English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 35 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
host U گروه
host U ازدحام
host U دسته
host U سپاه میزبان
host U صاحبخانه
host U مهمان دار
host U انگل دار
host U میزبانی
host U تهیه تسهیلات ورزشی
host U نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
host U آداپتوری که به کامپیوتر میزبان وصل است
host U میزبان
host U ارگانیسم میزبان [زیست شناسی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
host nation U کشور میزبان
host troop U قوای عمده
host troop U لشگریان
intermaediate host U جانور یا گیاهی که روی انگلی رشد و نمو کند
to reckon with out one's host U تنها به قاضی رفتن
host organism U ارگانیسم میزبان [زیست شناسی]
host troop U سپاه
host language U زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
host crystal U بلور میزبان
host computer U کامپیوتر مخصوص نوشتن و تصحیح نرم افزار از کامپیوتر دیگر اغلب با استفاده از کامیایر
host computer U کامپیوتری در شبکه که حاوی سرویس خاص یا زبان برنامه نویس برای همه کاربران است
host computer U کنترل اصلی کامپیوتر در سیتم چند کاربر یا توزیع شده
host computer U کامپیوتر میزبان
host computers U کامپیوتر مخصوص نوشتن و تصحیح نرم افزار از کامپیوتر دیگر اغلب با استفاده از کامیایر
host computers U کامپیوتری در شبکه که حاوی سرویس خاص یا زبان برنامه نویس برای همه کاربران است
host computers U کنترل اصلی کامپیوتر در سیتم چند کاربر یا توزیع شده
host computers U کامپیوتر میزبان
he officiated as host U میزبان شد
host country U کشور میزبان
host crystal U بلور زمینه
host operating system U سیستم عامل میزبان
host guest chemistry U شیمی میزبان- میهمان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com