Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 126 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
i asked him a question
U
پرسشی از او کردم
i asked him a question
U
چیزی ازاو پرسیدم
i asked him a question
U
سئوالی از اوپرسیدم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
asked
<adj.>
<past-p.>
U
طلبیده شده
asked
U
جویا شدن
asked
U
خواهش کردن
asked
U
برای چیزی بی تاب شدن
I asked for ...
من سفارش ... را دادم.
asked
U
خواستن
asked
U
دعوت کردن
asked
<adj.>
<past-p.>
U
تقاضا شده
asked
U
پرسیدن
asked
<adj.>
<past-p.>
U
درخواست شده
asked
<adj.>
<past-p.>
U
مطالبه شده
asked
<adj.>
<past-p.>
U
خواسته شده
asked
U
طلبیدن
asked
<adj.>
<past-p.>
U
طلب شده
i asked him to dinner
U
او را به ناهار خواندم
He asked permission to come in.
U
اجازه خواست بیاید تو
You asked for it. You had it coming.
U
حقت بود ( خودت تقصیر داشتی )
He expressly asked for you to ...
U
او صریحا از شما خواسته که ...
I asked for the child.
من یک برای بچه سفارش دادم.
The fox,being asked who his withness was ,said, my.
<proverb>
U
به روباه گفتند شاهدت کیست گفت دمم.
I asked for a small portion.
من یک پرس کوچک سفارش دادم.
Apropos of nothing, she then asked me if I was hungry.
U
سپس او
[زن]
از من بی دلیل پرسید که آیا من گرسنه هستم.
She asked me in (inside the house).
U
تعارفم کرد بروم بو
Millions saw the apple fall, but Newton was the one who asked why?
U
میلیون ها نفر به زمین افتادن سیب را دیده بودند اما فقط نیوتون پرسید چرا؟
She's agreed to fill in for me on Friday, but I'd be pushing my luck if I asked her to do it on Saturday, too.
U
او
[زن]
موافقت کرد روز جمعه جاینشین من باشد اما من شورش را در می آوردم اگر از او
[زن]
درخواست بکنم که شنبه هم جاینشین من بشود.
There's a question mark
[hanging]
over the day-care clinic's future.
[A big question mark hangs over the day-care clinic's future.]
U
آینده درمانگاه مراقبت روزانه
[کاملا]
نامشخص است.
to p any one with question
U
کسی را از پرسش زیاد بستوه اوردن
to ask somebody a question
U
ازکسی سئوالی کردن
to p any one with question
U
کسی را سوال پیچ کردن
to ask somebody a question
U
از کسی سئوالی پرسیدن
there is no question but that.
U
شکی نیست که) .00000
question
U
موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
that is not the question
U
موضوع این نیست
without question
U
بی شک بدون شک بی تردید محققا بی چون وچرا
question
U
تردید پرسش
question
U
مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
That's out of the question.
U
این غیرممکن است که عملی بشود.
question
U
سوال
out of the question
<idiom>
U
غیرممکن
question
U
پرسش
question
U
استفهام مسئله
question
U
موضوع
question
U
پرسیدن تحقیق کردن
question
U
تحقیق کردن از
that is not of the question
U
این خارج ازموضوع است
question
U
تردید کردن در
this very question
U
دقیقا همین پرسش
to have a question for somebody
U
از کسی سئوالی داشتن
in question
U
موردبحث
in question
U
موضوع بحث
beside the question
U
خارج از موضوع
beside the question
U
پرت
I have a question.
U
من یک سئوال دارم.
Might I ask a question?
U
اجازه می دهید یک سئوال بکنم؟
out of question
U
خارج از موضوع
the year in question
U
سالی که مورد بحث است
open to question
<adj.>
U
مورد شک
That is a separate question.
U
این یک موضوع جدایی است.
I don't think there's any question about it.
U
من فکر نمی کنم که در مورد آن تردیدی وجود داشته باشد.
open to question
<adj.>
U
مشکوک
question mark
U
علامت سوال
to beg the question
U
در پاسخ به پرسشی جاخالی دادن
That is a separate question.
U
این جدا از موضوع بحث ما است.
pose a question
U
سوال مطرح کردن
This question is not at issue.
U
بحث روی این موضوع نیست.
raise a question
U
مطرح کردن سوال
to beg the question
U
طفره رفتن از پرسشی
the German question
U
مسئله آلمان
[تاریخ]
[بحث یکی سازی بین ۳۷ دولت آلمانی زبان در قرن ۱۹]
question mark
U
پرسش نشان
essay question
U
سوال انشایی
indirect question
U
پرسش غیرمستقیم
oblique question
U
پرسش غیرمستقیم
it is a question of money
U
موضوع پول است
it is a question of money
U
موضوع بسته به
it is a question of money
U
پول است
previous question
U
موضوع کفایت یا عدم کفایت مذاکرات
put the question
U
مذاکرات را کافی دانستن ورای گرفتن
put to the question
U
برای گرفتن اعتراف زجر دادن
question answer
U
سئوال- جواب
question answer
U
صف
cross question
U
سئوال بطریق استنطاق
cross question
U
بازجویی
question mark
U
" که نشان دهنده این است که یک حرفی در این محل تط ابق ایجاد میکند
question marks
U
علامت سوال
question marks
U
پرسش نشان
question marks
U
" که نشان دهنده این است که یک حرفی در این محل تط ابق ایجاد میکند
cross-question
U
بدقت جویاشدن از
cross-question
U
استنطاق کردن
leading question
U
سوال تلقینی
leading question
U
پرسش راهنمایی کننده
buring question
U
مسئله هیجان اور
call in question
U
تردید کردن در
cross question
U
استنطاق
question answer
U
صف بستن
question in dispute
U
موضوع متنازع فیه
question in dispute
U
مسئله متنازع فیه
question answer
U
در صف گذاشتن
question tag
U
جملاتپرسشتفکیدی
question-master
U
فردپرسشگردریکمسابقهیاامتحان
trick question
U
سوالیکهجوابآننادرستاست
Answer me this question.
U
جواب این سؤالم را بده
His honest is beyond question.
U
دردرستی اوحرفی نیست
to pose a question to any one
U
پرسیدن
To discuss a question with someone .
U
موضوعی را با کسی مطرح کردن
pop the question
<idiom>
U
تقاضای ازدواج
There are two sides to every question .
<proverb>
U
هر مساله ای دو جنبه دارد.
to pose a question to any one
U
ازکسی سئوالی
to pop the question
U
پیشنهاد عروسی کردن
to call in question
U
تردیدکردن در
to beg the question
U
نکته مورد منازعه رامسلم فرض کردن
the tax in question
U
مالیات موضوع بحث
sides of the question
U
اطراف موضوع
the question referred to above
U
موضوعی که در بالا بدان اشاره شد
rhetorical question
U
مسئله مربوط بمعانی بیان سوالی که برای تسجیل موضوعی بشود
the goods in question
U
کالای موردبحث
the eastern question
U
مسئله خاور
To bring up a topic(question).
U
سؤالی را پیش کشیدن
open ended question
U
پرسش باز پاسخ
to put a
[big]
question mark over something
U
چیزی را نامشخص
[نامعلوم ]
کردن
To raise a question . To bring up a matter .
U
موضوعی رامطرح کردن
I foud myself in opposition to my friends on this question .
U
در مورد این موضوع نظریات مخالفی با دوستانم داشتم
Excepting
[With the exception of]
two students, no one could answer the last question correctly.
U
به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
The striker's injury puts a question mark over his being fit in time for the tournament.
U
آسیب مهاجم آمادگی سر موقع او
[مرد]
را برای مسابقات نامشخص می کند.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com