English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 70 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
i paid his d. wages U مزد او را انچه لازم بود دادم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wages U مزد
wages U اجرت کارمزد
wages U ضمانت حسن انجام کار
d. wages U مزد دوبرابر
wages U اجرت
wages U دستمزد
wages U کار مزد دسترنج
wages U حمل کردن
wages U جنگ برپا کردن
wages U اجیر کردن
wages U اجر
frozen wages U مزدهای غیرقابل تغییر مزدهای منجمد
rigidity of wages U انعطاف ناپذیری مزدها
board wages U جیره خشکه
The wages wI'll be raised. U دستمزد ها بالاخواهند رفت
wages tax U مالیات مزد و حقوق
frozen wages U مزدهای ثابت
subsistence theory of wages U نظریه حداقل دستمزدها براساس این نظریه که دراواخر قرن 81 و اوایل قرن نوزدهم رایج بوده است دردراز مدت میزان دستمزد باحداقل نیاز برای زندگی برابرخواهد بود . این قانون
spiral of wages and prices U حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
index of real wages U شاخص دستمزدهای واقعی
subsistence theory of wages U به قانون مفرغ مزدها نیزمعروف است
All wages were scaled up to 15 per cent . U کلیه دستمزدها به میزان 15درصد افزایش یا فتند
general level of wages U سطح عمومی مزدها
bargaining theory of wages U نظریه چانه زنی مزدها
i paid him out well U خوب تلافی بسرش دراوردم
well paid U دارای حقوق کافی
i paid him out well U خوب از جلوش درامدم
paid-up U فردیکهوجهحقعضویتخودرادریکگروهپرداختهاست
paid U پرداخت شده
wage fund theory of wages U نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
pre paid U پیش پرداخت
reply paid U جواب قبول
capital paid in U ذخیره سرمایه
capital paid in U سرمایه پرداخت شده
the work was well paid U مزدخوبی برای این کارداده شده
the work was well paid U پول خوبی
She paid for it with her life . U بقیمت جانش تمام شد
You have paid too much for your car . U اتوموبیلت را گران خریدی
paid in capital U سرمایه پرداخت شده
well paid employees U کارمندانی که حقوق خوب
well paid employees U میگیرند
low-paid U کارگرانبادستمزدپائین
pre paid U از قبل پرداخت شده
post paid U که پول پست ان از پیش پرداخت شده باشد
paid up capital U سرمایه پرداخت شده
duty paid U گمرک شده
duty paid U گمرک پرداخته
freight paid to U هزینه حمل پرداخت شده
fully paid U که حقوق خودراتمام میگیرد
carriage paid to U هزینه حمل به حامل پرداخت شده
he paid through the nose U زیاد به او تحمیل کردند گوشش را بریدند
i paid dear for it U برای من گران تمام شد
i paid dearly for it U بسیار گران برایم تمام شد
duties paid U حقوق گمرکی پرداخت شده
carriage paid to ... U با هزینه حمل تا ...
paid in cash share U سهام نقدا" پرداخت شده
He swore to having paid for the goods . U قسم می خورد که پول کالاها را پرداخته است
I paid dearly for this mistake . U این اشتباه برایم گران تمام شد
freight and insurance paid to U هزینه حمل و بیمه پرداخت شده
He gets paid wering different hats . U به عنوان های گوناگون حقوق دریافت می کند
I paid him back. in his own coin. U حقش را کف دستش گذاشتم
carriage and insurance paid to U هزینه حمل و بیمه به حامل پرداخت شده
delivered duty paid U یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کلیه اقدامات لازم از جمله پرداخت عوارض را بعمل اورده و کالای مورد معامله را در محل خریدار به اوتحویل میدهد
delivered duty paid U تحویل پس از پرداخت عوارض مربوطه
carriage freight paid to ... U با هزینه حمل تا ...
i paid the debt plus interest U بدهی را با بهره ان دادم
marriage portion ordinary paid U مهرالمثل
I learned my lesson the hard way. I burned my finger. I paid dearly for it. U چوبش راخورده ام
reply paid /RP/ [reply prepaid] U جواب قبول
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com