
U
سیستم اطلاعات
information test
U
ازمون معلومات
information box
U
قسمت یا کادر حامل اطلاعات مربوط به عکس هوایی
information theory
U
نظریه اگاهی
information theory
U
نظریه خبر
information hiding
U
یک مفهوم طراحی نرم افزاری که هدف ان کاهش اثرات متقابل بین قسمتهای یک برنامه است
information flow
U
روانه خبر
information explosion
U
انفجار اطلاعات
information theory
U
نظریه اطلاعات
information and storage and retrieval
U
ذخیره و بازیابی اطلاعات
freedom of information act
U
قانون فدرالی که به شهروندان عادی اجازه میدهد تا به اطلاعاتی که توسط نمایندگی فدرالی جمع اوری شده است دسترسی یابند
aeronautical information overprint
U
اطلاعات حاشیهای نقشه ناوبری هوایی
general information data
U
اطلاعات و امار عمومی
action information center
U
مرکزاطلاعات تاکتیکی
association in information systems
U
professionals
association in information systems
U
انجمن متخصصین سیستمهای اطلاعاتی
to give
[provide]
somebody
[some]
information
U
به کسی آگاهی دادن
It would not be proper for me to give you that information.
U
درست نیست که من این اطلاعات را به شما بدهم.
central information file
U
سیستم اصلی ذخیره داده
combat information center
U
مرکز اطلاعات رزمی
combat information center
U
اطاق عملیات
command information program
U
برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
computer information system
U
سیستم اطلاعات کامپیوتری
essential elements of information
U
عناصر اصلی اخبار
essential elements of information
U
عناصراصلی اطلاعات
executive information system
U
نرم افزار ساده برای استفاده حاوی اطلاعاتی برای مدیر یا خصوصیاتی از شرکت
action information center
U
مرکز اخبار تاکتیکی
To obtain first-hand information .
U
خبر دست اول کسب کردن
information resource management
U
مدیریت منبع اطلاعات
information retrieval system
U
سیستم بازیابی اطلاعات
To glean information . To nose around .
U
سر وگوش آب دادن
on line information service
U
سرویس اطلاعاتی مستقیم
flight information board
U
تابلواطلاعاتپرواز
machine readable information
U
اطلاعات خواندنی توسط کامپیوتر
personal information manager
U
برنامه مدیریت اطلاعات شخصی
information storage and retrieval
U
بازیابی و ذخیره سازی اطلاعات
to broad cast information
U
خبری که درهمه جا منتشرشود
target information center
U
مرکز اطلاعات هدف
target information center
U
مرکز جمع اوری اطلاعات هدفها
office information system
U
سیستم اطلاعات اداری
management information system
U
نرم افزاری که به مدیران شرکت امکان دستیابی و بررسی داده را میدهد
information management system
U
سیستم مدیریت اطلاعات
management information system
U
سیستم مدیریت اطلاعات
In regard to the proposed changes I think we need more information.
U
در مورد تغییرات پیشنهاد شده من فکر می کنم ما به اطلاعات بیشتری نیاز داریم.
information processing carriculum
U
دوره پردازش اطلاعات
information processing center
U
مرکز پردازش اطلاعات
information processing machine
U
computer
information processing systems
U
نظامهای خبرپردازی
to pass on
[information or news]
U
به بقیه اطلاع دادن
survey information center
U
مرکز اطلاعات نقشه برداری در توپخانه لشکری یا سپاه
national crime information center
U
شبکه کامپیوتری FBI که مربوط به جرائم رخ داده درسراسر ایالات متحده امریکا میباشد
automatic terminal information service
U
ارسال مداوم اطلاعات غیرکنترلی ثبت شده در مناطق ترمینالهای دذارای ترافیک سنگین
american civilian internee information
U
قسمت اطلاعات مربوط به غیرنظامیان بازگشته ازسرزمین دشمن به امریکا
canadian information processing society
U
انجمن کانادایی پردازش اطلاعات
dow jones information service
U
سرویس اطلاعات که شامل اطلاعات جاری قیمت انبار وسایر خبرهای مالی است
To try to pick up some information . to nose around. To pry about .
U
سر وگوشی آب دادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com