Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
home use entry
U
اعلامیه مصرف
home use entry
U
اعلامیه مصرف شخصی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home .
U
اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
Home , sweet home .
U
هیچ کجا منزل خود آدم نمی شود ( ازنظرراحتی وغیره )
The hotel was home from home .
U
هتل مثل منزل خودمان بود ( راحت وکم تشریفات )
entry
U
نقطه شروع پرش یا چرخش
entry
U
ثبت دردفتر ثبت
entry
U
قلم
entry
U
ثبت
entry
U
چیزثبت شده یاواردشده قلم
entry
U
فقره
entry
U
شرکت کننده
entry
U
شرطبندی روی اسب معین ورود به اب
re entry
U
ورود
re-entry
U
فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re-entry
U
نقط های در برنامه یا تابع که فراخوانی مجدد میشود
re entry
U
اعاده تصرف
re entry
U
نقط های در برنامه یا تابع که فراخوانی مجدد میشود
re entry
U
فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re-entry
U
ورود
re-entry
U
اعاده تصرف
entry
U
مقدار اطلاعات درون یک سلول مشخص
entry
U
عمل ورودی
entry
U
در پایگاه دادههای یا کتابخانه
entry
U
موقعیتی که باید پیش از ورود یک تابع انجام شود
entry
U
اولین دستور اجرا شده در تابع فراخوانده شده
entry
U
آدرسی که از آن یک برنامه یا تابع اجرا میشود
entry
U
نقط های در زمان که یک برنامه یا کار یادسته اجرا میشود توسط تقویم سیستم عامل
entry
U
ورود راهرو
entry
U
مدخل
entry
U
راه راهرودر
right of entry
U
حق ورود
no entry
U
ورودممنوع
entry
U
دخول
entry
U
ادخال
entry
U
ورود
double entry
U
دفتر داری مضاعف
deffered entry
U
ورود به یک زیربرنامه که نتیجه خروج غیر مترقبه ازبرنامه میباشد که کنترل به ان منتقل شده است
data entry
U
ثبات داده ها ورود داده ها
data entry
U
داده دهی
data entry
U
ثبت داده ها
customs entry
U
افهار یا اعلام ورود به گمرک
entry keydoard
U
صفحه کلید ادخال
double entry
U
سیستم دفترداری دوبل
ease of entry
U
سهولت ورود
entry instruction
U
دستورالعمل دخول
entry keydoard
U
صفحه کلیدورودی
entry group
U
گروه واجد شرایط
entry group
U
واجدین شرایط تخصصی شغلی
entry fee
U
مبلغ پرداختی برای شرکت درمسابقه
entry condtion
U
شرط دخول
entry block
U
کنده مدخل
entry line
U
سطر ورودی
ease of entry
U
سهولت ورودبه یک صنعت
entry plan
U
طرح ورود به بندر
entry plan
U
طرح دخول به سر پل
make an entry
U
ثبت کردن
make an entry
U
وارد کردن
port of entry
U
بندر مقصد
port of entry
U
بندرمحل ورود
portfolio entry
U
قلم متعلق به موجودی اوراق بهادار
post entry
U
ثبت پس از موقع
re entry vehicle
U
نوعی رسانگرهای فضایی که برای ورود به اتمسفر زمین در بخش پایانی مسیر خودطراحی شده اند
undefined entry
U
فقره تعریف نشده
single entry
U
حسابداری ساده
to make an entry of
U
وارد
key entry
U
دخول کلیدی
feet-first entry
U
پرشسیخی
head-first entry
U
پرشباسر
entry point
U
نقطه دخول
entry point
U
نقطه ورود
entry side
U
جهت دخول
entry side
U
جهت ورود
forcible entry
U
ورود عدوانی
port of entry
U
مرز ورود کالا یا فرد به کشور
forcible entry
U
هتک حرمت منازل
free entry
U
ورود ازاد بنگاهها به صنعت
single entry
U
حسابداری فردی
to make an entry of
U
ثبت
to make an entry of
U
کردن
cost to entry
U
هزینه ورود
entry doors
U
در های ورودی
barrier to entry
U
منع ورود به صنعت
entry door
U
در جلویی
[ساختمان]
entry door
U
در ورودی
gable-entry
U
راهروی ورودی
lobby-entry
U
راهرو
entry door
U
ورودی
lobby-entry
U
مدخل
bill of entry
U
افهارنامه ورودی افهارنامه گمرکی
bill of entry
U
افهارنامه ورودی
remote job entry
U
ادخال کار از دور
entry level jobs
U
شغلهای غیر تخصصی
clear-entry key
U
کلیدصفحههوشیار
law of prior entry
U
قانون تقدم ورود
to refuse somebody entry
[admission]
U
کسی را در مرز برگرداندن
to refuse somebody entry
[admission]
U
اجازه ندادن ورود کسی
[به کشوری]
freedom of entry and exit
U
ازادی ورود و خروج
remote job entry
U
وارد کردن کار از راه دور ورود برنامه از راه دور
forceble entry and detainer
U
تصرف عدوانی
forcible entry and detainer
U
ید عدوانی
forceble entry and detainer
U
هتک حرمت منازل
forcible entry and detainer
U
تصرف عدوانی
double entry table
U
جدول دو سویی
direct data entry
U
داده دهی مستقیم
data entry operator
U
متصدی داده دهی
end lobby-entry
U
مدخل
double entry bookkeeping
U
حسابداری دوبل
data entry mode
U
حالت ثبت داده ها
data entry form
U
فرم ورودی داده ها
data entry device
U
دستگاه داده دهی
customs entry form
U
افهارنامه گمرکی
data entry specialist
U
متخصص داده دهی
fast data entry control
U
کنترلدخولاطاعاتسریع
fine data entry control
U
کنترلدخولاطلاعاتعالی
To make a forcible entry into a building.
U
بزور وارد ساختمانی شدن
facilitator
[of illegal migration/immigration / entry]
[British E]
U
قاچاقچی آدم
[در سر مرز]
home
U
کلیدی که نشانه گر را به شروع خط متن می برد
Is there anybody at home ? Anybody home ?
U
کسی منزل هست ؟
On my way home. . .
U
اگر سرم راببرند امضاء نخواهم کرد
home
U
ریز کامپیوتر طراحی شده برای مصرف خانگی که برنامههای کاربردی آن شامل آموزش
home
U
بازی
On my way home. . .
U
سرراهم بمنزل ...
home
U
امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
WI'll you take me home?
U
مرا به منزل می رسانید ؟
home
U
اولین رکورد داده در فایل
home help
U
کمکحالبیمار
home
U
زادبوم
home
U
روش بررسی و حمل تراکنشهای باک به خانه کاربر به وسیله ترمینال یا مودم
home
U
خانه دادن
home
U
منزل
home
U
اقامت گاه
home
U
میهن وطن
third home
U
بازیگر مهاجم
home
U
بطرف خانه
home
U
میهن
home
U
مرزوبوم
home
U
وطن اسایشگاه
home
U
جا به داخل لوله راندن
home
U
زمین خودی
may i see you home?
U
برسانم
may i see you home?
U
اجازه دهید شمارابخانه
home
U
وطن
home
U
شهر بخانه برگشتن
home
U
محل زندگی کسی
home
U
که معمولا در بالا سمت چپ قرار دارد
at home
<idiom>
U
درخانه
nobody home
<idiom>
U
فکرش جای دیگر است
home
U
وطن
It came home to me.
U
به نظرم رسید.
home
U
سرزمین پدر و مادر
home
U
نقط ه شروع چاپ روی صفحه
It came home to me.
U
به فکرم رسید.
home
U
میهن
at home
U
پذیرایی در ساعت معین
come home
U
کشیده شدن لنگر به طرف ناو
home
U
منزلگاه
home like
U
خانگی
home like
U
وطنی
home like
U
راحت
home
U
خانه
home-made
<adj.>
U
خانگی
home towns
U
زادگاه
home-made
<adj.>
U
در خانه ساخته
[تهیه]
شده
home town
U
زادشهر
Home appliances
U
وسایل خانگی
children's home
U
محلنگهداریبچههاییکهپدرومادر خوبوشایستهایندارند
home town
U
خاستگاه
tumble home
U
خم درونی
Home Secretary
U
مسئولدفتر
to make one's way home
U
راه خانه را پیش گرفتن
to pine for home
U
دلتنگی برای میهن کردن ارزوی وطن کردن
to pay home
U
تلافی کامل کردن
to send home
U
به خانه
[از جایی که آمده اند]
برگرداندن
we sang them home
U
ایشان را با اواز و سرود تامنزلشان همراهی کردیم
home stretch
U
پایانراه
home stretch
U
مرحله نهایی
home stretch
U
گام های پایانی
home town
U
شهر موطن
home town
U
زادگاه
at home and abroad
U
در داخل و خارج
[از کشور]
Home appliances
U
لوازم خانگی
Theres no place like home .
<proverb>
U
هیچ جا مثل خانه نمى شود .
home plate
U
صفحهبازی
home straight
U
خطمستقیموسطبازی
close to home
<idiom>
U
به احساسات شخصی نزدیک شدن
home ground
U
آشنا بهمحیط
home time
U
زمانیکهمدارستعطیلمیشود
home truth
U
حقایقیکهدربارهخودتاناز دیگریمیفهمید
stately home
U
خانهاشرافی
He came straight home.
U
صاف آمد خانه
She lost her way home .
U
راه خانه اش را گه کرد
What is your home address?
U
نشانی منزلتان چیست ؟
He went home on leave .
U
مرخصی گرفت رفت منزل
You have my home address.
شما آدرس من را دارید.
home address
U
آدرس منزل
to start for home
U
رهسپار به
[راه]
خانه شدن
home towns
U
شهر موطن
Try to be home before dark.
U
سعی کن قبل از تاریک شدن بیایی منزل
home towns
U
خاستگاه
home towns
U
زادشهر
home-grown
U
خانگی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com