English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
home market U بازار داخلی
home market U بازار داخل کشور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home . U اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
Home , sweet home . U هیچ کجا منزل خود آدم نمی شود ( ازنظرراحتی وغیره )
The hotel was home from home . U هتل مثل منزل خودمان بود ( راحت وکم تشریفات )
market U در بازار دادوستد کردن
market value U ارزش
market value U در بازار قیمت بازار
market value U ارزش بازاری
market value U قیمت بازار
market value U قیمت مناسب برای خریداروفروشنده
market U به بازار عرضه کردن
market U فروختن
market U مرکزتجارت
market U محل داد وستد
market U بازار
down-market U رجوع شود به downscale
in the market for <idiom> U خواستن یا آماده خرید چیزی شدن
market U بازار فروش [اقتصاد]
off-market <adj.> U خارج از بورس [فروخته شده ]
outside market U بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
market U درمعرض فروش قرار دادن
at home U پذیرایی در ساعت معین
home U میهن
home U وطن
home U زادبوم
It came home to me. U به فکرم رسید.
On my way home. . . U سرراهم بمنزل ...
It came home to me. U به نظرم رسید.
home like U راحت
home like U وطنی
WI'll you take me home? U مرا به منزل می رسانید ؟
home help U کمکحالبیمار
On my way home. . . U اگر سرم راببرند امضاء نخواهم کرد
Is there anybody at home ? Anybody home ? U کسی منزل هست ؟
may i see you home? U برسانم
may i see you home? U اجازه دهید شمارابخانه
at home <idiom> U درخانه
nobody home <idiom> U فکرش جای دیگر است
third home U بازیگر مهاجم
home U سرزمین پدر و مادر
home like U خانگی
come home U کشیده شدن لنگر به طرف ناو
home U خانه
home U کلیدی که نشانه گر را به شروع خط متن می برد
home U روش بررسی و حمل تراکنشهای باک به خانه کاربر به وسیله ترمینال یا مودم
home U محل زندگی کسی
home U بازی
home U خانه دادن
home U بطرف خانه
home U ریز کامپیوتر طراحی شده برای مصرف خانگی که برنامههای کاربردی آن شامل آموزش
home U میهن
home U وطن اسایشگاه
home U جا به داخل لوله راندن
home U اولین رکورد داده در فایل
home U زمین خودی
home U وطن
home U منزلگاه
home U منزل
home U شهر بخانه برگشتن
home U مرزوبوم
home U میهن وطن
home U امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
home U که معمولا در بالا سمت چپ قرار دارد
home U اقامت گاه
home U نقط ه شروع چاپ روی صفحه
market opportunity U فرصت بازار
market overt U بازار اشکار
market oriented U بازاری
market penetration U نفوذ به بازار
market oriented U در جهت بازار
market price U قیمت بازار
market overt U بازار عمومی محل خرید و فروش درفضای باز
market prices U قیمتهای بازار
open market U بازار ازاد بازاری که دارای رقابت کامل میباشد
free market U بازار ازاد
market trends U روندهای بازار
market trust U بازار انحصاری
market system U نظام بازار
market structure U بنیان بازار
market structure U ساخت بازار
market socialism U سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
market share U سهم بازار
market segmentation U تجزیه بازار
market segmentation U تقسیم بازار
market risk U خطر بازار
market survey U بررسی بازار
market review U بررسی بازار
market prices U قیمتهای تعیین شده در بازار
open market U بازار باز
market mechanism U مکانیسم بازار
market forces U نیروهای بازار
market failure U شکست بازار نارسائی بازار
market failure U ناتوانی بازار
market equilibrium U تعادل بازار
market demand U تقاضای بازار
market channels U مجاری توزیع
market acceptance U پذیرش کالا توسط بازار
loan market U بازار وام
labor market U بازار کار
imperfect market U بازار ناقص
market forces U عوامل موثردر بازار
market freedom U ازادی بازار
market mechanism U طرز کار بازار
market leader U دارای رهبریت بازار
market leader U پیشرو بازار
market leader U پیشقدم در بازار
market information U اطلاعات و دادههای بازار
market appraisal U سنجش بازار
Common Market U بازار مشترک
market imperfection U نقص بازار
market functions U وفائف بازار
market freedom U ازادی تجاری
idols of the market U اوهام ناشی از سخن وامیزش
open market U بازار ازاد
to put on the market U به بازار عرضه کردن
carpet market U بازار فرش
market imperfection U ناقص بودن بازار
to put on the market U فروختن
flea market <idiom> U بازارمکاره (بازارکهنه فروشها)
There is no market for it in Iran . U درایران مصرفی ندارد
To depress the market . U بازار را کساد کردن
On the free market . U دربازار آزاد
market gardening U شغلسبزیکاریوکاشتمیوه
to place on the market U به بازار عرضه کردن
to put on the market U درمعرض فروش قرار دادن
financial market U بازار مالی
over-the-counter market U بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
off-market purchases U خرید در بیرون از بورس
to place on the market U فروختن
to place on the market U درمعرض فروش قرار دادن
market gardener U باغکار سبزیکار
market garden U مزرعهکاشتسبزیجاتومیوهجاتجهتفروش
labour market U متقاضیکار
seller's market U بازاری که در ان اختیار معامله وتصمیم گیری در دست فروشنده است
security market U بازار اوراق بهادار
securities market U بازار اوراق بهادار
rig the market U با احتکار کالا افزایش وکاهش مصنوعی در قیمت هاایجاد کردن
price market U وضع کردن قیمت در انحصار
perfect market U بازار کامل
organized market U بازار سازمان یافته
oil market U بازار نفت
narrow market U بازار محدود
market place U بازار
sharing the market U تقسیم بازار
soft market U بازار با تقاضای خوب
spot market U بازار نقدی
cattle market U محلفروشاحشام
widening of market U گسترش بازار
wage market U بازار دستمزد
to rig the market U با احتکارویکجاخریدن کالاافزایش وکاهش مصنوعی دربهای کالافراهم کردن
to make a market of U با کالای دیگرمعاوضه کردن
to make a market of U معامله کردن
the market is dull U بازار کساداست
the market is dull U بازار راکد است
target market U بازاری که سخت افزار یا نرم افزار مخصوصا برای ان طراحی شود
spot market U بازار معاملات نقدی
market places U بازار
bullion market U بازار شمش
black market U دربازارسیاه معامله کردن
black market U بازار سیاه
buyer's market U بازاری که درکنترل خریدارست
exchange market U بازار داد و ستد
buyer's market U بازار مناسب برای خریدار
buyers market U بازار خرید
capital market U بازار سرمایه
cornering the market U خرید کلی و یکجای کالاهای بازار
cornering the market U قبضه نمودن بازار
Common Market U فرانسه لوکزامبورگ و هلند
Common Market U بلژیک
Common Market U بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
market economies U اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
credit market U بازار اعتباری
dead market U بازار کساد
bull the market U بازار را گرم کردن
domestic market U بازار داخلی
break into the market U در بازار رسوخ کردن
bearish market U بازار رو به افول
easty market U بازاراست تا
bullish market U بازار احتکاری
exchange market U بازار اسعار
fair market U هفته بازار
fair market U بازار مکاره
falling market U بازار رو به زوال
foreign market U بازار خارج
bullish market U بازار رو به رونق
dead market U بازار کم فروش
buyer's market U بازار خرید
futures market U بازار خرید و فروش سلف
gold market U بازار طلا
Common Market U جامعه اقتصادی اروپا
seller's market U بازار فروشنده
market research U تحقیقات درخصوص بازار مطالعه وضعیت بازار
flea market U بازار مخصوص فروش اشیاء ارزان قیمت یادست دوم
flea market U سمساری
money market U بازار پول
market economies U اقتصاد بازار
market research U تحقیقات علمی در بازار ودادوستد کالا
market economy U اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
market research U بازارپژوهی
market economy U اقتصاد بازار
market research U بررسی بازار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com