Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 31 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
holds
U
نگهداشتن
holds
U
نگاه داشتن
holds
U
دردست داشتن
holds
U
گرفتن
holds
U
جا گرفتن تصرف کردن
holds
U
چسبیدن نگاهداری
holds
U
انبار کشتی
holds
U
نگهداشتن پناهگاه گرفتن
holds
U
تصرف کردن
holds
U
گیر
holds
U
دژ
holds
U
ایست
holds
U
گیره اتصالی نگهدارنده
holds
U
پایه مقر
holds
U
جلوگیری کردن
holds
U
انبار کالا
holds
U
گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
holds
U
گرفتن غیرمجاز توپ
holds
U
گیره مکث بین کشیدن زه و رهاکردن ان
holds
U
تسلط
holds
U
منعقد کردن
holds
U
متصرف بودن جلوگیری کردن از
holds
U
دریافت کردن گرفتن توقف
holds
U
ایست نگهداری
holds
U
بخشی از برنامه که تکرار میشود تا توسط عمل قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هستیم از صفحه کلید یا وسیله
holds
U
زمان سپری شده توسط مدار ارتباطی حین تماس
holds
U
بخشی از برنامه که تکراری میشود تا توسط عملی قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هسیم از صفحه کلید یا وسیله
holds
U
پاسهای زمان بندی سفکرون برای سیگنال زمانی تلویزیون
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
examples of holds
U
انواعحرکات
He holds the attention of his audience.
U
شنوندگانش را جذب می کند
He who grasps too much holds nothing fast.
<proverb>
U
کسی که کاری بیش از تواناییش را بپذیرد آن کار را ناقص انجام می دهد.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com