Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 182 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
honorable discharge
U
ترخیص محترمانه
honorable discharge
U
ترخیص با سابقه خدمت مجدانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
honorable
<adj.>
U
جوانمرد
honorable
U
ستوده
honorable
U
شریف
honorable
U
شایان تعریف
honorable
U
پسندیده
honorable
U
بزرگوار ابرومند
honorable
U
لایق احترام شرافتمندانه
honorable
U
محترم
honorable service
U
خدمت افتخار امیز
honorable service
U
خدمت با افتخار
amende honorable
U
پوزش خواهی
amende honorable
U
عذرخواهی اشکار
certificate of honorable service
U
مدرک تصدیق خدمت صادقانه
discharge
U
خالی کردن باتری
discharge
U
دشارژ
discharge
U
اخراج تخلیه الکتریکی
discharge
U
تادیه کردن
discharge
U
تادیه
discharge
U
ابراء
discharge
U
تخلیه الکتریکی
discharge
U
تخلیه
discharge
U
خالی کردن گلوله
discharge
U
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharge
U
درکردن
discharge
U
شلیک عصبی تخلیه
discharge
U
گذر حجمی در واحگ زمان
discharge
U
خالی کردن
discharge
U
دبی
discharge
U
برون ریزی
discharge
U
بده
discharge
U
انفصال ترشح
discharge
U
ترشح کردن
discharge
U
اداء کردن
discharge
U
مرخص کردن
discharge
U
خارج کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
مفاصا تصفیه
discharge
U
رفع اتهام
discharge
U
پرداخت
discharge
U
منفصل یااخراج کردن
discharge
U
تبرئه
discharge
U
ادا کردن دین بری الذمه کردن
discharge
U
ازاد کردن
discharge
U
تخلیه بار
discharge
U
مرخص کردن پس دادن
discharge
U
اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
general discharge
U
خاتمه خدمت
main discharge
U
تخلیه اصلی
lightning discharge
U
تخلیه اتمسفری
electrical discharge
U
تخلیه برقی
internal discharge
U
تخلیه جزیی داخلی
impulse discharge
U
تخلیه ضربهای
implusive discharge
U
تخلیه غیر متناوب
electrostatic discharge
U
تخلیه الکتروستاتیکی
first townsend discharge
U
تخلیه اول تاونزند
flood discharge
U
بده طغیان
flood discharge
U
بده فزون ابی بده سیل
general discharge
U
ترخیص عمومی از خدمت سربازی
electron discharge
U
تخلیه الکترونها
glow discharge
U
تخلیه تابناک
glow discharge
U
تخلیه تابنده
internal discharge
U
تخلیه داخلی
flaming discharge
U
تخلیه مشتعل
mutual discharge
U
مبارات
neural discharge
U
تخلیه عصبی
non self maintained discharge
U
تخلیه وابسته
undesireable discharge
U
اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
utilizable discharge
U
بده مفید
discharge bay
U
صفحهشارژنشده
discharge pipe
U
لولهتخلیه
discharge system
U
سیستمتخلیه
discharge tube
U
مجرایتخلیه
To dismiss (discharge) someone.
U
کسی رابیرون کردن ( اخراج کردن )
total discharge
U
تخلیه الکتریکی عمیق
[در باتری]
deep discharge
U
تخلیه الکتریکی عمیق
[مهندسی برق یا الکترونیک]
discharge tube
U
لامپ تخلیه الکتریکی
[فیزیک]
to discharge of an obligation
U
از دینی مبرا کردن
to discharge goods
U
کالا را تخلیه کردن
order of discharge
U
حکم تصفیه
order of discharge
U
حکم برائت ذمه
oscillating discharge
U
تخلیه مواج
undulatory discharge
U
تخلیه مواج
point discharge
U
تخلیه نقطهای
rain discharge
U
حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
request for discharge
U
عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
residual discharge
U
تخلیه مانده
second townsend discharge
U
تخلیه دوم تاونزند
self maintained discharge
U
تخلیه ناوابسته
spontaneous discharge
U
شلیک خودانگیخته
surging discharge
U
تخلیه نوشی
to discharge a guarantee
U
ضمانتی را ازاد کردن
discharge capacity
U
فرفیت تخلیه بارانداز
corona discharge
U
تخلیه کورونا
discharge hydrograph
U
منحنی بده
average discharge
U
بده متوسط
discharge nozzle
U
فواره تخلیه
corona discharge
U
تخلیه الکتریکی
discharge of an obligation
U
سقوط تعهد
discharge of chips
U
تخلیه براده ها
discharge of contract
U
انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
discharge of solids
U
بده جامد
sediment discharge
U
بده جامد
discharge opening
U
راهگاه تخلیه
discharge head
U
سر لوله
brush discharge
U
تخلیه جارویی
discharge head
U
ارتفاع تخلیه
discharge chute
U
سرسره تخلیه
discharge cock
U
شیر تخلیه
discharge conveyor
U
نوار تخلیه
discharge currect
U
جریان تخلیه
discharge currect
U
جریان دشارژ
discharge curve
U
منحنی بدههای اندازه گیری شده
discharge capacity
U
فرفیت تخلیه بار
discharge end
U
سمت تخلیه
charge and discharge
U
محل بارگیری و باراندازی
discharge gate
U
دریچه تخلیه
corona discharge
U
تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
discharge opening
U
مجرای تخلیه
discharge pressure
U
فشار تخلیه
discharge voltage
U
ولتاژ تخلیه
discharge voltage
U
ولتاژ دشارژ
coefficient of discharge
U
ضریب تخلیه
anuual discharge
U
بده سالانه
absolute discharge
آزادی مطلق
discharge of affect
U
برون ریزی هیجانی
discharge without honor
U
اخراج به علت عدم صلاحیت خدمتی
dishonorable discharge
U
اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
disruptive discharge
U
تخلیه جرقهای
electric discharge
U
تخلیه الکتریکی
discharge velocity
U
سرعت تخلیه
discharge valve
U
سوپاپ دود
discharge recorder
U
تخلیه نگار
discharge resistance
U
مقاومت تخلیه
discharge spout
U
ناودانه ی تخلیه
corollary discharge
U
تخلیه تبعی
discharge end
U
محل تخلیه
average discharge
U
بده میانگین
average available discharge
U
بده متوسط مفید
average available discharge
U
بده میانگینی دسترس
conditional discharge
U
ازادی مشروط
coefficient of discharge
U
ضریب جریان
discharge valve
U
سوپاپ تخلیه
charge and discharge statements
U
حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
xenon discharge lamp
U
لامپ تخلیهای گزنون
charge and discharge statements
U
حساب انحصار وراثت
capacitor discharge ignition
U
سیستم احتراق با انرژی زیاد
discharge rate
[of a pump]
U
مقدار حمل
[تلمبه ای]
[مهندسی]
discharge rate
[of a pump]
U
مقدار تحویل
[تلمبه ای]
[مهندسی]
discharge rate
[of a pump]
U
مقدار انتقال
[تلمبه ای]
[مهندسی]
to discharge someone without honor
[from the army]
U
اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
abnormal glow discharge
U
تخلیه تابناک نامتعارف
bad conduct discharge
U
اخراج از خدمت
bad conduct discharge
U
اخراج به علت عدم صلاحیت
After his discharge from the army, he came to Tehran .
پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
To dismiss(sack,discharge)someone.
U
کسی را جواب کردن
maximum flood discharge
U
بده حداکثرطغیان
variable discharge turbine
U
توربین گازی که جرم جریان ان توسط شیرها یا دریچه هایی کنترل میشود و قدرت توربین را با ارتفاع ومتغیرهای دیگر سازگارمیکند
luminous discharge lamp
U
لامپ تخلیه الکتریکی
high rate discharge
U
تخلیه شدید
high frequency discharge
U
تخلیه فرکانس بالا
glow discharge lamp
U
لامپ تخلیه کنتاکتی
glow discharge tube
U
لامپ مشتعل
gas discharge relay
U
رله تخلیه گازی
gas discharge lamp
U
لامپ تخلیه گازی
gas discharge display
U
صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
gas discharge arrester
U
برقگیر تخلیه گازی
discharge indicator disc
U
دیسک رنگی معمولا زرد یاقرمز برای نشان دادن تخلیه سیستم اطفاء حریق
lightning discharge current
U
جریان تخلیه
compressor discharge pressure
U
فشار در قسمت خروجی کمپرسور
cooling water discharge
U
تخلیه اب سرد
semi self maintained discharge
U
تخلیه نیم وابسته
corona discharge current
U
جریان تخلیه کورونا
normal glow discharge
U
تخلیه تابناک متعارف
incandescent cathode discharge
U
تخلیه کاتد ملتهب
mistake while in discharge of duty
U
خطا در حین انجام وفیفه
maximum flood discharge
U
بده بیشینه طغیان
low pressure discharge
U
تخلیه ی فشار ضعیف
electric discharge lamp
U
لامپ تخلیه الکتریکی
glow discharge cold cathode tube
U
لامپ مشتعل
high frequency gas discharge breakdown
U
شکست تخلیه گازی فرکانس بالا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com
